جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

آخرین قصه

زمان مطالعه: 4 دقیقه

یک نمونه از کسانی که در راه کسب معارف آسمانی و تزکیه‏ی نفس و نیل به کمالات روحی، مورد لطف کریمانه و راهنمائی و دستگیری حضرت حجت علیه السلام قرار گرفتند، آیة الله، مرحوم میرزا محمد مهدی اصفهانی است. وی پس از روگرداندن از بافته‏های بشری در قالب مسلک‏های عرفانی و فلسفی، به امام عصر علیه السلام متوسل گردید و از آن حضرت، شفای دل و نور باطن طلبید. در نتیجه‏ی این توسل و راه جوئی، مورد عنایت آن بزرگوار واقع شد و درهای معارف ربانی و حقایق معنوی به قلبش گشوده شد. چه آنکه هر گمشده‏ی راه جوئی که در جستجوی معارف اصیل و حقایق نورانی، سرگردان بماند و به امام زمان علیه السلام تمسک جوید و از او استمداد نماید و راه حقیقت طلب کند، به سرچشمه‏ی زلال علوم اهلبیت علیهم السلام هدایت می‏شود و از گمراهی‏ها و افکار فریبنده‏ی بشری که به عنوان تصوف و فلسفه و عرفان عرضه شده نجات می‏یابد و از چشمه سار ملکوتی قرآن و عترت، سیراب می‏گردد.

سرگذشت این پاکمرد راه جسته و به امام زمان پیوسته، در کتاب «فرازهائی از تجلیات امام عصر علیه السلام» چنین آمده است:

«عالم ربانی و فقیه بزرگوار محمد مهدی بن اسمعیل اصفهانی غروی از مشاهیر علمای عظام و مربیان روحانی مشهد مقدس بوده‏اند. تحصیلات مقدماتی را در اصفهان طی نموده و سپس به

عتبات عالیات مشرف می‏شوند و در آنجا به راهنمائی و توصیه‏ی مرحوم حاج آقا رحیم ارباب تحت سرپرستی علمی و روحانی مرحوم آیة الله العظمی سید اسمعیل صدر قرار می‏گیرند.

در آنجا علاوه بر تحصیلات فقه و اصول با مبانی معنوی و عوالم روحانی آن بزرگوار آشنا شده و از معنویات و اخلاقیات و سیر و سلوک‏های شرعی ایشان بهره‏ها برمی‏گیرند. پس از آن به نجف اشرف آمده در درس آخوند ملا کاظم خراسانی شرکت نموده ودر ضمن اشتغال به تحصیل فقه و اصول با مرحوم آیة الله آقا سید احمد کربلائی و مرحوم آقا شیخ محمد بهاری که دو شاگرد ممتاز مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی بوده‏اند همنشینی و دوستی کامل پیدا نموده و در وادی سیر شرعی روحانی و سلوک ایمانی این جمع وارد شده و کم کم مدارجی را طی می‏کند.

سپس به خدمت آیة الله العظمی نائینی آمده مشغول تحصیل فقه و اصول سامره و شیخ می‏شود و کلیه مطالب شیخ انصاری را که مرحوم آیة الله العظمی میرزا حسن شیرازی تنظیم و تهذیب نموده بودند و به توسط سید استاد محمد فشارکی به میرزای نائینی واصل شده بود، تمامی آنها را در مدت چهار پنج سال به معیت مرحوم آیة الله سید جمال گلپایگانی و بعضی دیگر از محصلین آن تاریخ در خدمت مرحوم میرزای نائینی ثبت و ضبط نموده و در نتیجه به همه‏ی مبانی فقهی و اصولی سامره‏ای‏ها و نجفی‏ها احاطه‏ی کامل حاصل فرموده

و در عین حال مراحل سیر نفسی را هم به پایه‏ی تجرید و خلع بدن رسانیده و از اقیانوس معارف صاحب علم جمعی توشه‏ها برمی‏گیرد.

پس از آنکه خدمت به حضرت ولی عصر علیه السلام مشرف می‏شوند و از معارف الهی سیراب می‏گردند حدود سال 1345 هجری قمری به مجاورت مشهد مقدس آمده و به تدریس و تعلیم و تربیت طلاب و مدرسین حوزه‏ی مشهد می‏پردازند و پیوند ولایت بسیاری از اهل علم را با شجره‏ی ملکوتی حضرت ولی عصر ارواحنا فداه مستحکم نموده آنان را به ثمرات ولایت بارور می‏نمایند تا اینکه به سال 1365 هجری قمری به دعای خویش به استقبال لقای الهی شتافته و ندای غیبی را لبیک می‏گویند و از دنیا رحلت می‏فرمایند. مرقد شریفشان در وسط دارالضیافه‏ی آستانه‏ی مبارکه‏ی رضویه می‏باشد.

بسیاری از دانشمندان شیعه که امروزه نگهبانان مرزهای تشیع‏اند، در محضر آن بزرگوار درس‏ها گرفته و پندها آموخته‏اند. این تب و تابی که امروزه در زاد روز امام عصر علیه السلام می‏بینیم، گوشه‏ای از شراره‏های محبتی است که ایشان به پیشگاه امام عصر علیه السلام می‏ورزیده و اینک جلوه‏هائی از آن آشکار گشته است.

آن بزرگوار در آن هنگامی که به تحصیل مشغول بوده و سینه‏ی خویش را از علوم اسلامی می‏انباشته در برخورد با روشها و مشربهای گوناگون از جمله مکاتب فلسفی و مشربهای عرفانی به حیرت و نوسان کشیده می‏شود و اضطراب عجیبی بر روحش سایه می‏افکند.

پریشانی و آزردگی حاصل از بلا تکلیفی، انقلابی فکری در او ایجاد می‏کند که نمی‏داند چه بکند و به کجا برود و به کدام سیر از سیرهای علمی و معنوی آن زمان رو کند؟!

سرانجام برای نجات از این دغدغه‏ی خاطر به حضرت ولی عصر ارواحنا فداه متوسل می‏شود و چاره مشکل را از آن حضرت می‏طلبد.

حضرتش نیز تفضل می‏کنند و در کنار قبر هود و صالح در وادی السلام نجف تشریف فرما شده بر او تجلی می‏فرمایند و راه را به او می‏نمایانند.» او که در آنجا با قلبی شکسته و دیده‏ای گریان دیدار را آرزو می‏نمود سرانجام به مقصود خود نائل می‏آید و شرفیاب محضر پرفیضش می‏شود و درمان درد خویش را می‏یابد.

بدینگونه که وقتی در بیداری به خدمت حضرت می‏رسد، بر سینه‏ی آن حضرت نواری را به رنگ سبز به عرض 20 سانت و به طول قریب 60 سانت می‏بیند که عبارتی به رنگ سپید، به گونه‏ی نور بر آن چنین نقش شده است:

«طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لانکارنا و قد اقامنی الله و انا حجة بن الحسن».

(که کلمه‏ی حجة بن الحسن قدری درهم و به شکل امضاء نقش یافته بود).

یعنی: جستجوی معارف جز از راه ما خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله مثل انکار نمودن ما است و خداوند، امروز مرا برپا داشته و من حجت خدا، پسر حضرت عسکری علیه السلام هستم.

و بعد از آن، حضرت غائب می‏شوند.

این پیام گهربار حضرتش، مرهمی بر قلب سوزان او می‏گردد و راه حق، روشن و آشکار برایش نموده شده و به دنبال این توسل و عنایت، مرحوم میرزا به چشمه‏ی جوشانی از معارف الهی و شخصیتی فرزانه هدایت می‏شود که نامش را هرگز نبرد و از او تنها به «صاحب علم جمعی» تعبیر نمود.

درس گهربار امام، مشعل و چراغ راه زندگی او می‏گردد که خلاصه اگر ما را قبول دارید باید معارف را از ما بگیرید و در همه‏ی زمینه‏ها یعنی خداشناسی و نفس شناسی و روح شناسی و آخرت شناسی و بلکه آفاق شناسی از ما تبعیت کنید.

بعدها به منظور زنده نمودن معارف اهل البیت، عازم ایران می‏شود و درس‏هائی را که آمیزه‏ای از قرآن و علوم عترت بود، برای دانشوران مطرح می‏فرماید».