جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بازگشته از بیراهه

زمان مطالعه: 5 دقیقه

«نعثل» نام یک یهودی بود که ریش بلندی داشت و در مدینه می‏زیست. چون ریش و قیافه‏ی عثمان شباهت زیادی به او داشت، وقتی عایشه بر عثمان خشمناک شد وی را نعثل خواند.

هنگامی که عثمان در محاصره قرار داشت، عایشه از مدینه به مکه رفت. سپس مکه را به قصد مدینه ترک کرد. در راه یکی از دایی‏هایش که از مدینه می‏آمد، با وی مصادف شد.

عایشه پرسید: از مدینه چه خبر داری؟

جواب داد: عثمان کشته شد.

عایشه گفت: بعد از او، مردم چه کردند؟

پاسخ داد: با علی بیعت نمودند.

عایشه گفت: اگر علی به خلافت بنشیند و حکومتش محکم شود،

ای کاش آسمان به زمین فرود آید!

آنگاه از بازگشت به مدینه خوداری نمود و بار دیگر دهی مکه شد. در مکه پرچم خونخواهی عثمان را برافراشت و اعلام کرد عثمان مظلوم کشته شده و من به خونخواهی او قیام کرده‏ام.

به او گفتند: چرا چنین برآشفتی و حامی خون عثمان شدی؟! مگر تو نخستین مخالف او نبودی که با وی به مبارزه برخاستی و پیوسته می‏گفتی: نعثل را بکشید که کافر شده است؟!

بگذریم. بررسی این واقعیت تلخ تاریخ کتاب مستقلی می‏خواهد. آن را به زمانی دیگر وانهیم. اینک برگردیم به داستان نعثل و قصه‏ی اسلام آوردن او در زمان پیامبر.

روزی نعثل یهودی خدمت رسول اکرم شرفیاب شد و گفت:

مسائلی در ذهنم جولان دارند و دیر زمانی است که اندیشه و روح مرا مضطرب و پریشان ساخته‏اند. اگر بدانها پاسخ گویی و به پرسشهایم جواب دهی، به دست تو مسلمان شوم و اسلام بپذیرم.

آن حضرت فرمودند: سوال کن.

گفت: خدایت را برای من توصیف کن.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: آفریدگار هستی، وصف نمی‏شود مگر به آنچه خود، خویشتن را بدان توصیف نموده است. چگونه می‏توان خالقی را وصف کرد که حواس از پی بردن به او عاجزند و اندیشه‏ها از رسیدن به وی ناتوان؟ خاطرها از تشخیصش

درمانده‏اند و چشم‏ها از مشاهده‏اش عجز می‏ورزند؟!

او از توصیف وصف کنندگان و آنچه توصیف گران می‏ستایندش، برتر است. در عین حال که نزدیک می‏باشد دور است و در عین حال که دور است نزدیک. او پدید آورنده‏ی «چگونگی‏ها» است، پس درباره‏اش نتوان گفت «چگونه» است. او آفریننده‏ی مکانها و جایگزیدن‏ها است، از این رو درباره‏اش نتوان گفت «کجا» است. او از چگونگی و جایگزینی، بریده و کنار باشد. خداوند «احد صمد» است چنانکه خود، خویشتن را توصیف نموده است. وصف کنندگان به صفتش نخواهند رسید. نزاده و زاده نشده، او را همتا و مانندی نیست.

نعثل یهودی گفت: راست گفتی.

سپس مطلب دیگری درباره‏ی خدا پرسید که پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله پاسخش دادند و به روشنی، معارف توحیدی را برایش بیان کردند. وی نیز تصدیق نمود.

آنگاه گفت: جانشینت را به من معرفی کن و از وصی خودت آگاهم نما تا بدانم او کیست. زیرا هیچ پیامبری نبوده مگر آنکه جانشینی داشته است. چنانکه پیغمبر ما حضرت موسی بن عمران، یوشع بن نون را وصی خود قرار داد.

رسول اکرم فرمودند: آری، بعد از من علی بن ابی طالب است. پس از او دو فرزندم حسن و حسین صاحبان این منصب

می‏باشند و بعد از ایشان نه نفر از نسل حسین جانشینان من هستند که امامانی مهربان و پیشوایانی بسیار نیکوکارند.

نعثل گفت: آن نه نفر امام را برایم نام ببر.

حضرت فرمودند: بله، زمانی که دوران حسین سپری شود، فرزندش علی و بعد از او، پسرش محمد و سپس فرزندش جعفر به امامت رسند. هنگامی که ایام جعفر بگذرد، فرزندش موسی و بعد از وی، پسرش علی و سپس فرزند او محمد صاحب این مقام باشند.عمر محمد که به سر آید پسرش علی و پس از او، فرزندش حسن دارای امامت گردند. چون روزگار حسن پایان پذیرد آخرین جانشین من، فرزند وی حجة بن الحسن بن علی می‏باشد. بر تمام ایشان سلام و درود باد. این پیشوایان، دوازده امام هستند به تعداد نقیبان بنی اسرائیل.

نعثل پرسید: جایگاه ایشان در بهشت کجاست؟

حضرت فرمودند: با من هستند، در درجه‏ی من.

سخن پیامبر که به اینجا رسید، نعثل به اسلام گروید. شهادتین گفت. به یکتایی خداوند و رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و امامت جانشینانش ایمان آورد و چنین اقرار کرد: گواهی دهم که معبودی جز الله نیست و تو فرستاده‏ی خداوندی و این پیشوایان که نام بردی اوصیاء و جانشینان بعد از تو می‏باشند.

سپس گفت: این مطالب همان حقایقی است که من در کتابهای

آسمانی پیشین یافته‏ام. در عهد نامه‏ای که حضرت موسی با ما یهودیان داشت، چنین آمده است:

در آخر الزمان پیامبری مبعوث می‏شود که او را «احمد» خوانند، او آخرین فرستاده‏ی الهی است و بعد از وی هیچ پیغمبری نخواهد آمد. از نسل او امامان مهربان و نیکو کرداری پدید آیند که به تعداد «اسباط» باشند.

رسول اکرم فرمودند: آیا اسباط را می‏شناسی؟

نعثل پاسخ داد: آری، ایشان دوازده نفر بودند.

پیامبر فرمودند: یکی از آنان، لاوی بن ارحیا است.

نعثل گفت: او را می‏شناسم، هم او بود که چندین سال از بنی اسرائیل پنهان گشت و از نظرها غایب شد. سپس بازگشت و آئین الهی را بعد از آنکه مندرس شده و از یاد رفته بود، ظاهر ساخت.

هم او بود که با «فریطیا» پادشاه آن ساممان به مبارزه برخاست تا آن فرمانروای ستمگر را از پای درآورند.

سپس پیامبر اکرم فرمودند: تمام آن حوادثی که در میان بنی اسرائیل واقع شده مو به مو در امت من نیز پدید خواهد آمد.

دوازدهمین امام و جانشینم که از نسل من است پنهان گردد تا دیده نشود و بر پیروانم روزگاری رسد که از اسلام، جز نامی و از قرآن، غیر نوشته‏ای باقی نماند. در آن هنگام خداوند به وی اجازه‏ی خروج دهد، او به فرمان الهی برخیزد، اسلام را ظاهر سازد و دین را تازه و تجدید نماید.

آنگاه رسول خاتم افزودند:

خوشا به حال هر که آن امامان را دوست بدارد و خوشا به حال کسانی که به آنان بپیوندد و وای بر دشمنان ایشان!

گفتار پیامبر که به اینجا رسید، نعثل تازه مسلمان شده از جای برخاست. مقابل رسول خدا صلی الله علیه و آله ایستاد و اشعاری در مدح آن حضرت و ستایش جانشینانش سرود و زبان به تمجید آخرین امام و وصی‏اش، حضرت صاحب الزمان مهدی منتظر علیه السلام گشود. ما چند بیت از آن را خاطرنشان می‏سازیم:

انت النبی المصطفی

و الهاشمی المفتخر

و معشر سمیتهم

ائمة اثنا عشر

آخرهم یشفی الظما

و هو الامام المنتظر

یعنی: تو هستی پیامبر برگزیده که منسوب به هاشم بوده و مایه‏ی مباهات و افتخار می‏باشی.

و گروهی که ایشان را یک یک نام بردی، امامان دوازده گانه هستند. آخرین پیشوا از دوازده امام، سیرابگر تشنگی است؛ او امامی است که در انتظارش باشند.

راه اصلی و طریق اساسی برای شناخت سفیران الهی همین بیانات روشن و صریح است. زیرا خداوند، پیامبرش را و هر پیامبری اوصیاء خود را با کلامی روشن و غیر قابل تاویل و در بیانی واضح و با

صراحت که از هر احتمال خلاف و نقیضی مصون باشد، تعیین و معرفی نموده است.

این معرفی بی پرده و آشکار را که هیچ تحریف معنوی نمی‏پذیرد و صد در صد مفید علم و یقین می‏باشد در اصطلاح دانشمندان، «نص» گویند.

طریحی در کتاب مجمع البحرین گوید:

نص در اصطلاح اهل دانش عبارت است از لفظی که بر معنایی دلالت کند که به حسب فهم، احتمال نقیض در آن معنا راه نیابد.

به حکم عقل و بر پایه‏ی عقاید شیعه که ریشه‏ی مکتب وحی و معارف حقیقی آسمانی است حجت خدا را چه پیامبر و چه جانشین پیامبر، باید به وسیله‏ی «نص» شناخت و از دنیا پرستان جاه طلبی که می‏خواهند برای رسیدن به ثروت و ریاست، خود را به دروغ پیشوای الهی و مرتبط با شئون غیبی قلمداد کنند تمیز داد و جدا نمود.

علامه‏ی حلی در کتاب «نهج الحق» تحت عنوان راه تعیین امام، گوید:

تعیین پیشوا باید به وسیله‏ی نص از جانب خداوند یا از سوی پیامبر و یا از امامی باشد که امامتش از راه نصی که درباره‏ی وی تحقق یافته، ثابت شده باشد.

در گفتار اهل بیت علیهم السلام نیز بر همین طریق برای شناخت

حجت خدا تکیه شده و پس از بیان سایر نشانه‏های سفیران الهی، «نص» بر رهبران آسمانی، به عنوان شاخص اصلی و اساس کار، معرفی گردیده که چند نمونه را یادآور می‏شویم: