جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

جز او که را دارى؟

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

در دل و جان من چو جا دارى

روى از من نهان چرا دارى‏

آن که دل در تو بسته پیوسته

تا به کى از خودت جدا دارى‏

همه شب بر در تو مى‏نالم

تو نگوئى چه مدعا دارى‏

ناامیدم نکن ز خود جانا

به امیدى که از خدا دارى‏

آشنائى به جز تو نیست مرا

تو به جز من بس آشنا دارى‏

چون توئى اصل خرمى و طرب

در غم و محنتم چرا دارى‏

مس خود مى‏زنم به اکسیرت

که تو از حسن کیمیا دارى‏

سوخت جانم از آتش دورى

بى‏دلى را چنین روا دارى‏

دشمنان را به عیش خرم و شاد

دوست را در غم و بلا دارى‏

هرچه او با تو مى‏کند نیکوست

فیض آخر جز او که را دارى؟