جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حدیث اول

زمان مطالعه: 5 دقیقه

«عطاء» فرزند «ابوریاح» از حبر امت؛ عبدالله بن عباس روایت می کند که گفت: ما با پیغمبر اکرم در حجة الوداع حج بجا آوردیم، آن حضرت در کعبه را گرفت و سپس رو به مردم کرد و فرمود:«آیا می خواهید علامات ساعت و قیامت را به شما خبر دهم؟».

سلمان فارسی که از همه به پیغمبر نزدیکتر بود، گفت: آری ای رسول خدا! آن حضرت شروع به جواب کرد و فرمود:«از علامتهای قیامت این است که نماز ضایع می شود – یعنی نماز مسلمین می‏رود – و از شهوات پیروی می گردد و مردم به سوی هواها میل می کنند، دین به دنیا فروخته می شود، در آن زمان است که دل افراد با ایمان در جوفشان، برای منکرات بسیاری که می بینند و نمی توانند آن را تغییر دهند، آب می شود آن چنان که نمک در آب حل می گردد».

سلمان با تعجب عرضه داشت: یا رسول الله! به راستی چنین روزی خواهد رسید؟ فرمود:«آری، به آن خدایی که جانم به دست اوست! ای سلمان در آن هنگام سرپرستی و ولایت مسلمانان را امرای جور به دست می گیرند؛ امرایی که وزرایی فاسق و سرشناسانی ستمگر و امنایی خائن دارند».

سلمان پرسید: به راستی چنین وضعی پیش خواهد آمد یا رسول الله؟!

فرمود:«آری، به آن خدایی که جانم به دست اوست! ای سلمان در آن هنگام سرپرستی و ولایت مسلمانان را امرای جور به دست می‏گیرند؛ امرایی که وزرایی فاسق و سرشناسانی ستمگر و امنایی خائن دارند».

سلمان پرسید: به راستی چنین وضعی پیش خواهد آمد یا رسول الله؟!

فرمود:«آری، به آن خدایی که جانم به دست اوست! در این موقع، منکر، معروف و معروفی، منکر می شود، خائن، امین قلمداد می گردد و امین، خیانت می کند، دروغگو تصدیق می‏شود و راستگو تکذیب می گردد».

سلمان با حالت تعجب پرسید: یا رسول الله! به راستی چنین چیزی خواهد شد؟

فرمود:«آری، به آن خدایی که جانم به دست اوست! ای سلمان! در آن روزگار، زنان به امارت می‏رسند و کنیزان طرف مشورت قرار می گیرند و کودکان بر فراز منبر می روند و دروغ، نوعی زرنگی و زکات، خسارت و خوردن بیت المال، نوعی غنیمت شمرده شود، مرد به پدر و مادرش جفا، ولی به دوستش نیکی می‏نماید و ستاره‏ی دنباله‏دار، طلوع می کند».

سلمان باز پرسید: یا رسول الله! آیا چنین چیزی خواهد شد؟

فرمود:«آری، به آن خدایی که جانم به دست اوست! ای سلمان! در این موقع زن با شوهرش در تجارت شرکت کند و باران در فصلش نیامده بلکه در گرمای تابستان می‏بارد و افراد کریم، سخت خشمگین می‏گردند، مرد فقیر، تحقیر می شود، در این هنگام بازارها به هم نزدیک می شوند، وقتی یکی می گوید: من چیزی نفروختم و آن دیگری می گوید: من سودی نبرده‏ام، طوری می‏گویند که هر شنونده می‏فهمد که به خداوند بیراه می‏گوید».

سلمان پرسید:«آیا حتما چنین وضعی خواهد شد یا رسول الله؟

فرمود:«آری، به آن خدایی که جانم به دست اوست!ای سلمان! در این هنگام، اقوامی بر آنان مسلط می شوند که اگر لب بجنباند، کشته می‏شوند و اگر چیزی نگویند، دشمنان همه چیزشان را مباح و برای خود حلال می کنند تا با بیت المالشان کیسه های خود را پر کنند و به ناموسشان تجاوز نموده، خونشان را بریزند و دلهایشان را پر از وحشت و رعب کنند و به ناموسشان تجاوز نموده، خونشان را بریزند و دلهایشان را پر از وحشت و رعب کنند و در آن روز، مومنین را جز در حال ترس و وحشت و رعب و رهبت، نمی بینی».

سلمان عرضه داشت: یا رسول الله! آیا چنین روزگاری بر مومنین خواهد گذشت؟

فرمود:«آری، به آن خدایی که جانم به دست اوست! ای سلمان! در این هنگام، چیزی از مشرق می‏آورند و چیزی از مغرب تا امت اسلام را سرپرستی کنند، در آن روز، وای به حال ناتونان امت من از شر شرقی و غربیها! و وای به حال آن شرقیان و غربیان از عذاب خدا! آری، نه صغیری را رحم می کنند و نه پاس حرمت کبیری را دارند و نه از هیچ مقصری عفو می کنند، اخبارشان همه فحش و ناسزاست، جثه‏ی آنان، جثه و بدن آدمیان است ولی دلهایشان دلهای شیاطین».

سلمان عرضه داشت: یا رسول الله! آیا چنین روزی خواهد رسید؟

فرمود:«آری، به آن خدایی که جانم به دست اوست! ای سلمان! در این هنگام مردان به مردان اکتفا می کنند و زنان به زنان و همانطور که پدر و اهل خانواده، نسبت به دختر، غیرت به خرج می‏دهند، نسبت به پسر نیز غیرت به خرج می دهند، مردان به زنان شبیه می شوند و زنان به مردان و زنان بر مرکبها سوار می‏شوند که از طرف امت من لعنت خدا بر آنان باد».

سلمان از در تعجب پرسید: یا رسول الله! آیا چنین وضعی پیش می آید؟

فرمود: آری، به آن خدایی که جانم به دست اوست! ای سلمان! در این هنگام، مساجد طلا کاری و زینت می شود آنچنانکه کلیساها و معبد یهودیان زینت می شود، قرآنها به زیور آلات، آرایش و مغازه‏ها بلند و صفها طولانی می شود، اما با دلهایی که نسبت به هم خشمگین است و زبانهایی که هر یک برای خود منطقی دارد».

سلمان پرسید: یا رسول الله! آیا این وضع پیش می آید؟

فرمود: آری! به آن خدایی که جانم به دست اوست! در ان روز مردان و پسران امت من با طلا، خود را می‏آرایند و حریر و دیبا می پوشند و پوست پلنگ، کالای خرید و فروش می گردد».

سلمان پرسید: یا رسول الله! آیا این نیز واقع خواهد شد؟

فرمود:«آری، به آن خدایی که جانم به دست اوست! ای سلمان! در آن روز، ربا همه جا را می گیرد و یک عمل آشکار می شود و معاملات با غیبت و رشوه انجام می شود و دین، خوار و دنیا بلند مرتبه می گردد».

سلمان گفت: یا رسول الله! آیا این نیز واقع خواهد شد؟

فرمود:«آری، به آن خدایی که جانم به دست اوست! ای سلمان! در این هنگام طلاق زیاد می شود و هیچ حدی جاری نمی گردد و البته خدای تعالی از این بابت هرگز متضرر نمی شود».

سلمان عرضه داشت: یا رسول الله! آیا این نیز واقع خواهد شد؟

فرمود:«آری، به آن خدایی که جانم به دست اوست! ای سلمان! در این زمان، کنیزان آوازه‏ خوان و نوازنده پدید می آیند و اشرار امت من بر امت، ولایت و حکومت می کنند».

سلمان پرسید: یا رسول الله! آیا چنین وضعی خواهد شد؟

فرمود:«آری، به آن خدایی که جانم به دست اوست! ای سلمان! در این موقع اغنیای امت من صرفا به منظور گردش و تفریح به حج می روند و طبقه‏ی متوسط برای تجارت و فقرا به منظور خودنمایی و ریا حج می روند، در این هنگام است که اقوامی قرآن را برای غیر خدا می آموزند و آن را نوعی مزمار

و آلت موسیقی اتخاذ می کنند، اقوامی دیگر به تعلم فقه اسلامی می پردازند، اما برای غیر خدا. در آن روزگار، زنازادگان، زیاد می‏شوند، با قرآن آوازه‏ خوانی می کنند و بر سر دنیا، سر و دست می‏شکنند».

سلمان عرضه داشت: یا رسول الله! آیا چنین وضعی خواهد شد؟

فرمود:«آری، به آن خدایی که جانم به دست اوست! ای سلمان! در این زمان «رُوَبیِضَه» تکلم می کنند».

پرسید: یا رسول الله! پدر و مادرم فدای تو! «روبیضه» چیست؟

فرمود:«چیزی و کسی به سخن درمی آید و در امور عامه سخن می گوید که هرگز سخن نمی گفت، در این هنگام است که مردم، دیگر زیاد زنده نمی مانند، ناگهان زمین نعره‏ای می کشد و هر قومی چنین می پندارد که زمین تنها در ناحیه‏ی

او نعره کشیده، بعد تا هر زمانی که خدا بخواهد همچنان می مانند و سپس واژگون می‏شوند و زمین هر چه در دل دارد بیرون می‏ریزد – و خود آن جناب فرمود: یعنی طلا و نقره را – آنگاه با دست خود به ستونهایی که در آنجا بود اشاره نمود و فرمود: مثل این، ولی در آن روز دیگر نه طلایی فایده دارد و نه نقره‏ای، این است معنای آیه‏ی (فقد جاء اشراطها)؛ علامتهایش بیامد».(1)


1) تفسیر قمی، ج 2، ص 303 – 307.