حضرت امام هادی – علیه السلام – نیز به وجود اقدس حضرت ولی الله الاعظم بشارت داده و در شان آن حضرت، صریحا سخن گفته است:
الف – «صقر بن ابودلف» می گوید: از علی بن محمد بن علی الرضا شنیدم که می فرمود: «امام بعد از من، فرزندم حسن و بعد از او پسرش قائم است که زمین را از عدل و قسط پر میکند بعد از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد».(1)
ب – فقیه فاضل «سید عبدالعظیم حسنی» می گوید: بر آقایم علی بن محمد
– علیهماالسلام – وارد شدم، وقتی مورد توجه آن حضرت قرار گرفتم، فرمود: «مرحبا! به ابوالقاسم که حقیقتا از دوستان ماست».
به آن حضرت گفتم می خواهم دینم را به شما عرضه بدارم که اگر اشکالی نداشت و مورد رضایت بود، بر آن دین باقی بمانم تا خدایم را ملاقات کنم. حضرت فرمود:«شروع کن و بگو».
گفتم: هیچ چیز مانند خدا نیست و خدای متعال از دو حد ابطال و تشبیه خارج است و جسم و صورت و عرض و جوهر نیست بلکه او آفرینندهی تمام جسمها و ترسیم کنندهی صورتها و ایجاد کنندهی اعراض و جواهرات و صاحب و مالک و قرار دهنده و آفرینندهی همه چیزاست. و حضرت محمد – صلی الله علیه و آله و سلم – بنده و رسول خدا خاتم پیامبران است و بعد از او تا قیامت پیغمبر نخواهد آمد و شریعت او خاتم شرایع است و تا قیامت شریعت دیگری نخواهد بود و امام و خلیفه و ولی امر بعد از رسول خدا حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب – علیه السلام -، سپس امام حسن، امام حسین، علی بن الحسین محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی و سپس تو هستی ای مولای من!
حضرت عبدالعظیم بعد از این بیان ساکت میشود، آن وقت امام هادی – علیه السلام – امام بعد از خودش را به او معرفی می کند و می فرماید:«امام بعد از من، فرزندم حسن است. پس بعد از او مردم با خلف آن حضرت چگونه هستند».
حضرت عبدالعظیم با اشتیاق از جانشین حضرت حسن عسگری – علیه السلام – می پرسد، امام هادی -علیه السلام – می فرماید:«او امام منتظر است که از دیدهها پنهان است تا اینکه ظهور کند و زمین را پر از عدل و قسط می کند،
همچنانکه از ظلم و جور پر شده باشد».
حضرت عبدالعظیم به آنچه امام هادی – علیه السلام – به آن فرمان می دهد، اقرار و اعتراف می کند و به غیبت حضرت امام مهدی – علیه السلام – ایمان می آورد. سپس حضرت هادی – علیه السلام – به او توجه کرده می فرماید: «ای ابوالقاسم! این همان دینی است که خداوند برای بندگان خود رضایت داده است».(2)
1) اعلام الوری، کفایة الاثر.
2) کمال الدین، ص 325.