جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حضرت مهدی در باور امامیه

زمان مطالعه: 14 دقیقه

در اعتقادِ شیعه إمامیّه در بابِ آن حضرت (عج) تردیدی نیست؛ بلکه إمامیّه بدین اعتقاد بازشناخته می‏شوند. چون ما أحادیثِ فراوانی از پیامبر و خاندانِ او – علیه و علیهم السّلام – روایت می‏کنیم که نشان می‏دهد آن حضرت «یعنی: إمامِ دوازدهم – علیه‏السّلام -» إمامِ حَیِّ غائب از أنظار است. هیچیک از عالمانِ «نگارشگر و أثرآفرینِ» ما نیست که رساله یا کتابی «یا گفتاری» درباره حضرتِ «مَهدی» – علیه السّلام – نداشته باشد و البتّه برشمردنِ نامِ این نوشتارها و مصنِّفانشان از صدرِ نخست تا این زمان، مستلزمِ تدوینِ مجلّداتی ستبر است که بیرون از مقصودِ ماست؛ لیک ما از راهِ تَیَمُّن و تَبَرُّک پاره‏ای از سخنانِ عالمانمان و برخی تصانیفشان را – به ترتیبِ زمانی – یاد می‏کنیم:

1 – أبومحمّد حَسَن بن موسی نوبختی از أعلامِ سده سوم در فِرَق‏الشّیعة گفته است:

«أصحابِ او (یعنی أصحابِ إمامِ عسکری – علیه السّلام -) پس از وی چهارده فرقه شدند…(1) و فرقه دوازدهم که «إمامیّه»اند گفته‏اند: سخن چُنان نیست که این جماعت، هریک، گفته‏اند؛ بلکه خدایْ – عَزَّ وَ جَلّ – را در زمین حُجَّتی هست که فرزندِ حسن بن علی «یعنی فرزندِ إمام حَسَنِ عَسکری فرزندِ إمام علی النّقی – علیهم السّلام -» است، و سَررشته کار به دستِ خداست و او «=آن حجّتِ پیشگفته» به شیوه پیشین و همان روشِ سابق وصیِّ پدرِ خویش است…».(2)

2 – أبوخلف سَعْد بن عبداللّهِ أَشْعَریِ قُمی از أعلامِ سده سوم در کتابِ المقالات و الفِرَق‏اش گفته است:

«پس فرقه‏ای از ایشان – که به إمامیّه معروف‏اند – گفته‏اند: خدای را پس از درگذشتِ حسن بن علی «یعنی: إمام حَسَنِ عَسکری – علیه السّلام -» بر بندگانش حُجَّتی و در بلادش خَلیفَتی است که أمرِ إلهی را به‏پادارَد؛ او فرزندِ حَسَن بن علیّ بن محمّد بن علیّ الرّضا «علیهم السّلام»است؛ آمِری ناهی که در بابِ علومِ خدا و کتب و أحکام و فرائض و سُنَنِ او، ودیعه‏دارِ پیشینیانِ خویش است و «پیامِ إلهی و تعالیمِ راستینِ دین را» از جانبِ پدرانش می رسانَد و می‏گُزارَد؛ بدانچه خلق را در کارِ دین و مصالحِ دنیاشان به آن حاجت اُفتَد داناست؛ جانشین و وصیِّ پدرِ خویش است که پس از او به کارِ إمامت قیام می‏کند و رهنمایِ اُمَّت و رهیافته‏ایست که به راهِ پیشین و همان روشِ سابقِ پیشوایان می‏رود که گذشتگانشان داشتند و در میانِ بازماندگانشان تا به رستخیز برقرارست و نسل اندر نسل و پی در پی بوده، جابجا و دیگرگون نمی‏شود…(3) این چیزی است که از پیشوایانِ راستگو رسیده، و در میانِ این جماعتِ شیعیِ إمامی، به هیچ رویْ، مردود یا مشکوک و موردِ تردید نبوده، و بخاطرِ صحّتِ طریق و قوّتِ أسباب و نیکوئیِ أسانید و وَثاقَتِ ناقلانِ این أخبار

همواره بر آن إجماع داشته‏اند…».(4)

3 – حافظِ(5) ثِقَه دیرینه، أبوبکر محمّد بن أحمد بن عبداللّه بن إسماعیل بن أبی‏الثّلج کاتبِ بغدادی (زاده به سالِ 237 ه. ق. و در گذشته به سالِ 325 یا 323 یا 322 ه. ق.) در تاریخ الأئمّه «علیهم السّلام» گفته است:

«قائِم – صَلَواتُ اللّهِ و سَلامُهُ عَلَیه – «مؤلّف» گوید: این جانشین(6) به سالِ 258 (دویست و پنجاه و هشت) زاده شد و دو سال و چهارماهه بود که أبومحمّد «یعنی: إمامِ عسکری» درگذشت – صَلَواتُ اللّهِ و سَلامُهُ عَلَیهِم أَجمَعین».(7)

درباره زاد و رودِ آن حضرت گفته:

«درباره زاد و رودِ «م ح م د» بن حسن – علیهماالسّلام – خداوند آگاه است».(8)

درباره مامِ آن حضرت گفته:

«مامِ قائِم – صَلَواتُ اللّهِ و سَلامُهُ عَلَیه و عَلی آبائِه – صغیره است؛ و گویند: حکیمه؛ و گویند: نرجس؛ و گویند: سوسن.

ابنِ همام گفته: حکیمه، همانا، عمّه أبومحمّد «یعنی: إمامِ عَسکَری – علیه السّلام -» است و او را درباره ولادتِ صاحب‏الزّمان – علیه السّلام – حدیثی است و روایت کرده که نامِ مامِ این جانشین نرجس است.»(9)

درباره ألقابِ آن حضرت گفته:

«قائِم – صَلَواتُ اللّهِ عَلَیه و علی آبائِه -، الهادی و المَهدی است».(10)

در بابِ کُنیه آن حضرت گفته:

«قائِم – صَلَواتُ اللّهِ عَلَیه -، أبوالقاسم است».(11)

درباره قبرِ آن حضرت «یعنی: محلّی که آن حضرت پس از وفات در آن مدفون خواهد شد»، گفته:

«قائمِ مُنْتَظَر – صَلَواتُ اللّهِ و سَلامُهُ عَلَیْه -: قبرِ او چیزی است که جُز خدایْ

تعالی کسی از آن خبر ندارد.»(12)

درباره أبوابِ آن حضرت گفته است:

«.. بابِ او عثمان بن سعید بود و چون وفاتش دَررسید، بنا بر سفارشی که أبومحمّد حسن بن علی «یعنی: إمامِ عَسکَری – علیه السّلام -» فرموده بود، کار را به پسرش أبوجعفر محمّد بن عثمان سپُرْد. ثِقاتِ شیعه از آن حضرت»یعنی: إمامِ عَسکَری – علیه السّلام -» روایت کرده‏اند که فرمود: هذا وَکیلی و ابْنُه وَکیلُ ابْنی (یعنی: این مرد وکیلِ من و پسرش وکیلِ پسرم است)، که مراد «از پسرش» أبوجعفر محمّد بن عثمانِ عَمْری بود. و چون او را وفات دررسید، کار را به أبوالقاسم حسین بن روحِ نُمَیْری سپُرْد، و آنگاه أبوالقاسم بن روح فرمان داده شد که کار را به أبوالحسنِ سَمُری مُحَوَّل کُنَد. سپس باب نهان و پوشیده شد «و طریقِ نیابتِ خاصّه منقطع گردید»(13)؛ و خداوند داناترست.»(14)

4 – ثقةالإسلام أبوجعفر محمّد بن یعقوب بن إسحاقِ کُلیْنی – که علی‏التّحقیق به سالِ 329 ه. ق. درگذشته است – بابی را به «ولادتِ صاحب الزّمان علیه السّلام» (/ مولد الصاحّب علیه السّلام) اختصاص داده و گفته است:

«آن حضرت – علیه السّلام – در نیمه شعبانِ سالِ دویست پنجاه و پنج ولادت یافت»(15)

5 – شیخِ جلیل، محمّد بن إبراهیمِ نُعْمانی – معروف به: ابنِ أَبی‏زَینَب -، شاگرد و کاتبِ کُلیْنی، کتاب الغَیبه‏اش را درباره غَیبتِ سَروَرمان إمام مَهدی (عج) تألیف کرده که شایسته مراجعه است.(16)

6 – شیخِ جلیل، أبوجعفر محمّد بن علیّ بن حُسَین بن بابوَیْهِ قمی، صَدوقِ أُمّت (درگذشته به سالِ 381 ه. ق.)، در اعتقادات‏اش گفته است:

«… و ما معتقدیم که حجّتِ خداوند در زمین و جانشینِ او در میانِ بندگانش، در

زمانِ ما، همانا، قائِمِ مُنتَظَر، محمّد بن حسن بن علی بن محمّدبن علیّ بن موسی‏بن جعفر بن محمّد بن علیّ بن الحُسَین بن علیّ بن أبی‏طالب – علیهم السَّلام -، است، و اوست که پیامبر (ص) به نقل از خدایْ – عزّوجلّ -، به نام و نَسَب از وی خبر داده است، و اوست که زمین را همانگونه که از ستم و جَوْر پُر شده است، از قِسط و عدل پُر می‏سازد؛ او همان کسی است که خداوند – هرچند مشرکان خوش ندارند – دینِ خود را به دستِ او آشکار می‏سازد تا بر همه دینها پیروز گردانَدَش؛ و همان کسی است که خداوند خاوران و باخترانِ زمین را بر دستش می‏گُشایَد تا در زمین جائی نمانَد که در آن بانگِ نماز دَرداده‏نشود و دین یکسره خدایْ را باشد؛ او همان مَهدی است که پیامبر (ص) از او خبر داده و همان کسی که چون برون‏آید عیسی بن مریم فرود آید و پشتِ سرِ او نماز بگزارَد و نمازگزار آنگاه که پشتِ سرِ او نماز بُگزارَد چون کسی است که پشتِ سرِ رسولِ‏خدا (ص) نماز بگزارَد، زیرا که آن حضرت خلیفه رسولِ‏خدا (ص) است.

و ما معتقدیم روا نیست قائِم جُز او باشد، هرچند که در غَیبت بمانَد، و اگر غَیبتِ او به درازایِ عمرِ دنیا نیز بپایَد، باز قائِم جُز او نیست، زیرا پیامبر(ص) و أئمّه (ع) او را به نام و نَسَب نشان داده و بدان تنصیص کرده و بشارتش را داده‏اند – صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أَجمَعین.»(17)

7 – صَدوقِ أُمّت، همچُنین، کتابِ ارزشمندِ کمال‏الدّین و تمام‏النّعمه‏اش را در أحوالاتِ سَروَرمان قائِم (عج) تألیف کرده است.(18)

8 – شیخ أبوعبداللّه محمّد بن محمّد بن نُعمانِ عُکْبَریِ بغدادی، مُفید (درگذشته به سالِ 413 ه. ق.)، در کتابِ الإرشادش بابی را به حضرتِ قائِم و تاریخِ ولادت و دلائلِ إمامتِ آن حضرت و یادکَردِ پاره‏ای از أخبار و غیبت و سیره قائِم (عج) به هنگامِ قیام و برپائیِ دولتش اختصاص داده است.(19)

شیخِ مُفید رساله الفُصول العشرة را هم درباره غَیبت نگاشته که رساله دلاویزی است و می‏سزد موردِ مراجعه قرار گیرد.(20)

9 – أبوالحسن محمّد بن حسین بن موسی موسوی، شریفِ رَضی (درگذشته به سالِ 406 ه. ق.) – از شاگردانِ شیخِ ما، ابن‏المُعلِّم مُفیدِ أُمَّت و معلّمِ آن -، در کتابِ جاودانه‏اش، نهج‏البلاغه، خطبه‏هائی را از إمام علی – علیه السّلام – درباره فرزندش مَهدی (عج) نقل کرده است.(21)

10 – برادرش، أبوالقاسم علیّ بن حسین بن موسی الموسوی، عَلَم‏الهُدی شریفِ مُرتَضی (درگذشته به سالِ 436 ه. ق.)، المُقْنِع فی الغیبة را نوشته(22) و در کتابِ الشّافی‏اش هم از این موضوع گفت و گو کرده(23) و همچُنین رسالة فی غیبة الحجّة(24) را نوشته است و در آن گفته:

«… کسانی که در اعتقاد مخالفِ مایند، می‏پندارند در سخن‏گفتن در بابِ غَیبت، کارِ ما دشوار و کارِ ایشان آسان است؛ و این نخستین باورِ نادرستی نیست که بدان اعتقاد یافته‏اند، و چون در آن تأمّل رَوَد، وارونه چیزی است که پنداشته‏اند…».(25)

11 – شیخ تقی‏الدّین أبوالصَّلاحِ حَلَبی (درگذشته به سالِ 447 ه. ق.) در کتابِ کلامی‏اش، تقریب المعارف، فصلی را به إمامّتِ حجّة بن الحسن – علیهما السّلام – اختصاص داده است.(26)

12 – أبوجعفر محمّد بن حسنِ طوسی (درگذشته به سالِ 460)، شیخِ طائفه مُحِقّه، کتاب الغیبه‏اش را درباره سَروَرمان صاحب‏الزّمان – علیه السّلام – تألیف کرده است، و در رساله مسائل کلامیه‏اش گفته:

«محمّد بن الحسن المَهدیّ – علیه السّلام – زنده است و از زمانِ پدرش، إمام حَسَنِ عسکری «علیه السّلام» تا به روزگارِ ما وجود داشته و دارد، بدین‏دلیل که – چون إمامت لُطف است، و لُطف در هر روزگاری بر خدایْ تَعالی واجب است – در

هر زمانی باید إمامِ معصومی باشد».(27)

13 – شیخ أبوعلی فضل بن حسن بن فضلِ طَبْرِسی (درگذشته به سالِ 548 ه. ق.)، صاحبِ مجمع‏البیان فی تفسیر القرآن، در تاج‏الموالید بابی را درباره إمامِ دوازدهم (عج) نوشته است.(28)

14 – حافظ شیخ أبومحمّد عبداللّه بن أحمد بن أحمد بن أحمد بن عبداللّه بن نَصر بن خَشّابِ بغدادی (درگذشته به سالِ 567 ه. ق.) در تاریخ موالید الأئمّة و وفیاتهم گفته است:

«یادکردِ آن جانشینِ شایسته – علیه السّلام -: صدقة بن موسی از پدرش و او از إمام رضا – علیه السّلام – نقل کرده است که فرمود:

الخَلَف الصّالح مِن وُلْدِ أبی‏محمّد الحَسَن بن عَلیّ و هو صاحِبُ الزَّمان وَ هُوَ المَهدیّ (یعنی: آن جانشین شایسته از فرزندانِ أبومحمّد حَسَن بن علی است و او صاحب الزّمان است و او مَهدی است)…».(29)

15 – رضی‏الدّین أبوالقاسم علیّ بن موسی بن طاوس (درگذشته به سالِ 664 ه. ق.) در الطَّرائِف فی مَعرفةِ مَذاهبِ الطّوائف گفته است:

«همچُنین بدان که ما و بیشترینه أهلِ إِسلام روایت کرده‏ایم که پیامبرمان، حضرتِ محمّد (ص)، فرمود: لا بُدَّ مِن مَهدیّ مِن وُلِد فاطِمَة (ابنته – علیهاالسّلام -) یظهر فَیَمْلَأُ الأَرضَ عَدْلًا وَ قِسطًا کَما مُلِئَتْ ظُلْمًا وَ جَوْرًا (یعنی: بی‏گُمان مَهدیّی از فرزندانِ فاطِمَه خواهد بود و ظهور خواهد کرد و زمین را همانگونه که از ستم و جوْر پُر شده است، از عدل و قِسط پُر می‏سازد).

و همچنین جماعتی از رجالِ مذاهبِ چهارگانه در کتابهاشان «این معنا را» روایت کرده و أهلِ إسلام بر آن إجماع نموده‏اند.».(30)

16 – علّامه، آیةاللّهِ علی‏الإطلاق، شیخ حسن بن یوسُف بن علیّ بن مطهَّرِ حِلّی

(درگذشته به سالِ 726 ه. ق.) در کتابِ المُستَجاد مِن کتابِ الإرشاد بابی را به یادکردِ حضرتِ قائِم – عَجَّلَ اللّهُ فَرَجَه – اختصاص داده است که می‏سَزَد به آن مراجعه فرمائید.(31)

17 – علّامه شیخ حُسَیْن بن عبدالصَّمَد عامِلی (در گذشته به سالِ 984 ه. ق.)، پدرِ شیخ بهائی، در کتابِ وُصولُ الأخیار إلی أصولِ الأخبارش گفته است:

«إمام مَهدی صاحب‏الزّمان که بر اینروزگاریان حجّت است، أبوالقاسم محمّد بن حَسَنِ عَسکَری – عَجَّلَ اللّهُ فَرَجَه -، روزِ آدینه، پانزدهمِ شعبانِ سالِ دویست و پنجاه و پنج، شَبْ‏هنگام، در سُرَّ مَن رَأَی زاده شد؛ و مامِ او نَرجس است، و به قولی: مریمِ عَلَوی دُختِ زید؛ و ظهور و فرمانروائیِ آن حضرت – از طریقِ آگاهیی که پیامبر (ص) در این باب به دست داده است – یقینی است».(32)

و همچُنین گفته:

«و از ایشان (یعنی از کسانی که أحادیثمان را و مَعالِمِ دینمان را از ایشان نقل کرده‏ایم) است، محمّد بن حسنِ مَهدی «علیه الصّلاة و السّلام» که حق را بَر پا می‏دارَد و – بدانسان که پیامبر (صَلَّی اللّهُ عَلَیه و آلِه) خبر داده است – زمین را، همانگونه که از ستم و جَوْر پُر شده است، از قِسط و عدل پُر می‏سازد.

این معنا در الجَمْع بین الصِّحاح السِّتّ، به شش طریق، با اختلاف در ألفاظِ متن، روایت گردیده، و در کتابِ المصابیح هم به چهار طریق آن را روایت کرده است؛ و فی‏الجمله، از چیزهائی است که أَحَدی در آن شک نکُنَد.»(33)

18 – فرزندِ او، شیخ بهاءالدّین محمّد بن حُسَین بن عَبدِالصَّمَدِ حارثیِ عامِلی جَبَعی (درگذشته به سالِ 1031 ه. ق.)(34)، در توضیح المقاصد گفته است:

«پانزدهم (از ماهِ گرامیِ شعبان): إمام أبوالقاسم محمّد المَهدیّ صاحب‏الزّمان – صَلَواتُ اللّهِ عَلَیه و عَلی آبائِه الطّاهِرین – در این روز ولادت یافته، و این رخداد، در

سُرَّ مَن رَأَی به سالِ دویست و پنجاه و پنج (255 ه. ق.) بوده است».(35)

19 – علّامه مصنّف، محمّد بن مرتضی، مَدعُوّ به: مولی مُحْسنِ فیضِ کاشانی (درگذشته به سالِ 1091 ه. ق.)، در کتابِ کلامی‏اش، عین‏الیقین، بابی را درباره غَیبتِ إمامِ زمانِ ما و علائمِ ظهورِ آن حضرت و نشانه‏هایِ رستخیز نگاشته است.(36)

20 – علّامه سیّد هاشمِ بحرانی (درگذشته به سالِ 1107 ه. ق.)، صاحبِ تفسیرِ البُرهان، کتابِ المَحَجَّة فیما نَزَلَ فی القائِمِ الحُجَّة (عج) را تألیف کرده است.

21 – شیخ‏الإسلامِ روزگارِ خویش، غوّاصِ بِحارِ علومِ آلِ‏محمّد (ص)، شیخ محمّدباقرِ مجلسی (درگذشته به سالِ 1110 ه. ق.)، مُجَلَّدِ سیزدهم از کتابِ بحارالأنوار را به أحوالِ إمامِ دوازدهم، صاحب‏الزّمان (عج)، اختصاص داده است.(37)

22 – علّامه میرمحمّدصادقِ خاتون‏آبادی (درگذشته به سالِ 1272 ه. ق.)، از شاگردانِ نیایِ نگارنده – علّامه شیخ محمّدتقیِ صاحبِ هدایه – قُدِّسَ سِرُّه -، چهلْ‏حدیث‏اش را درباره إمام زمان (عج) تألیف کرده و کشف‏الحق نامیده که به أربعینِ خاتون‏آبادی نامبردارست.(38)

23 – شیخ المحدِّثین و ثالث المجلسیّین، حاج میرزا حُسَینِ نوری (درگذشته به سالِ 1320 ه. ق.)، کتابِ نَجْم‏الثّاقب‏اش را در أحوالاتِ سَروَرمان، حضرتِ قائم (عج)، تألیف کرده است.(39)

24 – علّامه سیّد محمّدتقیِ موسویِ اصفهانی (درگذشته به سالِ 1348 ه. ق.) کتابِ مکیال المکارم فی فوائد الدّعاء للقائم «علیه الصّلاة و السّلام» را تألیف کرده است.(40)

25 – علّامه شیخ علی‏أکبرِ نهاوندی (درگذشته به سالِ 1369 ه. ق.) العبقریّ الحسان فی أحوال مولانا صاحب‏الزّمان علیه السّلام را در دو مجلّدِ بزرگ تألیف کرده است.

26 – علّامه سَیِّدمحسنِ أمین (درگذشته به سالِ 1371 ه. ق.) در أعیان الشّیعه‏اش

بخشی را به «حضرتِ محمّد بن الحسن المَهدیّ صاحب‏الزّمان علیه‏السّلام» اختصاص داده و در آن به بحثی درازدامَن پرداخته است.(41)

27 – علّامه سیّد صدرالدّینِ صدر (درگذشته به 19 ربیع‏الثّانیِ 1373 ه. ق.) در کتابِ ارزنده‏اش، المَهدی «علیه السّلام»، أحادیثِ حضرتِ مَهدی (عج) را از طُرُقِ أهلِ‏سنّت گِرد آورده است و می‏سَزَد خوانندگان بدان مراجعه فرمایند که أثری دلاویز است.

28 – علّامه أکبر و مصلحِ أعظم، شیخ محمّدحسین آلِ کاشف‏الغطاء (درگذشته به 18 ذی‏القعدةالحرامِ 1373 ه. ق.) در کتابِ ارزنده‏اش، أصل الشّیعة و أصولها، گفته است:

«… إمامیّه معتقدند که خدایْ – سُبحانَه – زمین را از کسی که بر بندگان حجّت باشد، خواه نبی و خواه وَصی، خواه پدیدار و شناسا و خواه نهان و ناپیدا، تهی نمی‏گذارد و پیامبر (ص) تنصیص فرموده و کار را به فرزندش إمام حَسَن محوّل کرده و إمام حَسَن کار را به برادرش إمام حُسَین محوّل ساخته است و روند به همین ترتیب بوده است تا به إمامِ دوازدهم مهدیِّ مُنتَظَر رسیده…».(42)

29 – علّامه شیخ محمّدرضا مظفّر (درگذشته به سالِ 1383 ه. ق.) در کتابِ عقائد الإمامیّه‏اش گفته:

«بشارت به ظهورِ مَهدی که از فرزندانِ فاطِمَه است و در آخِرالزّمان ظهور می‏کند، تا زمین را، پس از آنکه از ستم و جَوْر پُر شده است، از قِسط و عدل پُر سازد، از قولِ پیامبر – صلّی اللّه علیه و آله – به تَواتُر نقل گردیده و به ثُبوت رسیده است و مسلمانان همه و به رغمِ اختلافِ مشربهاشان، در شمارِ أحادیثی که از آن حضرت روایت کرده‏اند، این بشارت را ثبت نموده‏اند. بِنا بر این، بشارتِ مذکور، اندیشه‏ای نوپدید نیست که در میانِ شیعیان به وجود آمده باشد…».(43)

30 – علّامه معاصر، «آیةاللّه آقایِ حاج» شیخ لطف‏اللّهِ صافیِ گلپایگانی – مُدَّ ظِلُّه – در کتابِ ارزنده‏اش، مُنتَخَبُ الأَثَر فی الإمام الثّانی‏عشر «علیه السّلام»، – که بارها طبع گردیده است -، أحادیثِ حضرتِ مَهدی (عج) را از «منابعِ» فَریقَیْن گِردآوری کرده.

31 – علّامه معاصر، شیخ مَهدیِ فقیه‏إیمانیِ اصفهانی، دیدگاههایِ أعلامِ أهلِ سنّت را در موسوعه خویش، الإمام المَهدی «علیه السّلام»عند أهل‏السّنّة، گِردآورده است که أثری خواندنی است و می‏سَزَد خواننده ارجمند به آن مراجعه فرماید.

32 – علّامه معاصر، شیخ أبوطالبِ تجلیلِ تبریزی، رساله مَن هُوَ المَهدی؟ را تألیف کرده و در آن أحادیثِ این موضوع را از «منابعِ» فَریقَیْن گِردآورده است که دوبار در قمِ مُشَرَّفه به طبع رسیده.

33 – علّامه معاصر، سیّد محمود موسویِ دِهْسُرخیِ اصفهانی، در کتابِ یأتی علی النّاس زمان من سئل عاش و من سکت مات، أحادیثِ آخِرالزّمان را گِردآورده و به فارسی ترجَمه کرده و بِنا بر حروفِ ألفبا مرتّب گردانیده است. طبعِ نخستِ این کتاب به سالِ 1408 ه. ق. در قم منتشر گردید. «همچُنین أخیرًا کتابِ معجم‏المَلاحم و الفِتَن از نامبُرده به طبع رسیده است».


1) فِرَق الشّیعة/96.

2) فِرَق الشّیعة/108.

3) المَقالات و الفِرَق/102.

4) المَقالات و الفِرَق/103.

5) ««حافظ» لقبی ستایش‏آمیزست از برایِ مُحَدِّثی که أحادیثِ بسیار از بر دارد. به قولی، «حافظ» بر کسی إطلاق می‏شود که از صدهزار حَدیث (به متن و سَنَد) آگاه باشد.نگر: معجم مصطلحات الرّجال و الدّرایة ص 51 و 52؛ و: الکُنی و الألقاب 165:2 و 166».

6) ««خَلَف» – که ترجَمه فارسیِ آن (یعنی: جانشین) را آوردیم -، و نیز «خَلَفِ صالح»، از ألقابِ إمامِ زمان – أرواحنا فداه – است. مُحَدِّثِ نوری – قُدِّسَ سِرُّه – می‏نویسد: «محتمل است که چون حضرتِ عسکری – علیه السّلام – فرزندی نداشت و مردم می‏گفتند که دیگر جانشین ندارد و به همین اعتقاد، جماعتی باقی ماندند، پس از تولّدِ آن حضرت، شیعیان به یکدیگر بشارت می‏دادند که «جانشین» ظاهر شد و به جهتِ إشاره به این مطلب، ایشان، بلکه أئمّه «علیهم السّلام»، او را به این لقب خواندند.» (نجم الثّاقب، چ مسجد جمکران، ص72).

7) تاریخ الأئمّة «علیهم‏السّلام» / 15.«درباره سالِ ولادتِ حضرتِ مَهدی – علیه‏السّلام – و این که قولِ معتبر همانِ 255 ه. ق. است که شیخِ کُلینی و مُفید و… یاد کرده‏اند، نگر: حیاتِ فکری و سیاسیِ إمامانِ شیعه علیهم‏السّلام، جعفریان، ص 565 و 566».

8) تاریخ الأئمّة «علیهم‏السّلام» / 22.

9) تاریخ الأئمّة «علیهم السّلام» / 26.«درباره این نامهایِ مذکور از برایِ مامِ إمام – علیهما السّلام -، نیز نگر: مَهدیِ موعود [علیه السّلام]، علیِ دوانی، ص 208؛ و: حیاتِ فکری و سیاسیِ إمامانِ شیعه علیهم‏السّلام، جعفریان، ص 567».

10) تاریخ الأئمّة «علیهم السّلام» / 29.

11) تاریخ الأئمّة «علیهم السّلام» / 30.

12) تاریخ الأئمّة «علیهم السّلام» / 32.«معرّفیِ مدفنِ هریک از إمامانِ – علیهم‏الصّلاة و السّلام -، یکی از شؤونِ نگارشِ تاریخِ ایشان بوده است و از این رو کاتبِ بغدادی خود را مقیّد دیده تا از مدفنِ آینده إمامِ زمان – علیه‏السّلام – نیز سخن بدارَد».

13) «در متنِ عربیِ چهل‏حدیث و مأخذِ آن، «بطی الباب» است، ولی معنایِ درستی برای «بطی» به دست نیاوردیم. در طبعِ محقَّقِ استاد علّامه سیّدمحمّدرضا حُسَینیِ‏جلالی – دامَ عُلاه -، بجایِ «بطی»، «بطن» آمده که ترجَمه ما نیز متّکی بر همین ضبط است».

14) تاریخ الأئمة«علیهم السّلام» / 34.

15) الکافی 1 : 514.

16) «از برای شناختِ بیشترِ این کتابِ مهّم، نگر: فصلنامه انتظار، سالِ 1، ش 1، صص 205 – 191؛ و: ش 2، صص 259 – 246؛ و: ش 3، صص 202 – 177؛ و: سالِ دوم، ش 5، صص 391 – 373».

17) الاعتقادات / 98.

18) «این تألیفِ سترگ – که علی‏الظّاهر با عنایت و توجّهِ خاصِّ حضرتِ حجّت (عَجَّلَ اللّهُ تَعالی فَرَجَهُ الشّریف) هم صورت پذیرفته است -، از أصلی‏ترین مَصادر و منابعِ بحثِ غَیبت و مهدویّت به شمار می‏روَد و در درازنایِ تاریخ همواره محلِّ رجوع و استفاده عالمانِ شیعه – بویژه کسانی که در این حوزه قلم زده‏اند – بوده است نگر: فصلنامه انتظار، سالِ 1، شماره 1، ص 78؛ و: کتابشناسیِ نسخه‏هایِ خطّیِ آثارِ شیخِ صدوق (ره) در ایران، صص 228 – 206.این أَثَر تا کنون چندبار نیز به فارسی ترجَمه شده است. نگر: فصلنامه علوم حدیث، ش 25، ص 147.شایانِ ذکر است که شماریِ از محدِّثانِ قدیم نامِ این کتاب را إکمال‏الدّین و إتمام النّعمة گفته‏اند ولی اُستاد علی‏أکبرِ غفّاری، طابع و محقّقِ کتاب، نامِ کمال‏الدّین و تمام‏النّعمة را درست دانسته و ضبط کرده‏اند. سیّدناالأستاذ و شیخنا فی الإجازة، آیةاللّه علّامه سیّدمحمّدرضا حُسَینیِ‏جلالی – أَدامَ اللّهُ إجلالَه -، همان کمال‏الدّین و تمام النّعمة را درست و أصیل می‏دانند (نمونه را، نگر: تدوین السّنّة الشّریفة، ط: 2، ص 667)».

19) الإرشاد / 316 تا به پایانِ کتاب.

20) «از برایِ آشنائی با نگرشها و نگارشهایِ شیخِ مفید – قُدِّسَ سِرُّه الشَّریف – درباره غَیبت، نگر: نظرات فی تراثِ الشّیخِ المفید، السّیّدمحمّدرضا الحُسَینیّ‏الجلالی، صص 167 – 132.چُنان که در همین مأخذ (یعنی: نظرات فی تراثِ الشّیخِ المفید، ص 132) آمده، الفصول العشرة فی الغیبة جامع‏ترین نگارشِ شیخ – أَعلَی اللّهُ مَقامَه – در موضوعِ غَیبت است.خوشبختانه مجموعه آثارِ شیخِ مفید که به طرزی بیش و کم قابلِ قبول، به مناسبتِ کنگره بزرگداشتِ او در قم، انتشار یافت، دسترسی به رساله‏هایِ موجودِ وی را در هر باب – از جمله غَیبت و مهدویّت – آسان ساخته است».

21) به حدیثِ چهلم «در همین چهل‏حدیث» مراجعه فرمائید.

22) یادشده در: الذّریعة، 22 : 122.«متنِ مصحَّح و محقَّقِ این رساله، ضمنِ شماره 27 از مجلّه تُراثُنا از سویِ مؤسّسة آل‏البیت – علیهم السّلام – لإحیاء التّراث نشر شده است.همچنین ترجَمه آن به نامِ إمامت و غیبت از دیدگاهِ علمِ کلام، از سویِ «انتشاراتِ مسجدِ مقدّسِ جمکران» در قم (چ 1378:2 ه. ش.) منتشر گردیده است.درباره أهمّیّتِ المُقنع به مقدّمه همین ترجَمه (صص 18 – 15) می‏توان رجوع کرد».

23) یاد شده در: الذّریعة، 13 : 8.«این متن در چهار مجلّد به اهتمامِ سیّد عبدالزّهراء الحُسَینیّ الخطیب (1415 – 1338 ه. ق.) تحقیق و طبع و نشر شده است (بیروت: 1407 ه. ق.؛ طهران: 1410 ه. ق.)».

24) یادشده در: الذّریعة 16 : 82؛ چاپ‏شده در: رسائل الشّریف المُرتضی، 2: 298 – 291.

25) رسائل الشّریف المُرتضی، 293:2.

26) تقریب المعارف / 215 – 171.

27) الرسائل العشر / 98.«در فهمِ مُرادِ شیخِ طوسی – قُدِّسَ سِرُّه -، باید به مُصْطَلَحِ کلامیِ «لُطْف» توجّه داشت.شیعه إمامیّه از راهِ لُطْف نصبِ إمام را لازم می‏دانند و می‏گویند از همان‏رویْ که خداوند حتمًا برایِ هدایتِ بندگانِ خود پیامبر مبعوث می‏گردانَد، پس از وفاتِ پیامبر نیز باید إمام و جانشینِ شایسته‏ای در میانِ أُمَّت منصوب شده باشد تا بر تفسیر و إجرایِ صحیحِ أحکامِ دینی نظارت کُنَد. این لُطْفی است که خداوند در حقِّ بندگان روا می‏دارد و عقل در حتمیّت و لزومِ این لُطْف از جانبِ خداوند تردید نمی‏کُنَد و آن را إثبات می‏نماید.این تنها إشارتی بود و تفصیلِ مطالبِ مربوط به «لطف» را باید در کتابهایِ کلامی و عقائدِ استدلالی باز جُست».

28) تاج الموالید / 60 تا به پایانِ کتاب.

29) تاریخ موالید الأئمّة «علیهم السّلام» و وفیاتهم / 202 – 200.

30) الطّرائف / 175.

31) المُستَجاد / 231 تا به پایانِ کتاب.

32) وصول الأخیار إلی أصول الأخبار / 44.«درباره «مریمِ عَلَوی دُختِ زید»، همچُنین نگر: مَهدیِ موعود [علیه السّلام]، ترجَمه علیِ دوانی، ص 226».

33) وصول الأخیار إلی أصول الأخبار / 44.

34) «ظاهرًا در تاریخِ وفاتِ شیخ بهاءالدّین – رَوَّحَ اللّهُ روحَه -، 1030 ه. ق. معتبر باشد».

35) توضیح المقاصد / 579.

36) علم الیقین2 : 820 – 771.«بجاست یاد کنیم که مرحومِ فیض یک دیوانِ خاص (در حدودِ یکهزار و پانصد بیت) در إظهارِ اشتیاق به حضرتِ حُجَّت – علیه السّلام – سُروده که غالبِ آن استقبال یا تضمینِ غزلهائی از حافظ است. این دیوان را خودِ او شوق المهدی [علیه السّلام] نام نهاده. نیز نگر: فهرست‏هایِ خود نوشتِ فیضِ کاشانی…، به اهتمامِ ناجیِ نصرآبادی.دیوانِ مذکور به اهتمامِ آقایِ علیِ دوانی طبع و نشر گردیده».

37) «این بخش از بِحار، چندبار تاکنون به فارسی ترجَمه شده است. شاید مشهورترین و متداول‏ترین ترجَمه آن، همان باشد که به قلم آقای علیِ دوانی نگارش یافته و به نامِ مَهدیِ موعود [علیه السّلام] بارها چاپ و تجدیدِ چاپ گردیده است».

38) «این کتاب یکبار به اهتمامِ حاج سیّدأبوالفضل مدرّسِ خاتون‏آبادی در چاپخانه محمّدیِ اصفهان – به شیوه چاپِ سُربی – به طبع رسیده است و بارِ دیگر به سالِ 1361 ه. ش. در تهران به اهتمامِ سیّدداودِ میرصابری – که مبنا و أساسِ آن همان چاپِ سُربیِ اصفهان بوده».

39) «مَعَ‏الْأَسَف هنوز جایِ یک چاپِ محقّقانه جاندار از این أَثَر خالی است و بمانند بعضِ دیگر نگارشهایِ فارسیِ مُحَدِّثِ نوری – به رغمِ فراوانیِ خواهندگان و خوانندگان و چاپهایِ متفاوت – هنوز حقِّ آن أَدا نشده».

40) «خوشبختانه این کتاب به فارسی هم ترجَمه شده و موردِ استفاده إیمانیان است».

41) أعیان الشّیعة 2: 84 – 44 (طبعِ جدید).

42) أصل الشیعة و أصولها /136 (طبعِ قاهره).

43) عقائد الإمامیّة / 77.