جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حضرت مهدی در نهج ‏البلاغه

زمان مطالعه: 3 دقیقه

«أمیرِمؤمنان علی – علیه السّلام -، در خطبه‏ای که در آن از رخدادها و پیشآمدهایِ آینده یاد می‏کُنَد، می‏فرماید:»

«یَعْطِفُ الْهَوَی عَلَی الْهُدَی، إِذَا عَطَفُوا الْهُدَی عَلَی الْهَوَی، وَ یَعْطِفُ الرَّأْیَ عَلَی الْقُرآنِ، إِذَا عَطَفُوا الْقُرآنَ عَلَی الرَّأْیِ».

(یعنی:

خواهشِ نَفْسانی را به راهِ هدایت می‏آوَرَد، در هنگامی که هدایت را پیروِ خواهشِ نَفْس ساخته‏اند، و رایْ را پیروِ قرآن می‏سازَد، در هنگامی که قرآن را به راهِ رایِ خود بُرده‏اند).(1)

و از همان خطبه است:

«حَتَّی تَقُومَ الْحَرْبُ بِکُمْ عَلَی سَاقٍ بَادِیًا نَوَاجِذُها، مَمْلُوءَةً أَخْلَافُهَا، حُلْوًا

رَضَاعُهَا عَلْقَمًا عَاقِبَتُهَا. أَلَا وَ فی غَدٍ – وَ سَیَأْتی غَدٌ بِمَا لَا تَعْرِفُونَ – یَأْخُذُ الوَالی مِنْ غَیْرِهَا عُمّالَهَا عَلَی مَسَاوِی‏ءِ أَعْمَالِهَا، وَ تُخْرِجُ لَهُ الْأَرْضُ أَفَالِیذَ کَبِدِهَا، وَ تُلْقِی إِلَیْهِ سِلْمًا مَقَالِیدَهَا؛ فَیُریکُمْ کَیْفَ عَدْلُ السِّیرَةِ، وَ یُحْیِی مَیِّتَ الْکِتَابِ و السُّنَّةِ».(2)

(یعنی:

تا آن که به جنگی سخت گرفتار آئید؛ که [چون شیرِ دَرَّنده]دندان نمایَد؛ [و چون ماده‏شتری بیقرار به میدان آید] پستانها پُر شیر؛ نوشیدنش گوارا و شیرین است، و پایانِ آن، تلخ چون حَنْظَل.

هان! فردا – فردائی که آبستنِ رخدادهائی است که نمی‏دانید – فرمانروائی که از جُز آنان(3) باشد، کارگزارانشان را از برایِ کردارهایِ زشتشان کیفر دهد. زمین از برایِ او پاره‏هایِ جگرش را برون افکَنَد(4) و کلیدهایش را از راهِ آشتی به او دهد. پس او شیوه دادگرانه را به شما بنمایانَد و مُرده کتاب و سنّت را زنده گردانَد.)

در هامشِ دستنوشتی از نهج‏البلاغه که به خطِّ حسین بن حسن بن حسینِ مؤدّب، از أعلامِ نزدیک به روزگارِ شریفِ رضی جامعِ نهج‏البلاغه، است، چنین نوشته شده: «الوالی هو المَهدیّ علیه السّلام»(5) (یعنی آن فرمانروا [که در متنِ خطبه مذکورست] همان مَهدی – علیه السّلام – است).

ابنِ أبی‏الحدید در شرح نهج‏البلاغه گفته: «این اشارت است به إمامی که خداوند او را در آخِرالزّمان می‏آفریند و او همان کسی است که در أخبار و آثار وعده [یِ آمدن] اش داده شده…».(6)

«علّامه شیخ محمّدتقیِ شوشتری – طابَ ثَراه – در بهج‏الصّباغه این سخنِ ابنِ أبی‏الحدید را تصحیح کرده، می‏نویسد:… بل که خداوند آن حضرت را در آخِرالزّمان ظاهر می‏فرماید، و این که آن إمام، دهمین نسل از فرزندانِ أمیرِمؤمنان – علیه السّلام – و دوازدهمین تن از أئمّه دوازده‏گانه است، از ضروریّاتِ مذهبِ

إمامیّه می‏باشد؛ و چگونه نباشد؟! حال آن که نزدِ خاصّه و عامّه از أمیرِمؤمنان – علیه السّلام – به تَواتُر رسیده است که – در سخنی بلند – به کُمیْل فرمود:

اللَّهُمَّ بَلَی، لَاتَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قائِمٍ لِلّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظاهِرًا مَشْهورًا، أَوْ خائِفًا مَغمورًا، لِئلَّا تَبطُلَ حُجَجُ اللّهِ وَ بَیِّناتِهِ.(7)

و این جُز بر مذهبِ ما راست نمی‏آید و ابنِ أبی‏الحدید نیز در گزارشِ این سخنِ أمیرِمؤمنان – علیه السّلام – بدان اعتراف کرده…».(8)


1) «منظور از قرآن را به راهِ رایِ خود بُردن، تأویلِ قرآن و حملِ آن بر مقتضایِ آراء و أهواءِ خویشتن است… نگر: شرح نهج‏البلاغه، کمال‏الدّین میثم البحرانی، 169:3».

2) خطبه 138.

3) «در ترجَمه «من غیرها» نوشتم: «از جُز آنان»؛ زیرا – چُنان که ابنِ‏میثمِ بحرانی هم گفته است – گویا پیش از این (احتمالًا در بخشی از خطبه که در نهج‏البلاغه نیامده)، أمیرِمؤمنان – علیه‏السّلام – از گروهی از صاحبانِ فرمانروائی و إمارت یاد کرده بوده و اینک خاطرنشان می‏فرماید که فرمانروایِ موردِ نظرش از «آنان» نیست.نگر: شرح نهج‏البلاغة، کمال‏الدّین میثم البحرانی، 3 : 171 – 170.برخی از شارحان درباره این که گروهِ موردِ إشارتِ أمیرِمؤمنان – علیه السّلام – کدام گروه بوده است، گمانه‏زنی کرده‏اند.علّامه شیخ محمّدتقی شوشتری، احتمال می‏دهد صورتِ کلامِ مسطور در نهج‏البلاغه، مُصَحَّف باشد. باری، برایِ صورتِ پیشنهادیِ وی و تفسیرِ آن، نگر: بهج‏الصّباغة، 6 : 193 – 192».

4) «مراد از برون‏آمدنِ پاره‏هایِ جگرِ زمین، خروجِ خزائن و گنجینه‏هایِ آن است. نگر: شرح نهج‏البلاغة، کمال‏الدّین میثم البحرانی، 171:3».

5) شرح نهج‏البلاغة، مصوّرة من نسخة مخطوطة من القرن الخامس محفوظة فی مکتبة آیةاللّه المرعشی /114.

6) شرح نهج‏البلاغة، 609:2 ط. دارالفکر، بیروت؛ و: 40:9 ط. مصر.

7) «در شرح نهج‏البلاغه، ضمنِ حکمتِ 147 آمده است.یعنی: آری، زمین از کسی که از برای خداوند حجّت به پا دارَد، تهی نماند؛ خواه پدیدار و شناسا باشد و خواه بیمناک و پنهان. تا حجّتها و نشانه‏هایِ آشکارِ خداوند از میان نروَد.(نیز نگر: الغیبه‏یِ نُعمانی، ط. فارِس حَسّون کریم، ص 136؛ خصوصًا از حیثِ مَدلول‏هائی که نُعمانی – رضوانُ اللّه علیه – به آنها توجّه می‏دهد؛ و: همچُنین: موسوعة المصطفی و العترة (علیه و علیهم السّلام)، الشّاکریّ 16 : 269 – 261)؛ و: گُفتمانِ مَهدویّت: سخنرانیهایِ گُفتمانِ سوم، ص 57 و 58 و صص 89 – 87».

8) «نگر: بهج‏الصّباغة، 188:6».