آری، ما معتقدیم کوشش های بشر در از بین
بردن مذهب کاری ابلهانه و بی رحمانه بود. ابلهانه بود از آن بابت که آدمی از یک دید موجودی مادی معنوی است و این امری است که هر کس آن را شخصا لمس می کند. تربیت باید این دو را باهم در نظر داشته باشد و باهم همراه و هماهنگ کند.
این ضایعه ای برای بشریت است، که آدمی را تنها مادی معرفی کنند و دیگر هیچ، و تنها به یک بعد او بپردازند و آن بعد دیگر را در او نادیده گیرند. زیرا در آن صورت اطمینان و آرامش از او دور می شود، حقارت و پستی برای انسان می آید، ارزش و قدر آدمی سقوط می کند و به حد یک حیوان با یک شیء مادی تنزل می کند.
بی رحمانه بود از آن بابت که سبب شکست و ذلت انسانها شد. اگر ماده و معنی باهم بودند شکست انسان چندان نمودی نداشت و اگر ماده از میان می رفت و معنی باقی می ماند باز هم دلها به زندگی گرم بود و امکان ادامه آن وجود داشت. ولی وقتی دل به ماده زوال پذیر گرم شود این خطر را دارد که ماده تغییر یافتنی و فانی شدنی است، تغییر شکل می دهد، رنگ و صورت عوض می کند. در چنان صورتی است که آدمی خود را شکست خورده و بی هدف می یابد و چنین فردی لایق ادامه حیات نیست. بدین سان بی رحمانه بودن آن تلاش بدان خاطر است که آدمی را از مطلوبش دور ساخته و در ظلمات سرگردانش کرده اند. و این کاری است که مسولان جامعه از طریق فرهنگ و تربیت خود بدان جا کشانده شده اند.