جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

رؤیای سرنوشت ساز

زمان مطالعه: 5 دقیقه

صبح که از خواب برخاست، حال عجیبی داشت. دلش منقلب و خاطرش سخت در تلاطم بود. پیوسته درباره‏ی رویای شب گذشته‏اش فکر می‏کرد و در عین حال که اضطراب داشت، از خوابی که دیده بود احساس نشاط و مسرت می‏نمود.

پیامبرش حضرت موسی در عالم رویا بر او تجلی کرده و فروغ هدایت و سعادت را فرا راهش نهاده بود.

از اینکه صاحب تورات به خوابش آمده و ارشادش نموده، خرم دل و فرحناک می‏نمود و از اینکه روگرداندن از یهودیان و گرایش به اسلام را از او خواسته بود، احساس خاصی داشت.

وی از پیروان یهود بود که در مدینه می‏زیست. نامش جندل و اسم

پدرش جناده بود. پدر بزرگش نیز به جبیر یهودی شهرت داشت.

خبر بعثت پیامبری به نام محمد صلی الله علیه و آله و دعوت به اسلام را شنیده بود، اما تا آن روز تحت تاثیر تبلیغات یهود، هنوز به رسول اکرم ایمان نیاورده بود.

آن روز تصمیم گرفت نزد پیامبر برود و از او درباره‏ی اسلام و دینی که به تازگی اظهار داشته و پیام آورش می‏باشد تحقیق کند.

زیرا خواب او رویایی عجیب و سرنوشت ساز بود که وظیفه‏اش را مشخص نموده و راه هدایت را به رویش گشاده بود. حضرت موسی در عالم خواب به دیدارش آمده و به وی فرمان داد: ای جندل، به دست محمد صلی الله علیه و آله که آخرین پیامبر است اسلام بیاور و به اوصیاء و جانشینان بعد از آن حضرت اعتقاد پیدا کن و بپیوند.

جندل بی درنگ همان روز سراغ رسول اکرم را گرفت و خدمت آن حضرت شرفیاب شد.

وقتی نزد پیامبر رسید گفت: مرا آگاه کن از آنچه برای خدا نیست و از آنچه نزد خدا نمی‏باشد و از آنچه خدا نمی‏داند.

رسول اکرم فرمودند: آنچه برای خدا نیست، او همتا ندارد؛ برای خدا همانند و شریکی نیست. آنچه نزد خدا نیست، ستم به مردمان و ظلم به بندگان است. آنچه خدا نمی‏داند، این همان پندار شما یهودیان است که معتقدید عزیر، پسر خداوند می‏باشد، حال آنکه خدا برای خود فرزندی نمی‏شناسد، او عزیر را مخلوق و بنده‏ی خود

می‏شناسد. (در واقع، عدم علم، کنایه از عدم آن چیز است، نه اینکه خدا فرزندی داشته باشد و آن را نشناسد، بلکه چون برای او فرزندی نیست، به آن شناخت ندارد و آن را نمی‏داند).

وقتی مرد یهودی این کلمات حکیمانه و معارف توحیدی را از پیامبر شنید، به حقانیت رسالت او پی برد و بی درنگ مسلمان شد و گفت:

اشهد ان لا اله الا الله و انک رسول الله حقا و صدقا.

گواهی دهم معبودی غیر از الله نیست و تو قطعا به حقیقت و درستی فرستاده‏ی خداوندی.

سپس عرضه داشت:

دیشب در خواب موسی بن عمران را دیدم که به من فرمود: ای جندل، به دست محمد خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله اسلام بیاور و به امامان و اوصیائی که جانشینان بعد از وی هستند، تمسک جو و پیوند پیدا کن. ستایش خداوند را که مرا به تو هدایت نمود و مسلمان شدم.

آنگاه جندل رو به پیامبر اکرم نمود و گفت:ای رسول خدا، مرا از جانشینانت که بعد از تو صاحب منصب خلافت و وصایت می‏باشند، آگاه گردان تا به آنان بپیوندم و تمسک جویم.

حضرت فرمودند: اوصیاء من دوازده نفرند.

جندل عرض کرد: ما هم در کتاب تورات، ایشان را همین گونه یافتیم و تعدادشان را دوازده نفر شناختیم.

بار دیگر جندل گفت: ای رسول خدا، جانشینانت را برای من نام ببر و اسامی آن دوازده نفر را برایم بگو.

حضرت فرمودند: نخستین وصی من، سید الاوصیاء، پدر امامان، «علی» می‏باشد. بعد دو فرزندش «حسن» و «حسین» به امامت می‏رسند. به ایشان گرایش و پیوند پیدا کن و مراقب باش که نادانی بی خردان و جهل مردم نادان تو را فریب ندهد.

سپس جندل را از یک خبر غیبی آگاه ساختند و زمان مرگش را گزارش داده فرمودند:

وقتی فرزند حسین که علی نام دارد و زین العابدین است متولد شود عمرت در دنیا پایان می‏پذیرد و خداوند، مرگ تو را می‏رساند. آخرین توشه و بهره‏ی تو از این جهان، جرعه‏ی شیری است که می‏نوشی و در پی آن، جان به جان آفرین تسلیم می‏کنی.

جندل عرض کرد: ما نامهای سه امام بعد از شما را در تورات و سایر کتاب‏های پیامبران چنین یافتیم: «ایلیا»، «شبر»، «شبیر» که اینها اسامی علی و حسن و حسین می‏باشند. آیا بعد از حسین، چه کسانی به امامت می‏رسند؟ نامهای آنان چیست؟

رسول اکرم فرمودند: زمانی که دوران حسین سپری شد، پسرش «علی» که زین‏العابدین لقب دارد امام است. پس از وی، فرزندش «محمد» جانشین من است که لقبش باقر می‏باشد آنگاه پسر او «جعفر» صاحب این منصب است که صادق خوانده می‏شود. سپس فرزندش

«موسی» امامت می‏نماید که کاظم گفته می‏شود. بعد از وی، پسرش «علی» که او را رضا خوانند. سپس فرزندش «محمد» است که وی را تقی گویند. امام بعدی «هادی» و سپس پسرش «حسن» است که عسکری لقب دارد. پس از او فرزندش «محمد» صاحب مقام خلافت و وصایت می‏باشد که مهدی، قائم و حجت، خوانده می‏شود.

او که آخرین امام است از دیده‏ها غایب می‏شود و پس از دوران غیبت و پنهان زیستی، ظهور می‏نماید. وقتی او قیام کند زمین را سرشار از عدل و داد می‏سازد، چنانکه مالامال از ظلم و ستم شده باشد.

خوشا به حال شکیب ورزان و صابران در زمان غیبتش، خوشا به حال کسانی که بر مهر و محبت این امامان، استوار و ثابت قدم هستند. زیرا ایشانند آنهایی که خداوند در کتابش توصیفشان نموده و فرموده: «هدایتگر پارسایان و پرهیزگاران است؛ آن پارسایانی که غیب را باور دارند». سپس خداوند متعال فرموده: «ایشان حزب خدایند آگاه باشید که قطعا و به طور حتم، حزب خدا پیروز و برتر است».

جندل که با شنیدن این حقایق، راه حقیقت را جسته و نور ملکوت و فروغ معنویت را در قلبش می‏یافت، به شکر و ستایش الهی زبان گشود و گفت: سپاس خدایی را که به من توفیق شناخت این امامان را موهبت فرمود و مرا به معرفت آنان موفق نمود.

آن روز گذشت و سالها از آن حادثه سپری شد، جندل همچنان

زنده بود تا ایام ولادت امام سجاد، زین‏العابدین علیه‏السلام فرا رسید.

وقتی حضرت علی بن الحسین علیه‏السلام متولد شد، جندل رهسپار طائف گردید. در طائف دچار بیماری شد و دیری نپائید که مرضش شدت یافت. میان بستر، جرعه‏ای شیر نوشید و به حال احتضار افتاد.

در همان حال، خبر غیبی پیامبر اکرم را که سالها از آن گذشته بود به یاد آورد. به اطرافیانش رو کرد و با آهنگ ضعیف و لرزانی گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من خبر دادند که آخرین بهره‏ام از دنیا جرعه‏ای شیر است.

این جمله را ادا کرد و روح از کالبدش جدا شد. بدن جندل را غسل دادند و در محلی از طائف که به «کوزاره» معروف بود، دفن نمودند.

این قضیه که دانشمند و حدیث نگار معروف عامه حافظ سلیمان قندوزی حنفی آن را در باب هفتاد و ششم کتاب ینابیع المودة ثبت نموده و دهها رویداد و روایت دیگر نظیر آن که در منابع شیعه و غیر شیعه موجود است، اثبات می‏کنند امامان راستین و خلفای پیامبر اسلام، دوازده معصوم از نسل آن حضرت می‏باشند و آخرین جانشین رسول الله صلی الله علیه و آله، امام عصر، حجة بن الحسن المهدی علیه‏السلام است که از دیده‏ها غایب شده و روزی که به فرمان

یزدان برخیزد، زمین را از شرک و ظلم و طغیان پاک می‏سازد؛ به حکومت خودکامگان و زورگویان پایان می‏دهد؛ صفحه‏ی گیتی را جایگاه توحید و عدالت نموده صلح و آرامش و سعادت و امنیت و خوشبختی واقعی را برای بشر به ارمغان می‏آورد.

این حدیث، از آن جهت که مشتمل بر معارف توحیدی و گویای یک خبر غیبی است نشانگر دانش آسمانی و علم وهبی پیامبر اسلام می‏باشد و خود، سند رسالت و نص بر نبوت آن حضرت به شمار می‏آید و از آن رو که معرف جانشینان وی بوده و اوصیاء و خلفای حضرتش را نامبر شده، دلیل حقانیت دوازده امام و نص بر امامت آنان می‏باشد و همین «نص» و «دانش موهبتی الهی» بیانگر مقام سفیران آسمانی و راه شناخت پیامبران و اوصیاء راستین از مدعیان دروغین است.

اکنون شما را به خواندن داستانی دیگر دعوت می‏کنیم، سپس به شرح بیشتری در این باره می‏پردازیم تا کاملا به معنای اصطلاحی «نص» پی ببرید و اهمیت آن را بهتر بشناسید.