اى حسن تو جلوهگر ز اسماء و صفات
روى تو نهان در تتق این جلوات
اندیشه کجا به کبریاى تو رسد؟
هیهات از این خیال فاسد، هیهات
اى نسخه اصل خوبى و یکتائى
سرچشمه آبروى هر زیبایى
روشن بود از جمال تو هر دو جهان
پنهانى تو ز غایت پیدائى
اى حسن تو مجموعه هر زیبائى
وز هر دو جهان ز عشق تو شیدائى
نگذاشته داغ تو دلى را بىدرد
سوداى تو کرده عالمى سودائى
از نور نبى واقف این راه شدیم
وز مهر على عارف باللّه شدیم
چون پیروى نبى و آلش کردیم
ز اسرار حقایق همه آگاه شدیم
مهر تو سرشته حق در آب و گل من
جا کرده چو جان به تن در آب و گل من
از مهر على و مهر اولاد على است
محصول دو عالم من و حاصل من
یا رب تو مرا به کرده زشت مگیر
از معصیتم بگذر و طاعت بپذیر
چون مهر تو و نبى و اولاد نبى
نزد تو شفاعتم کند، دستم گیر
اى فیض بیا به جانب حق رو کن
این روى و ریاى خلق را یکسو کن
کارى که به میزان خدا ناید راست
برهم زن و با جهانیان یکرو کن
نى اهل دلى که بشنوم زو رازى
نى هم نفسى که با شدم دمسازى
کى باشد و کى که با پر و بال فنا
در عالم لا مکان کنم پروازى
زین دار فنا پاى کشیدن خوشتر
پیوند ز غیر حق بریدن خوشتر
اى فیض مکن علاج گوشت زنهار
کافسانه دهر ناشنیدن خوشتر