عبارت «رهبانٌ باللیل، لیوث بالنهار» در روایت پیشین به چنین موازنه اى اشاره کرده است. در ساختار شخصیت انسان، شب وروز، نقش هاى مختلفى را ایفا مى کنند. گردش شب وروز، یک گردش تکاملى است. هر کدام از آنها، دیگرى را کامل مى کند و به ناچار با مشارکت یکدیگر در بناى شخصیت انسان مؤمن دعوتگر و مجاهد نقش دارند.
اگر تهجّد وعبادت در شب نباشد، انسان در رویارویى با گردنه هاى دشوار، استوارى لازم را نمى یابد واز ادامه حرکت در راه پرخارى که در طىّ روز باید بپیماید، باز مى ماند. همچنین اگر حرکت در «روز» نباشد، «شب» یار و همراه خود را از عمل به وظیفه دعوتگرى به سوى خدا در اجتماع باز مى دارد وانسان دومین نقش خود را در زندگى دنیا پس از عبادت خدا ـ که دعوت به سوى عبودیت او است ـ از کف مى دهد.
قرآن کریم بر تأثیر شب در ایجاد آمادگى در انسان ها به منظور دعوت به سوى خدا و کوشش در این راه تأکید دارد. در آغازین روزهاى رسالت پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)سوره مبارک «مزمّل» بر آن حضرت نازل شد. در این سوره خداى تعالى از پیامبرش خواسته است تا شبانگاهان، خود را براى تحمّل «قول
ثقیل»(1) در روز، آماده سازد:
(یا ایّها المزّمّل قُم اللّیل اِلاّ قلیلاً نصفه او انقص منه قلیلاً اَوْزِدْ علیه وَرتّل القرآنَ ترتیلاً اِنّا سَنُلْقى عَلَیْکَ قَولاً ثقیلاً اِنَّ ناشئَة اللّیل هِىَ اشَدُّ وَطْأً وَ اَقْوَمُ قیلاً اِنَّ لَکَ فى النهار سَبْحاً طویلاً)(2)
«اى جامه به خود پیچیده! شب را برخیز، مگر اندکى. نیمى اش را یا کمى از نیم بکاه یا بر آن بیفزاى و قرآن را آرام و با درنگ بخوان. ما بر تو سخنى گران القا مى کنیم. که خیزش شب، به اثر سخت تر است وبه گفتار استوارتر که تو را در روز، آمد وشدى دراز است».
تعبیر از شب به «ناشئه»، دقیق وگویا است. شب، انسان را مى سازد و او را آماده انجام دادن کارهاى بزرگ مى کند و شخصیت وى را صیقل مى دهد. واژه «قیلاً»؛ یعنى، سخن و یاد خدا.
امیرمؤمنان على«علیه السلام» دو بخش از زندگى پرهیزگاران را چنین توصیف کرده است:
«اَمّا اللّیلُ فصافّونَ اَقدامهم تالینَ لاِجزاء القرآنِ یُرَتّلونه ترتیلاً. یُحزِّنونَ بِهِ اَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَثیرون به دَواءَ دائِهم. فَاِذا مَرُّوا بآیة فیها تشویقٌ رَکَنُوا الیها طمعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ اِلَیْها شوقاً وَظَنُّوا اَنَّها نَصْبُ اَعْیُنِهِمْ، وَ اِذا مَرُّوا بِآیة فیها تخویفٌ اَصْغَوْا اِلَیْها مَسامِعَ قُلُوبِهِمْ وَظَنُّوا اَنَّ زَفیرَ جهنَّمَ وَشَهیقَها فى اُصُولِ آذانِهِمْ، فَهُمْ حانونَ عَلى اَوْساطِهِمْ، مُفْتَرِشُونَ لِجِباهِهِمْ وَ اَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ وَ اَطْرافِ اَقْدامِهِمْ، یَطَّلِبُونَ اِلَى اللّهِ تَعالى فى فَکاکِ رِقابِهِمْ. وَ اَمَّا
النَّهارُ فَحُلَماءُ عُلَماءُ، اَبْرارٌ اَتْقِیاءٌ، قَدْ بَراهُمُ الْخَوْفُ بَرْىَ الْقِداحِ، یَنْظُرُ اِلَیْهِم النّاظِرُ فَیَحْسَبَهُمْ مَرْضى وَما بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَض وَیَقُولُ: قَدْ خُولِطُوا وَلَقَدْ خالَطَهُمْ اَمْرٌ عَظیمٌ»(3)
«چون شب شود برپا ایستاده، آیات قرآن را با تأمّل واندیشه مى خوانند وبا خواندن وتدبّر در آن، خود را اندوهگین مى سازند وبه وسیله آن به درمان درد خویش کوشش دارند. پس هرگاه به آیه اى برخورند که به شوق آورده وامیدوارى در آن است، به آن طمع نموده و با شوق به آن نظر کنند، آن سان که گویى پاداشى که آیه از آن خبر مى دهد، در برابر چشم ایشان است وآن را مى بینند. هرگاه به آیه اى برخورند که در آن بیم دادن است، گوش دل هاى خویش بدان نهند، چنان که گویا شیون [اهل] دوزخ در بیخ گوش هاى ایشان است. [در پیشگاه الهى براى رکوع] قد خم مى کنند و [براى سجود] پیشانى ها و کف ها و زانوها و اطراف قدم هایشان را بر روى زمین مى گسترانند. از خداى تعالى آزادى خویش را [از عذاب رستاخیز] درخواست مى کنند. امّا در روز، دانشمندانى خویشتن دار و نیکوکارانى پرهیزگاراند. ترس [از خدا] آنان را چون تیر پیراسته لاغر و نزار کرده است. چون کسى بدان ها نگرد، پندارد بیمارند؛ امّا آنان بیمار نیستند، و گوید خردهایشان آشفته است، [امّا] موجب آشفتگى ایشان کارى است بزرگ».
شب و روز دو نیمه زندگى انسان اند که یکدیگر را تکمیل مى کنند. شب را دولتى ودولتمردانى است وروز را دولتى ودولتمردانى. دولتمردان روز، بدون قیام شب به نتیجه نمى رسند و دولتمردان شب، بدون تلاشِ روز، در دعوت مردم به بندگى خدا وحاکمیت دین حق موفّق نخواهند بود.
یاران امام عصر«علیه السلام» هم مردان شب اند و هم مردان روز و خداوند بدیشان دولت شب و روز هر دو را عنایت فرموده است:
سمة العبید من الخشوع علیهم
لِلّه اِنْ ضمتهم الاسحارُ
فاذا ترجلّت الضحى شهدت لهم
بیض القواضب انهم احرارُ
نشان بندگى بندگان از خشوع آنان هویداست
خدا را اگر سپیده دمان بدیشان ضمیمه شود
و هنگامى که بامداد برآید، گواهى دهد
برق تیغ ها که آنان آزاد مردانند
اگر آنان مردان دولت شب نبودند، به تنهایى قدرت رویارویى با گردنکشان زمین را نداشتند و اگر مردان روز نبودند، قادر به تطهیر زمین از آلودگى شرک وبرپایى توحید وعدل نبودند. همچنین اگر آنان از مردان روز نبودند، در زندگى مردم به توحید وعدل حکم نمى کردند و نیز اگر از مردان شب نبودند، دچار غرور شده واز صراط مستقیم منحرف مى شدند.
1) کنایه از دریافت وحی الهی.
2) مزمل (73) آیات 1 -7.
3) نهج البلاغه (ترجمه شهیدی)، ص 225 و226.