جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عهد و میثاق بندگان با خدا در عالم ذر

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

پس دست قدرت از قِبَلِ حق نهاده شد

بر پشت آدم صفى آن میر اصطفا

ذرّیتش چو ذرّه ز ظهرش ظهور کرد

مجموع ز ابتدا همگى تا به انتها

از حق ندا رسید الستُ بربّکم

گفتند جملگى ز دل و جان بلى بلى‏

اول محمد و على و اهلبیت گفت

بَدوَش ز مصطفا شد و اولاد مصطفا

توحید را چو عهد گرفتن تمام شد

میثاق بر نبوّت خاتم شد اقتضا

اول کسى که گفت بلى بر نبوتش

بد نفس او علىّ ولى خیر اوصیا

چون آن تمام شد به ولایت رسید عهد

در شأن مرتضى شه دین شاه اولیا

اول کسى که گفت بلى اهلبیت بود

پس شیعیان او دگر آن جمله در قفا

پس از براى سایر سادات اهلبیت

بگرفته شد عهود ولایت از ورا

ابدان خلق چون به جهان آشکار شد

منکر شدند اکثر و بشکست عهدها

صد شکر حق که ما نشکستیم عهد خویش

گر صد بلا رسد نشکیبیم از بلا

هستیم امیدوار ز الطاف کردگار

کز علم اهلبیت کند فیض را عطا

کامش ز میوه شجر علم من لدن

شیرین کند به پیروى آل مصطفى‏

هر جرم و هر خطا که از او سر زد و زند

بخشد به قوم پاک زهر جرم و هر خطا

از فضل خویش جا دهدش در جوارشان

چون در دلش محبت ایشان گرفته جا