ممکن است برای شما نیز این سؤال پیش آید که:
سخن از آینده جهان بشریّت، چه نتیجه ای برای امروز ما می تواند داشته باشد؟
امروز با هزاران مشکلات و گرفتاری دست بگریبانیم و باید برای پیروزی بر این مشکلات بیندیشیم، ما را با فردا چه کار؟
آینده بالاخره خواهد آمد، خوب باشد یا بد، آنها که تا آن روز زنده اند از مواهبش برخوردار می شوند، و آنها که نیستند خدا رحمتشان کند!
به هر حال، این مسأله فعلا «نسیه» است و اثر مثبت و سازنده ای در زندگی امروز ما ندارد!
ولی این سخن را کسانی می گویند که همیشه با دید سطحی حوادث را می نگرند، و تصوّر می کنند امروز از دیروز و فردا جدا است; و جهان را مرکّب از واحدهای پراکنده و از هم گسسته می پندارند.
ولی با توجّه به این که ریشه های «حوادث امروز» در گذشته است و آینده را هم از امروز باید بسازیم، و این که توجّه به یک آینده «تاریک»
یا «درخشان» انعکاس فوری در زندگی امروز و موضع گیری های مادر برابر حوادث دارد، روشن می شود که ما به خاطر امروز هم که باشد باید گذشته و آینده را مورد بررسی دقیق قرار دهیم و بزودی خواهیم دید چه اندازه سازنده است این انتظار بزرگ.
امّا عجب این که، بعضی از نویسندگان نه تنها جنبه مثبت این قضیّه را منکر شده اند بلکه تصریح کرده اند که در انتظار چنان آینده ای بودن، اثرات منفی در کاربرد نیروهای اجتماعی امروز دارد و آنها را کند می سازد!
و عجبتر این که، بعضی معتقدند ایمان به وجود یک آینده روشن، بازتابی از محرومیّتهای طبقه شکست خورده است که غالباً در شکل مذهبی خود نمایی کرده.
ولی انکار نمی توان کرد که عدّه ای کوته فکر از مسأله انتظار سوء استفاده کرده و به عنوان این که ما منتظر چنان ظهوری هستیم تمام مسؤولیّتها را از دوش خود برداشته و به جای همه آنها، مسأله انتظار ـ آن هم محدود به زبان ـ گذارده اند!
برای بر طرف شدن هر گونه سوء تفاهم از طرفین لازم می دانم قسمتی از رساله ای را که چندی قبل پیرامون این موضوع نوشته ام از نظر خوانندگان عزیز بگذرانم: