جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مفهوم شمشیر

زمان مطالعه: 4 دقیقه

تنها این سؤال باقی می ماند که پس این همه تعبیرات مربوط به «قیام به شمشیر» در مورد مهدی(علیه السلام) چه مفهومی دارد؟ حتّی در دعاهایی که درس آمادگی برای شرکت در این جهاد آزادی بخش بزرگ می دهد انتظار آن روز را می کشیم که با شمشیر کشیده «شاهراً سیفه» در صفوف این مجاهدین قرار گیریم.

امّا حقیقت این است که «شمشیر» همیشه کنایه از قدرت و نیروی نظامی بوده و هست همانگونه که «قلم» کنایه از علم و فرهنگ است.

شک نیست که حتّی در میدان جنگهای سنّتی پیشین سلاحهای

مختلفی جز شمشیر به کار می رفته، همچون تیر و نیزه و خنجر، ولی همواره می گویند اگر در برابر فلان موضوع سر تسلیم فرود نیارید «حواله شما با شمشیر است» یا گفته می شد «به زور شمشیر حقّ خود را می گیریم».

یا از قدیم معروف بوده «کشور با دو چیز اداره می شود، قلم و شمشیر» و همه اینها جنبه سمبولیک دارد و مفهوم آن تکیه بر قدرت و استفاده از نیروی نظامی است.

ضرب المثلهای زیادی امروز در این زمینه در دست است; می گویند:

«فلان کس شمشیر را از رو بسته!» یعنی، آشکارا قدرت نمائی می کند.»

«شمشیر میان ما و شما حکومت خواهد کرد!» اشاره به این که جز از راه جنگ مساله حل نمی شود.

«شمشیرها را غلاف نمی کنیم تا به هدف برسیم!» کنایه از اینکه مبارزه را تا آخر ادامه خواهیم داد.

«فلان کس شمشیرش را غلاف کرده!» یعنی، دست از مبارزه برداشته است.»

«فلان کس شمشیر دو دم است!» یعنی، از دو سو مبارزه می کند.»

در تمام این تعبیرات شمشیر کنایه از قدرت و مبارزه است; در روایات اسلامی نیز می خوانیم:

الجنّة تحت ظلال السّیوف; بهشت در سایه شمشیرهاست.

السّیوف مقالید الجنّة; شمشیرها کلیدهای بهشتند!

همه اینها اشاره به جهاد و جانبازی و استفاده از قدرت است; و این گونه تعبیرات سمبولیک از «شمشیر» یا «قلم» در زبانهای مختلف فراوان است.

از اینجا روشن می شود که منظور از قیام مهدی(علیه السلام) به سیف، همان اتّکای بر قدرت است; برای اینکه چنین گمان نشود که این مصلح بزرگ آسمانی به شکل یک معلم، یا یک واعظ، و یا راهنمای مسائل اجتماعی ظاهر می شود و رسالت او تنها اندرز دادن مردم است.

بلکه او یک رهبر دورنگر و دور اندیشی است که نخست از حربه منطق بهره گیری کافی می کند، و آنجا که گفتار حق سودی نبخشد که در مورد بسیاری از زورگویان و جبّاران سودی هم نخواهد داد، دست به شمشیر می کند; یعنی، متوسّل به قدرت می شود و ستمکاران را بر سرجای خودشان می نشاند; یا در صورت لزوم، وجود کثیفشان را از سر راه بر می دارد; و شک نیست که برای اصلاح گروهی از مردم جز این راهی نیست که گفته اند:

«النّاس لا یقیمهم الاّ السّیف; کار مردم جز با شمشیر راست نشود!»

و به تعبیر دیگر، او تنها وظیفه اش روشنگری و ارائه راه نیست بلکه وظیفه مهمترش ـ علاوه بر این ـ اجرای قوانین الهی و به ثمر رساندن انقلاب تکاملی اسلام، و رساندن به مقصد و ایصال به مطلوب است.

گرچه از گفتار بالا این نکته نیز روشن شد، ولی تصریح به آن لازم به نظر می رسد که بر خلاف پندار بعضی کوته فکران که چنین می پندارند

او به هنگام قیامش بی مقدّمه دست به سلاح می برد و طبق آن افسانه دروغین «آنقدر خون می ریزد که خون به رکابش می رسد!» نخست از طریق رهبری فکری و روشنگری در همه زمینه ها، می پردازد.

به تعبیر رسای مذهبی «اتمام حجّت» می کند آنچنان که هر کس کمترین آمادگی برای پذیرا شدن منطقی آئین حق داشته باشد روشن شود، و تنها کسانی باقی بمانند که جز از طریق توسّل به زور و خشونت اصلاح پذیر نیستند.

از قرائن روشن بر این موضوع ـ گذشته از این که دلیلش با خود آن است ـ اینکه می دانیم روش او روش پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) است; او سیزده سال تمام در مکّه به دعوت پنهان و آشکار مشغول بود و آنها که پذیرای حق بودند گرد او را گرفتند; ولی گردنکشان یاغی و زورمند که اکثریّت توده نادان را به دنبال خود می کشانیدند در برابرش بپا خاستند و او بناچار به مدینه آمد و با تشکیل حکومت اسلامی و فراهم ساختن قدرت، در برابر آنها ایستاد و راه خود به سوی یک دعوت عمومی گشود.

گرچه در زمینه دعوت اسلام نیز سمپاشی زیاد شده که آئین شمشیر است ولی بهترین سندی که امروز در برابر آنها در دست است و خوشبختانه نتوانسته اند آن را بپوشانند یا از میان ببرند همین قرآن است.

اگر چهره اسلام یک چهره توسّل به خشونت و زور بود در قرآن برای اثبات حقایق اینهمه استدلال نمی شد; اینهمه در موضوع

خداشناسی و معاد دو اصل اساسی اسلام تکیه روی دلائل گوناگون نمی شد; اینهمه متفکّران و صاحبان عقل و اندیشه را به داوری نمی طلبید; اینهمه سخن از علم و دانش نمی گفت; یک رژیم خشن نظامی استدلال نمی فهمد.

و حتّی به هنگام توسّل به زور نیز موضع خود را با دلایل منطقی به عنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر مشخّص می سازد.

به هر حال، او در این روش همانند پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) عمل می کند، به اضافه این که در عصر او سطح افکار عمومی بالاتر آمده و توسّل به منطق ضرورت بیشتری دارد همان گونه که در برابر خشونت روز افزون گردنکشان زورگو، خشونت لازم است.

مسلّماً انقلاب او در پاره ای از قسمتها یک انقلاب خونین خواهد بود، و خونهای کثیف کالبد جامعه بشری با تیغ او بیرون خواهد ریخت و در هیچ جامعه فاسدی جز از این راه اصلاحات بنیادی مایه نخواهد گرفت; ولی مفهوم این سخن آن نیست که او بی حساب خون می ریزد و بی دلیل می کشد; درست همانند طبیبی است که در خون گرفتن از کالبد بیمار نهایت دقّت را به عمل می آورد!