جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مقدمه چاپ دوم‏

زمان مطالعه: 4 دقیقه

بسمه تعالى‏

چاپ نخست «شوق مهدى» در اندک زمانى نایاب گردید. به طورى که شیفتگان کوى مهدى و دلباختگان آن وجود مقدس، همه جا در جستجوى آن بودند، و از هر کس سراغ آن را مى‏گرفتند. علت تأخیر چاپ دوم این بود که سرآغاز مقدمه سراینده آن، دانشمند بلند آوازه اسلام ملا محسن فیض کاشانى (قدس سره) و چند جمله از یک سطر از یک بیت در دو نسخه خطى که در دسترس ما بود، حذف شده بود، و به همین گونه نیز کتاب چاپ و منتشر شد.

در این مدت نسبتا طولانى در صدد بودیم تا به نسخه کاملى دست یابیم و نقیصه را ترمیم کنیم، و چاپ دوم بدون نقص و عیب در دسترس علاقمندان قرار گیرد. خوشبختانه سرانجام موارد حذف شده در چاپ نخست، از روى نسخه کاملى یادداشت گردید و در جاى خود نهاده شد.

در چاپ جدید براى مزید توضیح دو صفحه بر عنوان «اصطلاحات شعرى» اضافه شده است. همچنین بعضى از عناوین را که ممکن بود چشمگیر نباشد، در میان کادر قرار دادیم. علاوه بر این، کتاب را از آغاز تا انجام به دقت حک و اصلاح کردیم، و اینک بحمد اللّه «شوق مهدى» مانند چاپ اول همان‏طور مرغوب ولى با حروف زیباتر منتشر مى‏شود و در دسترس عموم قرار مى‏گیرد.

در این‏جا چند نکته را لازم به ذکر مى‏دانیم تا خوانندگان پیش از آغاز مطالعه کتاب آن را به خاطر بسپارند:

1- همان‏طور که فیض خود در مقدمه و در خلال ابیات مى‏گوید وى دعوى شاعرى نداشته و مقام عالى علمى او نیز بالاتر از یک شاعر بوده است. با این وصف او شش دیوان شعر داشته است. بدین‏گونه دیوان غزلیات که دوباره چاپ شده است و در حدود پانصد صفحه است. دیوان قصائد و مراثى، شوق العشق، شوق الجمال، سلسبیل و تسنیم و شوق المهدى. او این اشعار را در مواقع بى‏کارى و به عنوان رفع خستگى و از باب تفنن مى‏گفته، نه این که یکى از کارهاى او را تشکیل مى‏داده است. ما نیز که «شوق مهدى» او را منتشر مى‏سازیم، نمى‏خواهیم مقام او را در شعر و شاعرى ارائه دهیم، بلکه خواسته‏ایم وجد و حال و شور و شوق فیض را در خلال این ابیات و به نواى حافظ، نواى خوش لهجه غزلخوانش، که در هجران امام زمان (عج) تعبیه نموده است به اطلاع اهل دل برسانیم، بنا بر این مبادا بعضى‏ها بر فیض خرده بگیرند که او شاعر نبوده یا ابیات شوق مهدى چنین و چنانست.

چو بشنوى سخن اهل دل مگو خطاست

سخن‏شناس نه‏اى جان من سخن این‏جاست‏

2- درباره شخصیت حافظ شاید آنچه نوشته‏ایم، براى شناخت او در این مختصر که جاى تحقیق و استدلال نیست، کافى باشد، ولى چون در این کتاب فیض فقیه و دانشمند گرانقدر شیعه به تضمین غزلیات او پرداخته است شناخت بیشتر حافظ به موقع خواهد بود.

خواند میر که تاریخ فارسى مشهور خود «حبیب السیر» را در سال 929 هجرى قمرى به پایان رسانده است، ذیل شرح حال حافظ داستان مشهورى نقل مى‏کند که مورخان بعد از وى نقل کرده‏اند. مى‏نویسد: «وقتى تیمور لنگ شاه منصور مظفرى ممدوح حافظ را شکست داد و وارد شیراز شد، علماى شهر در صف مقدم در دروازه شیراز به پیشواز شاه ترکان آمده بودند. تیمور در میان علماء شخصى را دید که پوستین پوشیده و لباسش به سایر علما نمى‏برد! پرسید این کیست که در صف علما جاى گرفته‏

است؟ گفتند: حافظ است. پرسید: حافظ شاعر معروف؟ گفتند: آرى! تیمور پیش آمد و با عتاب به حافظ گفت: ما در فتوحات خود سمرقند و بخارا را گرفته و پایتخت خود قرار دادیم، تو آن را با این سر و وضع و لباس به خال ابروى یک ترک شیرازى بخشیدى؟:

اگر آن ترک شیرازى به دست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

حافظ که از شرارت شاه ترکان که «سخن مدعیان مى‏شنید» بر جان خود بیمناک بود، گفت: همین بذل و بخشش‏ها بود که کار مرا به این فقر و فلاکت و سر و وضع و لباس کشانده است! تیمور تبسمى کرد و از تنبیه او درگذشت. به دنبال آن میرسید شریف علامه جرجانى استاد حافظ و دیگر اهل فضل شیراز را به سمرقند تبعید کرد.

باز «خواند میر» در حبیب السیر مى‏نویسد: «شاه شجاع مظفرى که خود اهل فضل و شعر و ادب بوده و قرآن را از حفظ داشته و نزد مولانا قوام الدین عبد اللّه استاد حافظ «مختصر» ابن حاجب را تحصیل مى‏کرد، پس از آنکه روى کار آمد، نسبت به حافظ بى‏مهر بود، وقتى حافظ در ایام سلطنت او غزلى به این مطلع سرود:

گر مسلمانى از اینست که حافظ دارد

واى اگر از پس امروز بود فردائى‏

و به اطلاع شاه شجاع رسید، گفت: معلوم مى‏شود حافظ در مسئله قیامت شک دارد که بدین‏گونه شعر گفته است! بعضى از مفتیان

نیز به تحریک شاه شجاع یا به واسطه حسادت به حافظ در صدد برآمدند فتوا بنویسند که حافظ درباره فرداى قیامت و روز محشر شک دارد و کافر شده است. در همان اوقات مولانا زین الدین ابو بکر تایبادى هراتى که از علماى عصر بود و در شیراز اقامت داشت راهى سفر حج بیت اللّه بود. حافظ نزد وى رفت و قصد بداندیشان را به آن عالم بزرگوار اطلاع داد. مولانا گفت: مناسب آنست که بیت دیگرى قبل از این بیت قرار دهى مشعر بر این معنى که فلان چنین‏

مى‏گفت تا به مقتضاى این که نقل کفر کفر نیست، از این تهمت نجات یابى.(1) خواجه نیز موضوع را بدین‏گونه تصحیح کرد و از خطر نجات یافت:

این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه مى‏گفت

بر در میکده‏اى با دف و نى ترسائى‏

گر مسلمانى از اینست که حافظ دارد

واى اگر از پس امروز بود فردائى‏

این داستان نیز حافظ شیراز را به عنوان دانشمندى در میان اهل علم شیراز و آشناى به مبانى علمى و دینى به ما معرفى مى‏کند. نه چنان که اکثر مردم تصور مى‏کنند وى رند خراباتى و زاهد طاماتى و دور از حریم دین و ایمان و آداب و اخلاق اسلامى بوده است.

ز شعر دلکش حافظ کسى بود آگاه

که لطف طبع و سخن گفتن درى داند

تهران: على دوانى پنجم اسفند 1355


1) مولانا زین الدین ابو بکر تایبادى که امروز مرقدش در تایباد خراسان زیارتگاه است از بزرگان علما و عرفانى عامه بوده است. این رباعى نغز از اوست:گر منظر افلاک شود منزل تووز کوثر اگر سرشته باشد گل توگر مهر على نباشد اندر دل تومسکین تو و سعیهاى بى‏حاصل تو.