آنچه در مجموعه دلایل موجود در این زمینه می توان بدست آورد این است که همه بدبینی ها، بدگوئی ها، تاریک دیدن ها را ناشی از وجود تضاد و تعارض در زندگی بشر می دانند و می خواهند مسائل را از این دید تحلیل کنند.
اینان بر اساس طرز فکر برخی از دانشمندان گذشته مساله تنازع بقا را مطرح کرده و سعی کرده اند ابعاد آن را در ذهن تقویت و ریشه دار سازند، آن چنان که امکان تعاون بقا از دیدشان موجود نباشد و نتوانند باور کنند که بالاخره این بشر عاصی و خود سر روزی به راه آید و در کنار دیگر برادران و خواهران آرام و فارغ البال زندگی کند.
البته وجود اندیشه های التقاطی، تبلیغات صاحبان مکاتب و اندیشه ها، درگیر بودن اذهان به مساله روابط علت و معلولی جهان بحدی که گمان کنند خداوند از عهده انجام کاری خارج از این روابط بر نمی آید، خالی بودن ذهن ها از اندیشه ها و افکار دیگر، تنگ نظری ها و محدود بینی های دیگر خود در دامن زدن به این مساله موثر است.
بر این اساس بسیار طبیعی است که ما بحث خود را از این دید شروع کرده و نقطه نظرهای آنان را تشریح نموده و آن گاه به آنچه که اسلام در این زمینه نظر دارد اشاره کنیم. معانی و مفاهیم ناشی از تضاد را فهمیده ایم و اینکه وارد انواع تضاد شده و به بررسی نظرات بپردازیم.