جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نوسازی در تمام زمینه های فکری و فرهنگی

زمان مطالعه: 5 دقیقه

آئینهای آسمانی در واقع همانند آبی هستند که از آسمان نازل می گردد.

قطره های شفاف باران ـ در صورتی که هوا آلوده نباشد ـ پاک و زلال و زیبا و حیاتبخش، خالی از هر گونه آلودگی است; در هر جا فرود آید پیام آور زندگی و زیبایی است; و تلألؤ آن تشنگان را به سوی خود دعوت می کند; و حتّی غیر تشنگان را بر سر میل نوشیدن آب می آورد.

امّا به هنگامی که روی زمینهای آلوده می ریزد، تدریجاً صفا و پاکی نخستین خود را از دست می دهد; و گاه به صورتی در می آید که هر بیننده ای از مشاهده آن روی درهم می کشد و از عفونت آن فرار می کند!

آئینهای الهی که در آغاز به صفا و پاکی باران، و روشنایی آفتاب، و زیبایی بهار هستند، با تماس به افکار منحطّ جاهلان، و و دستهای آلوده مغرضان و آمیخته شدن با عادات و رسوم و سلیقه های شخصی، گاهی چنان تحریف می شوند که جاذبه و کشش خود را بکلّی از دست می دهند.

اسلام این آئین زنده پر تحرّک که عقب افتاده ترین ملّتها را به پیشروترین تبدیل کرد نیز از این موضوع بر کنار نمانده، هر چند وجود قرآن دست نخورده، و دانشمندانی که در هر عصر و زمان، حتّی به قیمت جان خود برای حفظ اصالت آن کوشیدند، تا حدّ زیادی جلو این دگرگونیها را گرفتند; ولی باید اعتراف کرد که بسیاری از مفاهیمش نزد گروه کثیری از مسلمانان چنان مسخ و واژگون شده که می توان گفت هم

اکنون اسلام اصیل عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در میان بسیاری اصلا نایاب است!

سازنده ترین مفاهیم همچون «زهد و پارسایی» و «صبر» و «انتظار» و «شهادت» و «شفاعت» و «عبادت» گاهی آنچنان گرفتار تحریف و تفسیرهای نادرست و وارونه شده که اسلام راستین از آن وحشت می کند!

بسیاری از قوانین اسلام با کلاههای «شرعی» و «غیر شرعی» عملا به نابودی گرائیده، همچون حکم ربا و نزولخواری که تنها اسمی از آن بر جای مانده است.

قسمتی دیگر ـ همچون هجرت و جهاد و شهادت ـ به دست فراموشی سپرده شده; و یا لااقل شکل تاریخی و مخصوص به دوران معیّنی از آغاز اسلام را به خود گرفته است.

توحید اسلامی به انواع شرکها آلوده شده; و مکتب اهلبیت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) که اسلام اصیل را به حکم «انّی تارک فیکم الثّقلین، کتاب اللّه و عترتی»(1) در خود پرورش می دهد، در میان گروه عظیمی از مسلمین کاملا ناشناخته مانده و با انواع تهمتها مردم را از آن دور ساخته اند.

او همچون باغبان پرتوان و ماهری، علف هرزه های گوناگون را،هر چند چنان با نهالهای اصلی پیچیده شده باشند که جدا کردنشان محال به نظر برسد، از باغستان اسلام ریشه کن می سازد.

شاخه های کج و معوج و اضافی را، بی تأمّل و بی امان، قطع می کند; این آب آلوده و تیره و تار را تصفیه می نماید; زنگار تفسیرهای نادرست را می زداید; گرد و غبار نسیان و فراموشکاری را از آن پاک می کند; و دستهای سوء استفاده کنندگان و منحرفان را از آن کوتاه می نماید.

خلاصه، همان اسلام راستین عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و علی(علیه السلام) را تجدید می کند.

یکی از رسالتهای مهدی(علیه السلام) پیراستن اسلام از همین وصله ها و پیرایه ها و به تعبیر دیگر نوسازی و تجدید بنای کاخ شکوهمند آن است.

مسجد را که روزی فعّالترین کانونهای اسلام و مرکز هرگونه حرکت سیاسی و علمی و فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی بود و امروز در میان گروهی به شکل مرکزی برای از کار افتاده ها و بازنشسته ها و بی خانه ها و لانه ها، و بیکارها، و یا شکل یک سرگرمی، و حدّ اعلاء یک عادت در آمده، به شکل نخستینش باز می گرداند.

جمود و سکوت جای خود را به جنبش و حرکت و فریاد می دهد.

جهاد اسلامی را در تمام زمینه ها زنده می کند.

توحید اصیل اسلام را از هر گونه آلودگی به شرک رهایی می بخشد و مفاهیم مسخ شده و باژگون شده را به صورت صحیح تفسیر می کند.

سلیقه های شخصی را از اسلام کنار می زند و زنگ عادات و رسوم را از آن می زداید.

اسلام را از شکلهای محدود قومی و محلّی در می آورد و در شکل جهانی اش آشکار می سازد.

دست سوء استفاده کننده ها و کلاه شرعی گذارها را از آن قطع می کند، و قوانینش را دور از این گونه زائده ها عرضه می نماید.

مجموع این نوسازی و بازسازی آنچنان زیاد و دگرگون کننده است که در پاره ای از روایات اسلامی از آن به «دین جدید» تعبیر شده است.

در روایتی که از امام صادق(علیه السلام) در کتاب «اثبات الهداة» نقل شده، چنین می خوانیم:

«اذا خرج القائم یقوم بامر جدید، و کتاب جدید، و سنّة جدید و قضاء جدید؛(2) هنگامی که قائم خروج کند امر تازه، و

روش تازه و داوری تازه ای با خود می آورد».

روشن است که تازگی این برنامه ها و روشها و داوریها نه به خاطر آن است که مذهب جدیدی با خود می آورد، بلکه آنچنان اسلام را از میان انبوه خرافات، و تحریفها، و تفسیرهای نادرست و تلقّی های غلط بیرون می آورد که بنائی کاملا نو و جدید جلوه می کند.

همچنین تازگی کتاب نه مفهوم آن است که یک کتاب آسمانی جدید بر او نازل می شود چرا که امام قائم است و حافظ دین، نه پیامبر و آورنده آئین و کتاب جدید; بلکه قرآن اصیل فراموش شده را چنان از زوایای تحریفهای معنوی، و تفسیرهای نادرست بیرون می کشد که می توان نام کتاب جدید بر آن گذاشت.

شاهد این گفتار علاوه بر صراحت قرآن در زمینه ختم نبوّت در آیه 40 سوره احزاب و گذشته از روایاتی که صریحاً مساله خاتمیّت پیامبر اسلام را ثابت می کند، احادیث متعدّدی است که تصریح می کند او با همان روش پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) و کتاب و سنّت و آئین او بر می خیزد:

یکی از دوستان امام صادق(علیه السلام) به نام «عبداللّه بن عطا» می گوید:

از امام پرسیدم روش و سیره مهدی(علیه السلام) چگونه است؟

امام در پاسخ فرمود:

«یصنع ما صنع رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) یهدم ما کان قبله کما هدم رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) امر الجاهلیّة و یستأنف الاسلام جدیداً;

همان کاری را که رسول خدا انجام داد، انجام می دهد; برنامه های (نادرست) پیشین را ویران می سازد، همانگونه که رسول خدا اعمال جاهلیّت را ویران ساخت; و اسلام را نوسازی می کند.»

در همان کتاب (اثبات الهداة) می خوانیم که پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:

«القائم من ولدی; اسمه اسمی و کنیته کنیتی و شمائله شمائلی; و سنّته سنتی; یقیم النّاس علی طاعتی و شریعتی و یدعو هم الی الکتاب ربّی؛(3) قائم از فرزندان من است; نام او

نام من و کنیه اش کنیه من و قیافه اش قیافه من; و روشش روش من است; مردم را به پیروی من و آئین من وا می دارد و آنها را به کتاب پروردگارم دعوت می کند.»

و در کتاب «منتخب الاثر» از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) چنین آمده است:

و انّ الثّانی عشر من ولدی یغیب حتّی لایری، و یأتی علی امّتی بزمن لایبقی من الاسلام الاّ اسمه، ولایبقی من القرآن الاّ رسمه فحینئذ یأذن اللّه له تبارک و تعالی بالخروج فیظهر الاسلام به ویجدّده؛(4)

دوازدهمین فرزندم از نظرها پنهان می گردد و دیده نمی شود; و زمانی بر پیروان من خواهد آمد که از اسلام جز نام و از قرآن جز نقشی باقی نماند; در این هنگام خداوند بزرگ به او اجازه خروج می دهد، و اسلام را با او آشکار و تجدید می کند.

صراحت این اخبار بقدری است که ما را از هر گونه توضیح بی نیاز می کند.


1) این حدیث در منابع فراوانی از برادران اهل سنّت نقل شده; برای آگاهی بیشتر به کتاب «قرآن و حدیث» مراجعه کنید.

2) اثبات الهداة، ج 7، ص 83.

3) اثبات الهداة.

4) منتخب الاثر، ص 98.