زمان مطالعه: < 1 دقیقه
یک محرم راز در جهان نیست
یک دوست به زیر آسمان نیست
غیر از غم عشق همدمى کو؟
کز صحبت آن دلم گران نیست
فریاد ز دست این گرانان
جان را ز عذابشان امان نیست
من طاقت احمقان ندارم
جز مرگ سزاى احمقان نیست
یا رب یا رب غم تو خواهم
دل جز به غم تو شادمان نیست
تا یافت به کوى عشق راهى
دل را غم جان، سر جهان نیست
خود جان جهان، جهان جان شد
دل بسته این جهان و جان نیست
شور عشقى چو هست در سر
دل را پرواى این و آن نیست
جائى نتوان نشست اى فیض
کافسانه عشق در میان نیست