در صحیحه(1) عبداللّه بنِ مُسْکان(2) به نقل از حضرتِ أبوعبداللّه «یعنی إمامِ صادق» – علیه السّلام – آمده است که آن حضرت فرمود:
«مَنْ أَنْکَرَ وَاحِدًا مِنَ الْأَحْیاءِ فَقَدْ أَنَکَرَ الْأَمْواتَ»(3)
(یعنی: هرکه یکی از زندگان [یعنی: یکی از إمامانِ زنده] را إنکار کُنَد، درگذشتگان [یعنی: إمامانِ درگذشته] را إنکار کرده است.).
«علّامه مجلسی – قَدَّسَ اللّهُ رُوحَه العَزیز – در توضیحِ این حدیث، و این که چرا إنکار إمامِ حَی، إنکارِ إمامانِ درگذشته است، مینویسد:
مُراد آن است که إقرار به إمامتِ إمامانِ درگذشته، بدونِ إقرار به إمامتِ إمامِ حَی، سودی ندارد، و إنکارِ إمامِ حَی، مُستَلزِمِ إنکارِ إمامانِ درگذشته است. یا از این روی که إمامانِ درگذشته از إمامتِ إمامِ حَی خبر دادهاند، و یا از این روی که دلائلِ إمامت مشترک است، و چون به إمامتِ إمامِ حَی مُقِر نشود، پیداست که با دلیل به إمامتِ
إمامانِ درگذشته معرفت نیافته، و إقرارِ بدونِ دلیل هم سودی ندارَد. یا معنی آن است که إنکارِ إمامِ حَی تنها از این راهست که شخص به إمامت شخصِ دیگر که غیرِ معصوم باشد و أحکام را ندانَد، قائل شود، و همین نشان میدهد که وی إمامانِ پیشین را به آن صفاتشان که بناگریز باید به آنها مُقِر میشده، نشناخته است.»(4)
1) «مراد از «صحیحه»، در اینجا، روایتی است که سَنَدش «صحیح» باشد».
2) «عبداللّه بن مُسْکان از راویانِ ثقه حدیث است که روایاتِ فراوان در کتبِ أربعه شیعه از وی آمده و از «أصحاب إجماع» بشمار است.نگر: الموسوعة الرّجالیّة المیسّرة، 531:1 و 532؛ و: کلّیّات فی علم الرّجال، ص 169».
3) کمالالدّین و تمامالنّعمة /410«؛ پهلوان: 120:2، و کمرهای: 81:2 و 82.چُنان که در کمالالدّین دیده میشود، این حدیث به چند سَنَد از إمامِ صادق – علیهالسّلام – روایت گردیده است.نیز نگر: أصولِ کافی، با ترجَمه مرحومِ استاد مُصطفوی، 201:2؛ و: الغیبهیِ نُعمانی، ط. فارِس حَسّون کریم، ص 128؛ و: مرآةالعقول، 195:4 و 196».
4) «نقل به مضمون از: مرآةُالعقول 196:4».