1ـ آیا سرنوشت آینده بشریّت، صلح و عدالت و امنیّت و آزادی انسانها از چنگال هر گونه ظلم و ستم و تبعیض و استعمار است؟
یا آن گونه که بعضی پیش بینی می کنند هرج و مرجها روز افزون، فاصله ها بیشتر، ناهماهنگیها و نابسامانیها فراوانتر، و سرانجام یک جنگ اتمی یا فوق اتمی عالمگیر، پایه های تمدّن انسانی را ویران خواهد ساخت، و اگر انسانهایی بر روی کره زمین باقی بمانند افرادی عقب مانده، معلول، بینوا و درمانده خواهند بود؟
2ـ اگر عقیده نخست صحیح است و سرانجام صلح و عدالت است به چه دلیل؟
3ـ اگر بنا هست جهان به سوی «عدل» و «صلح» و «برادری» گام بردارد، آیا اجرای این اصول بدون انقلاب ممکن است؟ و به تعبیر دیگر: آیا اصلاحات «تدریجی» و «رفورمها» توانایی بر دگرگون ساختن چهره عمومی جهان با اینهمه ناهنجاریها دارند؟
4ـ اگر لازم است انقلابی صورت گیرد آیا تنها از طریق قوانین مادّی امکان پذیر است، یا بدون استمداد از اصول معنوی و ارزش های اصیل انسانی ممکن نیست؟
5ـ باز اگر قبول کنیم چنین انقلابی ـ به هر حال ـ انجام گرفتنی است، رهبر این انقلاب چه صفاتی باید داشته باشد؟
6ـ آیا این انقلاب الزاماً به «حکومت واحد جهانی» می انجامد؟
7ـ آیا آمادگیهای خاصّی برای چنان حکومتی قبلا لازم نیست؟
8ـ این آمادگیها در دنیای کنونی وجود دارد یا نه؟ و اگر ندارد آیا در حال حاضر، جهان به سوی این آمادگیها گام برمی دارد یا به سوی عکس آن؟
9ـ آیا این امور ـ به هر حال ـ با عقیده عمومی مذهب جهان نسبت به ظهور یک مصلح بزرگ آسمانی ارتباطی دارد؟
10ـ اعتقاد عمومی مسلمانان به ظهور «مهدی» چگونه است و پیوند آن با این مسائل سرنوشت ساز چیست؟
11ـ آیا اعتقاد به چنان ظهوری ما را به اصلاح عمومی جهان از طریق یک انقلاب همه جانبه نزدیکتر می سازد، یا آنچنان که بعضی می اندیشند دور می کند؟
12ـ آیا این فکر و عقیده عمومی مذاهب یک واقعیّت عینی است و مولود دلایل منطقی، یا یک تخیّل است برای اشباع کاذب تمایلات سرکوفته انسانها در مسیر گمشده عمومی یعنی «صلح» و «عدالت»؟…
در این کتاب کوشش شده، دور از تعصّبها و گرایشهای افراطی و
دور از پیشداوریهای غیر منطقی، به این پرسشها پاسخ گفته شود; پاسخ هایی که از اعماق جان بجوشد، و با خرد سازگار باشد، وبتواند «عقل» و «عواطف» و «روح» و «جان» را سیراب سازد.
مدّتها بود که در زمینه بحثهای فوق یادداشتهایی تهیّه کرده بودم ولی تراکم اشتغالات در قم اجازه «تشریح» و «تنظیم» و «تکمیل» آن را نمی داد، و وسوسه همیشگی که در نوشتن کتاب دارم مانع از آن بود که به همان صورت انتشار یابد، و به راستی خام و ناپخته بود.
ولی دست حوادث مرا به نقطه ای که هیچگاه باور نمی کردم کشاند.
بندر چاه بهار!… یعنی دور افتاده ترین و بد آب و هواترین نقطه ایران که از تهران حدود 2300 کیلومتر فاصله دارد و امکانات آن برای زیست بسیار محدود و اهالی به طرز غیر قابل تصوّری گرفتار محرومیّتها هستند.
خوشبختانه این سفر اجباری در فصل زمستان پیش آمد، زمستانی که گاهی بهار و گاه بوی تابستان می داد با آب و یخهایش و وسائل خنک کننده اش!
از آنجا که شاید 90 درصد اهالی پیرو آئین تسنّن بودند فرصتی دست داد که با بعضی از تحصیل کرده های آنها ـ به یاد ایّامی که به حجاز می رفتم ـ تماس بگیرم و جلساتی تشکیل شد که اکثریّت قاطع آن را همین برادران دینی تشکیل می دادند; و خوشبختانه محصول این جلسات جالب و چشمگیر بود.
در این منطقه کویری، در کنار آبهای نیلگون دریای عمان، در زیر این آسمان پر ستاره شبهایش، و در این گوشه تنهایی، طبعاً مجال و فرصت بیشتری برای مطالعه به دست آمد; و با استفاده از این فرصت غیر منتظره، یکی از نخستین بحثهایی که مورد بررسی قرار دادم همین بحثها بود (و در کنار آن یک رشته مطالعات فقهی که توفیق آن نیز به این صورت در قم دست نمی داد) ; و از مجموع چنین نتیجه گرفتم که به مضمون «عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَهُوَ خَیرٌ لَکُم» دیدن این دوران «تبعید» نیز شاید از جهات گوناگون لازم بوده است.
امیدوارم بحثهای این کتاب بتواند پاسخی باشد به درخواست طبقه تحصیل کرده که می خواهند مسأله ظهور مصلح بزرگ جهانی را به گونه تحقیق مورد بررسی قرار دهند.
و نیز امیدوارم مطالعه این کتاب الهامهای تازه ای به ما، در مبارزه ای که در برابر «ظلم و فساد» در پیش گرفته ایم ببخشد، و این مبارزه را تا سر حدّ قطع کامل دست جبّاران از اجتماعان ادامه دهیم.
البتّه کاملا احتمال وجود نقایصی در محتویات این کتاب می رود بخصوص که در این زمینه کتاب تحقیقی بسیار کم نگاشته شده است.
نگارنده بسیار متشکّر خواهد شد که خوانندگان عزیز و صاحب نظران، نظرات اصلاحی و انتقادی خود را مستقیماً برای او (به آدرس قم ـ حوزه علمیّه) ارسال دارند.
چاه بهار ـ ناصر مکارم شیرازی
ماه صفر 1398 ـ بهمن ماه 1356