«ابن خلدون»، وجود سرداب در بابل را ذکر کرده و گفته است: شیعیان گمان می کنند امام دوازدهم آنان محمد بن حسن عسگری – علیه السلام – است و لقب او را «مهدی» می نامند که داخل سرداب خانه شان در شهر «حله» است، وارد شده و هنگامی که با مادرش بوده، غایب شده است. و او در آخر الزمان ظهور می کند و زمین را از عدل و داد پر می نماید. شیعیان اشاره می کنند
به حدیثی که ترمذی درباره «مهدی» در کتابش آورده است. و آنان اکنون انتظارش را می کشند و لذا او را «امام منتظر» می نامند و هر شب بعد از نماز مغرب، جلو درب این سرداب می ایستند و مرکبی برایش حاضر می کنند و او را به اسم صدا زده و دعوت به ظهور می کنند و این کار تا وقتی ستارگان، صفحه آسمان را پر کنند و درهم فرو روند، ادامه می دهند، سپس پراکنده می شوند و با امید ظهور او خود را برای مراسم شب آینده در جلو درب سرداب حله آماده می کنند!!
کلام «ابن خلدون» پر از دروغ و افترا به شیعه و مملو از حقد و کینه بر اهل بیت – علیهم السلام – و پیروان آنان می باشد و ما برخی از مغلطه کاریهای او را در ذیل می آوریم:
اولا: ابن خلدون بر اساس این گفتار، وجود حضرت امام منتظر را انکار کرده است در حالی که اخبار و روایات فراوانی که از پیغمبر اسلام در رابطه با آن حضرت و ظهورش رسیده به حد یقین و تواتر می باشد. و دانشمند معروف و استاد محقق «آقای احمد محمد شاکر»، سستی گفتار ابن خلدون را بیان کرده و توضیح داده است. وی می گوید:
«ابن خلدون چیزی را دنبال کرده که دانشی درباره اش ندارد و خود را به راهی انداخته که پر زحمت است و او از رجال طی کننده این راه نیست. و اشتغالات او به امور سیاسی دولت و حکومت وقت و در خدمت پادشاهان و حاکمان بودن، او را مغلوب کرده است، اینجاست که تو هم کرده شان حضرت مهدی، یک اعتقاد شیعی است و در کتاب «مقدمه اش» فصل طویلی تحت عنوان «فصل فی امر الفاطمی وما یذهب الیه الناس من امره…» را
مطرح کرده است.(2)
عقیده شیعیان و سایر مسلمین درباره حضرت امام مهدی – علیه السلام -، جزئی از رسالت اسلام است و هر کس که آن را انکار کند، در حقیقت اسلام را منکر شده است، همچنانکه بعضی از علمای اهل سنت، به آن تصریح کرده اند و در بحثهای آینده آن را توضیح خواهم داد.
ثانیا: از غلط ها واشتباهات ابن خلدون در این کلام این است که می گوید امام منتظر – علیه السلام – با مادرش در حله وارد سرداب شد و در آن غایب گردید. این دروغ از ابن خلدون، آفریننده رسوایی است؛ زیرا:
الف- والده ماجده – حضرت امام مهدی – علیه السلام – دو سال قبل از شهادت امام حسن عسگری – علیه السلام – فوت کرده است، همچنانکه در فصلهای پیشین کتاب گذشت.
ب- هیچ یک از تاریخ نویسان شیعه و غیر شیعه، ذکر نکرده اند که آن حضرت، مهار و گرفتار شد یا آنکه حاکمان عباسی بر او دست یافتند – نه در حله و نه در غیر حله – بنابراین، آنچه ابن خلدون از شیعه ذکر کرده است، دروغ و افترای محض و وارونه جلوه دادن اعتقادات شیعه می باشد.
ثالثا: از افترائات ابن خلدون بر شیعیان این است که شیعیان در حله جلو درب سرداب، جمع می شوند و مرکبی برایش حاضر می کنند واو را به ظهور و خروج، می خوانند!!
شیعیان در سرتاسر دنیا حضور دارند، هرگز چنین چیزی را نشنیده
و ندیده اند و از این گونه دروغها برائت دارند، بلی این گونه اکاذیب و اباطیل را ابن خلدون – که از هر فضیلت و کرامتی به دور است و در گناهان و معصیت، فرو رفته – جعل کرده و ساخته است.
1) المقدمه، ص 359.
2) شرح مسند امام احمد 5 : 197.