از مشکلات مهم و اساسی بشر امروز مشکل رابطه است و آن این است که آدمی در رابطه با خود، و در رابطه با آفریدگار خود و در نتیجه در رابطه با دیگران دچار زحمت و دشواری است. نمی داند چگونه با خود و آفریدگار خود کنار آید، چگونه هوسها و تمنیات نامطلوب خود را بکناری گذارد.
بشر امروز در وضع و موقعیتی قرار دارد که فی الحقیقه می توان گفت در مقابله با هوس ها و تمنیات نفس خویش مقاومت خود را از دست داده و در برابر عوامل قدرتمند وسایل ارتباط جمعی که شهوات بی حد و حصری را از جهان خارج وارد دنیای درونی می سازند درمانده شده است.
ما امروز در وضع و موقعیتی هستیم که بالعیان می بینیم. طغیان هوس ها ما را به زانو در آوردند، عقل و فکر ما را اسیر و بیچاره کرده اند، قدرت مدیریت و سلطه برخود را که نخستین شرط داشتن یک حیات متعادل است از ما سلب نموده اند.
وضع ما بگونه ای است که بین ابعاد شخصیتی، از هم گسیختگی و پراکندگی است، هر بعد از شخصیت ما بالاستقلال و جدای از ابعاد دیگر عمل می کنند. در نتیجه ما انسانهائی شده ایم که درمانده و وامانده ایم، نمی دانیم چه کنیم؟ چه رفتاری داشته باشیم؟ در برابر مسائل و جریانات گوناگون چه موضعی را بگزینیم.