برخی از اندیشمندان راه اصلاح جهان را در پایه گذاری فلسفه های جدید دیده اند و گمان کرده اند که کمبود مکتب و فلسفه سبب این نابسامانیهاست. بهمین جهت نشستند و طرح مدینه های
فاضله ای را در کتابخانه ها و اطاق های در بسته ریخته اند. مکتب ساختند، ایسم به وجود آوردند، نه یکی نه دو تا، نه ده تا و….
تعداد مکاتبی که در یک قرن اخیر در جهان پایه گذاری شد با مجموعه مکاتب چندین ده قرن گذشته برابری می کند و شاید هنوز هم بیشتر باشد. هر کس از هر گوشه ای برخاست و تز و نظری عرضه کرد و برای درمان درد مردم راه حل ارائه کرد.
اما در این مدت وضع نه تنها بهتر نشد بلکه از بد هم بدتر شد. این مسالک و فلسفه ها و این اهداف و برنامه های مجعول نتوانستند بشریت را از گرداب بدبختی نجات دهند. ارزش های عرضه و معرفی شده نتوانستند در درون نفوذ کرده و جذب گردند. در نتیجه طرز فکر نیهلیسم آمد و به نفی همه ارزشها پرداخت. و بالاخره بشر ماند و دردهایش.