در أحادیثِ إسلامی «حفظِ چهل حدیث» بسیار موردِ ترغیب و ستایش قرار گرفته است.
از نَبیِّ أکرم – صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه – روایت شده است که فرمودند: «مَن حَفِظَ عَلَی أُمَّتی أَربَعینَ حَدیثًا مِن أَمرِ دینِها بَعَثَهُ اللّهُ یَوْمَ القِیامَةِ فَقِیهًا و کُنتُ لَهُ شافِعًا و شَهیدًا»(1) (یعنی: هرکه از برایِ أُمّتِ من(2)، چهل حدیث از أمورِ دینِ أُمَّت را حفظ
کُنَد، خداوند در روزِ رستاخیز او را فَقیه [=دینْشناس] برانگیزَد و من او را شَفاعتگر و گواه باشم).
از إمامِ صادق – علیهالسّلام – نیز روایت شده است که فرمودند: «مَن حَفِظَ مِن أَحادیثِنا أَربَعینَ حَدیثًا بَعَثَهُ اللّهُ یَوْمَ القیامةِ عالِمًا فَقِیهًا»(3) (یعنی: هرکه از أحادیثِ ما چهل حدیث حفظ کُنَد، خداوند در روزِ رستاخیز او را دانشور و فَقیه [=دینشناس] برانگیزَد).
این مضمون میانِ خاصّه و عامّه، مشهورِ مُستَفیض، و به قولی: مُتَواتِر، است.(4)
در این باره که «حفظ» در اینجا به چه معناست، نظرهایِ مختلفی إبراز گردیده. به قولی، مراد، همان از بر کردن و به خاطر سپردن است که در میانِ محدِّثانِ روزگارِ قدیم معهود و متعارف بوده، و به نقشِ در خَواطِر، بیش از رسمِ در دفاتر، اهتمام میکردهاند. به قولِ دیگر، مراد، حَراست از انِدِراس و جلوگیری از نابودی است که طُرُقِ مختلفِ حفظ را – أعمّ از به خاطر سپردن و نوشتن و نقل میانِ مردم ولو آنکه از رویِ مکتوب باشد – دربرمیگیرد. به قولِ دیگر، مُراد نقلِ حدیث به یکی از وجوهِ مُقَرَّرِ آن (یعنی: طُرُقِ هشتگانه موردِ اعتنایِ أهلِ درایه در بابِ روایتِ حدیث) است.(5)
خَبیرِ فنِّ حدیث، مولانا علّامه محمّدباقرِ مجلسی – أَعْلَی اللّهُ مَقامَهُ الشَّریف -، میفرماید: حق آن است که حفظ را مراتبی است. ثوابِ حفظ نیز به حَسَبِ مراتبِ آن متفاوت است. یکی از مراتبِ حفظ، همانا حفظِ لفظ است – خواه در خَواطِر باشد و خواه در دَفاتِر – و تصحیحِ لفظ و استجازه و إجازه و روایتِ لفظِ حدیث. مرتبتِ دوم، حفظِ معانیِ حدیث و اندیشیدن در دقائقِ آن و استنباطِ حکم و معارف از أحادیث است. مرتبتِ سوم، حفظ و پاسداشتِ حدیث از راهِ عَمَل بدان و موردِ توجّه و تَنَبُّه قراردادنِ آن است.(6)
علّامه مجلسی – رَفَعَ اللّهُ دَرَجَتَه – خاطرنشان میفرماید که ظاهرِ بیشترینه أخبار، نشانگرِ تخصیصِ این أحادیثِ چهلگانه به أمورِ دین از أصولِ عقائد و عباداتِ قَلْبی و بَدَنی است، و نه أعمّ از این معانی و دیگر مسائلِ مُعاملات و أحکام؛ بلکه از بعضِ أخبار برمیآید که أحادیثِ چهلگانه مزبور باید جامعِ أُمّهاتِ عقائد و عبادات و خِصالِ ارجمند و کردارهایِ نیکو باشد.(7)
علّامه مجلسی – نَوَّر اللّهُ مَرقَدَهُ الشَّریف – مراد از «فقیه» و دانشور برانگیختهشدنِ حافظِ چهل حدیث را نیز، این میدانَد که خداوند او را مُوَفَّق میدارَد تا از فقیهانِ عالِمِ عامِل شود؛ احتمالِ دیگر آنکه خداوند هرچند که حافظِ چهل حدیث از فقیهان نباشد، او را به سببِ تَشَبُّه به ایشان، در زمره فقیهان برمیانگیزَد. «فقیه» نیز در أخبار غالبًا بر عالِمِ عامِلی إطلاق میشود که به عیوب و آفاتِ نفس بَصیر، در بابِ دنیا تارِک و زاهد، و در بابِ نَعیمِ أُخرَوی و قُرب و وصالِ خداوند راغِب و مشتاق است.(7) بلکه مُراد از «فِقْه» در قرآن و حدیث، غالبًا بصیرت در علمِ دین است(8)، و علمِ دین – به قراری که گفتهاند – علمِ أُخرویِ کمالی است، یعنی دانشی که آدمی در نشأه أُخروی از رهگذرِ آن به کمالات میرسد و در دنیا با عقیده و عَمَل به آن راهِ سعادتِ أُخروی را میپویَد.(9)
بعضی خاطرنشان کردهاند حدیثِ مشهورِ «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ» (یعنی: هرکه به کسانی مانندگی جُست، از ایشان است)، مُؤَیِّد و مُصَدِّقِ حدیثِ موردِ بحثِ ماست؛ چرا که حفظِ أحادیث، پیشه فقیهان و دینْشناسانِ أُمّت است که در استدلال بر مسائل و أدایِ مواعظ و نصایح از آن بهره میبَرَند، و کسی که به حفظِ أحادیث مُبادَرَت میکُنَد بدیشان مانندگی جُسته است و به مُقتَضایِ حدیثِ مذکور از ایشان خواهد بود (و در زمره ایشان محشور خواهد گردید).(10)
از شافعی و أحمد بنِ حنبل نقل شده که مقصودِ رسولِ خدا – صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ
آلِه – از چهلْحدیث در روایتِ «مَنْ حَفِظَ…»، چهل حدیث در فضائلِ أمیرِمؤمنان علی – علیهالسّلام – است؛ همچُنین نقل گردیده است که بعضِ عالمانِ أهلِ تسنّن در خواب به شَرَفِ زیارتِ رسولِ خدا – صَلَّی اللّهُ عَلَیه وَ آلِه – رسیدند و آن بزرگوار سخنِ شافعی را تأیید فرمود.(11)
یکی از عالمانِ معاصِر احتمال داده است این قولِ بعضِ أهلِ سنّت که حدیثِ موردِ بحث را، به رَغمِ کَثرتِ نقلها و منابع و تَواتُرِ مضمونش، ضعیف – و حتّی در یک قول: موضوع – دانستهاند، ناشی از گرایش به خودداری از نقلِ فضائلِ أمیرِمؤمنان – علیهالسّلام – باشد.(12)
این احتمال بسیار بعید است. بویژه ازآنرویْ که در میانِ عالمانِ شیعه نیز إصراری بر صحّتِ طریقِ حدیثِ مذکور نیست؛ محقِّقِ بزرگواری چون ملّا إسماعیلِ خواجوئی – قُدِّسَ سِرُّه – از ضعفِ سَنَدِ این حدیث سخن رانده و شهرتِ آن را میانِ عامّه و خاصّه سببِ جُبرانِ ضعف شمرده.(13)
آری، این در حالی است که بعضِ عُلَمایِ شیعه نیز از صحّتِ آن سخن گفتهاند(14)؛ و العِلْمُ عِندَ اللّه.
به هر رویْ، حدیثِ مشهورِ «حفظِ چهل حدیث»، سنّتِ نگارشیِ ویژهای پدید آورْد و عالمانِ بزرگی از شیعه و سُنّی به نگارشِ کتابهائی مشتمل بر چهل حدیث روی آوردند که گاه فقط بر نُصوصِ أحادیثِ چهلْگانه اشتمال داشت و گاه شرح و توضیح و حتّی ترجَمه أحادیث را نیز در برمیگرفت. این کتابها را در زبانِ عربی غالبًا «کتاب الأربعین» یا «الأَربعون حَدیثًا» خواندهاند و در فارسیِ «چهلحدیث» و «أَربعین».
قدیمترین چهلْحدیثهائی که میشناسیم علیالظّاهر در نیمه نخستِ سده سومِ هجری (همزمان با تدوینِ حدیثنامههایِ ششگانه أهلِ سُنَّت موسوم به «صحاحِ
سِتّه»(15) (پدید آمدهاند: یکی به تدوینِ أحمدبن حربِ نیشابوری (درگذشته به 234 ه. ق.)؛ دیگری به تدوینِ أبوالحسنِ طوسی (محمّد بن أسلمِ کندی / درگذشته به 242 ه. ق.) که از ثِقاتِ محدِّثانِ خُراسان به شمار میرفته؛ و….(16)
پَسانتر چهلْ حدیثْ نویسی متداولتر شد و چهلْحدیثهائی در موضوعاتِ گوناگون به قلم آمد، تا جائی که شمارِ چهلْحدیثها در سده ششم از چهل کتاب میگذرد. در تألیفاتِ أحمد بن عبدوس بن کاملِ سلمیِ سرّاجِ بغدادی (درگذشته به 293 ه. ق.) کتابی به نامِ کتاب الأربعین من مسانید المشایخ العشرین عن أصحاب الأربعین آمده است که مینُمایَد چهلْحدیثْنویسی در همان سده سوم شکوفا شده بوده و شگفت نیست اگر در تألیفاتِ عبداللّه بن جعفرِ قُشَیْری (درگذشته به 533 ه. ق.) به کتاب الأربعین مِن مَسانید المشایخ العشرین مِن الأصحاب الأربعین من العوالی باز خوریم.(17)
در نگارشهایِ دانشورِ بزرگِ شیعی، شیخ منتجبالدّین بن بابویه (درگذشته به سالِ 585 ه. ق.)، کتابی به نامِ الأربعون حدیثًا من الأربعین عن الأربعین فی فضائلِ أمیرِالمؤمنین (علیهالسّلام) هست که نشان میدهد چهلْحدیثْنویسی واردِ مراحل فنّی شده و چهل حدیث در موضوعِ خاصّ (در اینجا: فضائلِ أمیرالمؤمنین علی علیهالسّلام) به نقل از چهل تن از مشایخِ حدیث در یک کتاب گِرد آمده.(18)
در میانِ چهلْحدیثهائی که عالمانِ بزرگِ شیعه نوشتهاند، چهلحدیثهایِ شهیدِ أَوَّل و علّامه مجلسی و شیخ بهاءالدّینمحمّدِ عامِلی و ابنِ زُهْره حَلَبی – رضوانُ اللّهِ علیهم أجمعین – اشتهار و تداولِ بیشتری داشته است.
شمارِ کتابهایِ چهلْحدیثِ تألیفشده در تمدّنِ إسلامی را تا «هزار» گفتهاند و این با توجّه به رَوائیِ سنّتِ چهلْحدیثْنگاری و کَثرتِ کتابهایِ مفقود و یا همچُنان ناشناخته مسلمانان قابلِ استبعاد نیست. آنچه از چهلحدیثها در کتابخانهها هست و در فَهارس و مُؤَلَّفات یاد شده، شاید به سیصد برسد. تنها حدود صد چهلْحدیث در
کشفالظُّنون و ذیلِ آن و صد چهلْحدیث در الذّریعه یاد شده است.(19)
بسیاری از چهلْحدیثْنگارانِ مسلمان، موضوعِ خاصّی را برایِ گِردآوردنِ أحادیثِ چهلْگانه مَدِّ نظر قرار دادهاند؛ موضوعاتی چون فَضائل و مناقبِ أهلِ بیتِ پیامبر – علیه و علیهم السّلام – (به طورِ عام)، فضائل و مناقبِ أمیرالمؤمنین علی – علیهالسّلام – (به طورِ خاصّ)، أصولِ دین، جِهاد، زُهد، پارهای از فروعِ عبادات و معاملات، و….(20) مَهدویّت نیز یکی از موضوعهائی بود که چهلْحدیثْنگاران، از شیعه و سُنّی، بدان پرداختند.
پارهای از چهلْحدیثْهایِ کهن که درباره حضرتِ مهدی – علیهالسّلام – و موضوعِ مَهدویّت و غَیبت و ظُهورِ آن دادگسترِ زمین و زمان فراهم آمده است، از این قرار میباشد:(21)
1. الأربعونَ حدیثًا فی المَهدی / حافظ أبونُعَیم أحمد بن عبداللّهِ اصفهانی (درگذشته به سالِ 430 ه. ق.).
2. الأربعونَ حدیثًا فی المَهدی / حافظ أبوالعلاءِ همدانی (درگذشته به سالِ 569 ه. ق.).
3. الأربعون حدیثًا فی المَهدی / سراجالدّینِ بغدادیِ قزوینی (سده ششم).
4. کفایةُالمُهْتَدی فی معرفةِ المَهدی / سیّد محمّدِ میرلوحی (درگذشته پس از 1085 ه. ق.).
5. کشف الحقّ / میرمحمّدصادقِ خاتونآبادی (درگذشته به سالِ 1272 ه. ق.).
شماری از متأخّران و همروزگارانِ ما نیز به تدوین و تألیفِ چهلْحدیثْهائی در همین راستا إقدام کردهاند(22)؛ که الأَربعونَ حَدیثًا فی مَن یَمْلَأُ الأَرضَ قِسطًا و عَدْلًا(23) از این شمارست.
1) مُنْیَةُالمُرید، تحقیق المختاری، ص 371.
2) درباره حرفِ «عَلَی» در عبارتِ «مَن حَفِظَ علی أُمَّتی…» آراءِ مختلفی طرح گردیده (نگر: مرآةالعقول، 166:1). ترجَمه ما بِنا بر آنست که «عَلَی» به معنایِ لامِ جَرّ باشد «أی: حَفِظَ لِأَجلهم».
3) مرآةالعقول، 165:1.
4) نگر: مرآةالعقول، 165:1.
5) نگر: مرآةالعقول، 165:1 و 166.
6) نقل به مضمون از: مرآةالعقول، 166:1 و 178 – 176.
7) نقل به مضمون از: مرآةالعقول، 166:1.
8) نگر: الوافی، ط. مکتبة الإمامأمیرالمؤمنین علیهالسّلام، 128:1.
9) نگر: الوافی، همان طبع، 125:1 و 128.
10) نگر: شرحِ أَربعینِ شیخ بهائی، افست از رویِ چاپِ سنگی، ص 36 و 37.
11) نگر: بیست مقاله، رضا استادی، چ1، دفترِ انتشاراتِ إسلامی، 1374 ه. ش.، ص 87 و 92.
12) نگر: همان، ص 87.
13) محقّقِ خواجوئی – قَدَّسَ اللّهُ رُوحَه العَزیز – را در بابِ روایتِ حفظِ چهل حدیث، و طُرُق و رجال و دلالتِ آن، گفتاری درازدامن است. نگر: الأربعونَ حدیثًا، الخواجوئی، تحقیق السّیّد مهدیّ الرّجائی، منشورات مکتبة المرحوم آیةاللّه الصّدر الخادمی (قُدِّسَ سِرُّه) ط. 1و 1412 ه. ق.، صص 9 – 4.
14) الذّریعة إلی تصانیف الشّیعة، ط. دارالأضواء، 409:1.
15) این که گفتیم: «موسوم به صحاحِ سِتّه»، از آنجاست که شیعیان – و حتّی بسیاری از عالمانِ أهلِ تسنّن – به «صحیح»بودنِ جمیعِ أحادیثِ شش کتابِ مذکور قائل نیستند؛ لذا إطلاقِ لفظِ «صحیح» را بر این کتابها روا نمیدانیم؛ مبادا که مایه اشتباه شود و نوعی خَستوئی تلقّی گردد!.
16) نگر: تاریخِ حدیث، کاظمِ مدیرشانهچی، ص 187.درباره این دو محدِّث خُراسانی، نگر: شَذَراتُ الذَّهَبِ ابن العماد، ط. دارالکتب العلمیّة، 80:2 و 100.
17) نگر: تاریخِ حدیث، مدیرشانهچی، 187 و 188.
18) نگر: تاریخِ حدیث، مدیرشانهچی، ص 188.
19) نگر: بیست مقاله، استادی، ص 89.
20) نگر: مجلّه علومِ حدیث، ش 18، ص 159 (از مقاله أربعینیّات در فضایل أمیرِمؤمنان علیهالسّلام به قلمِ ع. باقریِ بیدهندی).
21) نام و نشانِ این چهلْحدیثها برگرفته است از: کتابنامه حضرتِ مَهدی علیهالسّلام، علیأکبرِ مهدیپور، 2 ج، 1375 ه. ش. / 1417 ه. ق.؛ و: الذّریعة إلی تصانیف الشّیعة.
22) از برایِ چهلْحدیثهائی که متأخّران و همروزگارانِ ما نوشتهاند رجوع بفرمائید به: کتابنامه حضرتِ مَهدی علیهالسّلام، علیأکبرِ مهدیپور.
23) این کتاب تاکنون در کتابشناسیها و نوشتارهایِ مختلفی موردِ یاد کرد قرار گرفته است؛ از جمله: کتابنامه حضرتِ مَهدی علیهالسّلام (علیأکبرِ مهدیپور، 74:1)؛ معجم ما کتب…، عبدالجبّار رفاعی؛ معجم التّراث الکلامی (211:1 و 212)؛ چهلْحدیث پیرامونِ یوسف زهراء (س)؛ بیستمقاله (استادی)؛ تُراثُنا (221:22).نامِ مؤلّف در بیستمقالهیِ آیةاللّهِ استادی (چ1، ص 118) «حاجشیخ موسی نجفی» ذکر شده که نادرست است و درستِ آن «حاجشیخ هادی نجفی» است.