جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سود بردن و بهره‏ مندی مردمان از حضرت قائم در زمان غیبت

زمان مطالعه: 7 دقیقه

«عَنْ سُلَیْمانَ الْأَعْمَشِ ابْنِ مِهْرانَ، عَنْ جَعْفرٍ الصّادقِ عَنْ أَبیهِ عَن جَدِّه عَلیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ – رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ – قالَ:

نَحْنُ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ، وَ حُجَجُ اللّهِ عَلَی الْعالَمِینَ، وَ ساداتُ الْمُؤْمِنینَ، وَ قَادَةُ الْغُرِّ المُحَجَّلِینَ، وَ مَوالِی الْمُسلِمینَ، وَ نَحْنُ أَمانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ کَما أَنَّ النُّجُومَ أَمانٌ لِأَهْلِ السَّماءِ، و بِنا یُمْسَکُ السَّماءُ أَنْ تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ إِلّا بِإِذْنِه، وَ بِنا یُنْزَلُ الغَیْثُ وَ تُنْشَرُ الرَّحْمَةُ، وَ تُخْرَجُ بَرَکاتُ الْأَرْضِ، وَ لَولا ما عَلَی الْأَرْضِ مِنّا لَساخَتْ بِأَهْلِهَا.

ثُمَّ قالَ: وَ لَمْ‏تَخْلُ مُنْذُ خَلْقِ آدَمَ – عَلَیْهِ السّلام – مِنْ حُجَّةِ اللّهِ فیها، إِمَّا ظاهِرٌ

مَشْهُورٌ أَوْ غایبٌ مَستُورٌ، وَ لا تَخْلُو الْأَرضُ إِلی أَنْ تَقُومَ السّاعَةُ مِن حُجَّةٍ، وَ لَوْلا ذلِکَ لَمْ‏یُعْبَدِ اللّهُ.

قالَ سُلَیْمانُ: قُلْتُ لِجَعْفَرٍ الصّادِقِ – رَضِیَ اللّهُ عَنْه -: کَیْفَ یَنْتَفِعُ النّاسُ بِالْحُجَّةِ الغائِبِ المَسْتُورِ؟

قالَ: کَما یَنْتَفِعُونَ بِالشَّمْسِ إِذا سَتَرَها سَحابٌ.»(1)

(یعنی:

از سُلَیْمانِ أَعْمَش پسرِ مِهْران،(2) منقول است که از إمام جعفرِ صادق نقل کرد و آن حضرت از پدرِ خویش و او از جدِّ وی، علیّ بن حسین – که خداوند از ایشان خُشنود باد(3) – نقل فرمود که فرمود:

ما، پیشوایانِ مسلمانان، و حُجَّتهایِ خداوند بر جهانیان، و سَروَرانِ مؤمنان، و راهبَرانِ سپیدْچهرگانِ سپیدْ دست و پایْ(4)، و مولایانِ أهلِ إسلام هستیم. همانگونه که ستارگان أمانِ أهلِ آسمان‏اند، ما أمانِ أهلِ زمینیم. به واسطه ما آسمان نگاه داشته می‏شود تا جُز به إذنِ او [=خداوند] بر زمین فرونیفتد، و به سببِ ما باران فروفرستاده می‏شود و رحمت نَشر می‏یابد و بَرَکاتِ زمین بیرون می‏آید، و اگر کسی از ما بر رویِ زمین نبود، زمین، زمینیان را به کامِ خویش اَندَرمی‏کَشید.

آنگاه فرمود: از هنگامِ آفرینشِ آدم – علیه السّلام – زمین از حجّتِ خدا که در آن باشد، خواه پدیدار و شناخته و خواه غائب و پوشیده، خالی نبوده است، و تا زمانی هم که رستاخیز بر پا شود، زمین خالی از حجّتی نخواهد بود، و اگر این نبود، خداوند پرستیده نمی‏شد.

سُلَیمان گفت: به إمام جعفرِ صادق – که خداوند از او خشنود باد – گفتم: مردمان چگونه از حجّتِ غائب و پوشیده بهره بَرَنْد؟

فرمود: همانگونه که از خورشید در هنگامی که اَبری آن را بپوشانَد بهره می‏بَرَند.).

شریفِ مرتضی در رساله‏اش درباره «غَیبتِ حجّت»، گفته است:

«اگر گفته شود: چه فرق است میانِ وجودِ او در حالی که غائب باشد و دستِ کسی به او نرسد و هیچ انسانی از او بهره‏مند نشود، و عدمِ او؟ و اگر فرقی نباشد، همانگونه که رواست در استتار باشد تا بدانَد توده فرمانپذیرِ اوست و آنگاه ظاهر شود، روا باشد که خداوند او را تا زمانی که بدانَد توده فرمانَش می‏بَرَنْد در عَدَم بَدارَد؟

در پاسخ گفته می‏شود: أوّلًا ما روا می‏داریم که بسیاری از أولیاءِ وی و قائلان به إمامتش را به او دسترس باشد و از وی بهره بَرَند، و کسانی از ایشان که به وی دسترس ندارند و شیعیان و معتقدان به إمامتش که او را دیدار نمی‏کنند، در حالِ غَیبت نَفْعی را که معتقدیم در تکلیف از آن گُزیری نیست، از وی می‏بَرَند؛ چه ایشان چون می‏دانند که او در میانِ ایشان هست و قطع دارند که طاعتِ وی بر ایشان واجب و لازم است، بناگُزیر در دست‏یازیدن به زشتکاری از وی بیم کُنَند و بهَراسَند و از تأدیب و مُؤاخَذَتش خوف داشته باشند و بدین ترتیب زشتکاریِ ایشان اندک و نیکوکاریشان بسیار گردد؛ یا این أقرب باشد.

این وجهِ عقلی حاجتِ به إمام است، و هرچند إمام از خوفِ دشمنانش و از این روی که راهِ بهره‏بُردن از وی را بر خود بسته‏اند، ظاهر نشود، در این گفتار تبیین کردیم که أولیایِ إمام بر دو وجهِ پیشگفته از وی بهره می‏بَرَنْد.

بنابر آنچه می‏گوئیم، فرقِ میانِ وجودِ إمام که از خوفِ دشمنانش غائب باشد و در این حالت انتظار بَرَد تا فرمانپذیرِ وی شوند و آنگاه ظُهور نماید و به وظیفه‏ای که خداوند بر عهده وی نهاده است قیام کُنَد، و عَدَمِ وی، روشن و آشکارست؛ چه اگر

وی معدوم باشد، مصلحت‏هائی که از کفِ بندگانِ خدا می‏روَد و رهیافتگی‏هائی که از دست می‏دهند و لطفی که از آن محروم می‏مانَند، به خداوندِ سُبحان منسوب می‏شود، و خداوند را در این باب حجّتی و مَلامتی بر بندگان نباشد. ولی هنگامی که موجود و به سبب آن که ایشان مایه خوفِ وی می‏شوند در استتار باشد، مصلحت‏هائی که از کفِ ایشان می‏رود و منفعت‏هائی که از دست می‏دهند، به خودشان منسوب می‏شود و ایشان خود بخاطرِ آن مورِد مَلامَت و مُؤاخَذَت‏اند.»(5)

علّامه مجلسی (ره) درباره تشبیهِ آن حضرت – علیه السّلام – به خورشیدی که اَبر آن را پوشانیده باشد، وجوهی یاد کرده و گفته است: «تشبیه به خورشیدی که با اَبر پوشانیده شده است، به چند چیز إشارت دارد:

نخست آن که فروغِ هستی و دانش و هدایت به توسّطِ آن حضرت – علیه السّلام – به آفریدگان می‏رسد؛ چه به أخبارِ مُستَفیضه(6) ثابت شده است که ایشان علّتهایِ غائیِ ایجادِ خَلق‏اند و اگر ایشان نبودند، فروغِ هستی به دیگران نمی‏رسید و پیدائیِ دانش‏ها و مَعارف بر خَلق و رفعِ بلایا از ایشان، به برکتِ آن وجودهایِ مقدّس و شفاعتْ‏خواهی از ایشان و توسّل بدیشان است. اگر ایشان نبودند خَلق به واسطه زشتکاریهاشان سزاوارِ أنواع ِ عذاب می‏شدند چُنان که خدایِ متعال فرموده است: «وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ».(7) ما به دفعاتِ بیرون از شمار آزموده‏ایم که به هنگامِ بستگیِ کارها و دشواریِ مسائل و دوری از حضرتِ حق – تعالی – و بسته شدنِ أبوابِ فیض، وقتی ایشان را شفیع سازیم و به فروغشان متوسّل گردیم، به اندازه ارتباطِ معنویی که در آن وقت با ایشان حاصل شود، آن دشواریها نیز مرتفع می‏گردد. این برایِ کسی که خداوند دیده دلش را به فروغِ إیمان توتیا کشیده‏باشد، عیان است، و توضیحِ آن در کتابِ إمامت بیامده.

دوم آن که چُنان که مردمان هرچند از خورشیدِ پوشیده با اَبر مُنْتَفِع می‏شوند،

هردم انتظار می‏بَرَند که اَبر به کناری روَد و خورشید آشکار گردَد، تا بیشتر از آن بهره ببَرَنْد، در روزِگار غَیبتِ آن حضرت – علیه السّلام – هم، شیعیانِ مخلصِ وی در هر وقت و زمان، خروج و ظهورِ وی را انتظار می‏بَرَنْد و نومید نمی‏شوند.

سوم آن که کسی که به رغمِ وُفورِ ظُهورِ آثارِ آن حضرت – علیه‏السّلام -، وجودِ او را مُنکِر باشد، چونان کسی است که وقتی اَبرها خورشید را از دیدگان پوشیده دارند، وجودِ خورشید را مُنْکِر شود.

چهارم آن که گاه نهان‏بودنِ خورشید در اَبر برایِ بندگانِ خدا سودمندتر از آن است که آشکار و ناپوشیده باشد؛ غَیبتِ آن حضرت – علیه السّلام – نیز در این روزگاران برایِ ایشان سودمندتر است و از این روست که وی از ایشان نهان است.

پنجم آن که نگرنده به خورشید را، بیرون از اَبر، نظر به آن، ممکن نباشد و ای بسا بخاطرِ ناتوانیِ باصِره‏اش از إحاطه به خورشید، با نگریستن به آن نابینا شود. خورشیدِ ذاتِ مقدّسِ آن‏حضرت نیز چُنین است. ای بسا ظهورِ آن برایِ بَصائِرِ ایشان زیانبارتر باشد و سبب شود در بابِ حق نابینا شوند؛ در حالی که چُنان که آدمی خورشید را از پسِ اَبر می‏نگَرَد و زیان نمی‏بیند، بَصائِرِ ایشان هم إیمانِ به او را در زمانِ غَیبتش برمی‏تابَد.

ششم آن که خورشید گاه از اَبر بیرون می‏آید و تنها برخی – و نه همه – آن را می‏بینند؛ آن حضرت – علیه السّلام – هم در أیّام غَیبتش ممکن است تنها از برایِ بعضِ خَلق ظاهر گردد.(8)

هفتم آن که ایشان «یعنی: حضرتِ قائِم و دیگر إمامان – سلامُ اللّه علیهم أجمعین -» در فراگیر بودنِ سودی که می‏رسانند چون خورشید هستند و تنها کسی که نابینا باشد از ایشان سود نمی‏بَرَد؛ چُنان که این فرمایشِ خدایِ متعال که می‏گوید: «مَن کانَ فی هذِهِ أَعْمی فَهُوَ فِی الْاخِرَةِ أَعْمی وَ أَضَلُّ سَبِیلًا»(9)، در أخبار به همین معنا تفسیر شده است.

هشتم آن که همانگونه که پرتوهایِ خورشید به اندازه روزنه‏ها و پنجره‏هایِ خانه‏ها و چندان که موانع از سرِ راهِ آنها برداشته شود، به خانه درمی‏آیند، حواسّ و مَشاعر، روزنه‏ها و پنجره‏هایِ دلِ خَلق‏اند، و بهره‏وریِ خَلقِ هم از أنوارِ هدایتِ آن وجودهایِ مقدّس، چندانست که موانع را، أعمّ از شَهَواتِ نَفْسانی و عَلایقِ جِسمانی، از حواسّ و مَشاعرِ خود بزدایند و پوشش‏هایِ انبوهِ هیولانی را از رویِ دلهاشان برانند، تا به‏مانندِ کسی شوند که بی هیچ پوشش زیرِ آسمانِ باز قرار گرفته و پرتوهایِ خورشید از همه سو بر او می‏تابَد.

باری، از این بهشتِ روحانی هشت باب بر تو گُشوده شد و خداوند به فضلِ خویش هشت بابِ دیگر نیز بر من گشوده است که در عبارت نمی‏گنجد. باشد که خداوند در معرفتِ ایشان، بر ما و بر تو هَزار باب بگشاید که از هر بابِ آن هَزار باب گشوده آید.»(10)


1) منتخب الأثر /271 به نقل از ینابیع المودّة /477 «نیز نگر: طبعِ جدیدِ منتخب الأثر (سه جلدی)، 268:2.و نیز نگر: کمال‏الدّین و تمام‏النّعمة، ط. جامعه مدّرسین، 1405 ه. ق.، 207:1؛ و: پهلوان: 393:1؛ و: کمره‏ای، 313:1 و 314.گفتنی است حدیثِ مورد بحث، دوبار در ینابیع المودّه به نقل از فرائد السّمطین آمده. نگر: ینابیع المودّة، ط. أُسوه، 75:1 و 76، و: 360:3 و 361».

2) «أبومحمّد سُلَیمان بن مِهرانِ أَسَدیِ کوفی (أَعْمَش) از أکابرِ عُلَما و مردی موثّق به شمار می‏رود. ابنِ‏شهرآشوب – رضوانُ اللّهِ علیه – او را از خواصِّ أصحابِ إمامِ صادق – علیه الصّلوة و السّلام – به شمار آورده است.نگر: الموسوعة الرّجالیّه المیسّرة 410:1».

3) «پوشیده نیست که هم شیوه این دعا و هم دعائی که پس از این آمده، سُنّیانه است و علی‏الظّاهر به تَبَعِ متنِ ینابیع المودّه‏یِ قُندوزیِ حَنَفی اینگونه آمده.تَأَدُّبِ شرعی اقتضا می‏کند از أهلِ بیت – علیهم السّلام – با «سلام» و «صلوة» یاد کنیم؛ چُنان که شیوه قاطبه شیعه – أَعْلَی اللّهُ کَلِمَتَهُم – و بیداردلانی از أهلِ تسنّن نیز همین است».

4) ««راهبرِ سپیدْچهرگانِ سپیدْ دست و پایْ»، ترجَمه‏ای است که از برایِ تعبیرِ معروف و اصطلاحْ گونه «قائِد الغُرِّ المُحَجَّلین» مناسب به نظر رسید.اگر بخواهیم اندکی تفسیرآمیزتر بیان کنیم، باید – به‏سانِ أبوالمکارِم حَسَنیِ واعظ (قُدِّسَ سِرُّهُ الشَّریف) – بگوئیم: «پیشوایِ آنها که از آثارِ وُضو – که شِعارِ اهلِ ایمان است – روی و دَست وپایِ ایشان سپید باشد» (نگر: دقائق‏التّأویل و حقائق‏التّنزیل، پِژوهشِ جویاجهانبخش، ص 127)».

5) رسائل الشَّریف المرتضی، 297:2.

6) ««مُستَفیض» از اصطلاحاتِ دانشِ درایةالحدیث است. «مُستَفیض» خبری است که اگرچه به حدِّ تَواتُر نرسیده، در هر طبقه بیش از سه (و به قولی: دو) راوی داشته باشد.نگر: أصول الحدیث، الدّکتور عبدالهادی الفضلی، ص 99؛ و: معجم مصطلحات الرّجال و الدّرایة، ص 157».

7) «س 8، آغازِ ی 33؛ یعنی: و خداوند مادام که تو در میانِ ایشان هستی، ایشان را عذاب نکُنَد».

8) «علّامه مجلسی – قَدَّسَ اللّهُ روحَه العزیز – در حقّ الیقین می‏افزاید:«… حضرت صادق – علیه السّلام – فرمود که حضرتِ قائم – علیه السّلام – را دو غیبت خواهد بود: یکی کوتاه و یکی دراز، و در غیبت او نخواهند دانست جایِ او را مگر خواصِّ شیعیانِ او و در غیبتِ دویم نخواهند دانست مکانِ او را مگر مخصوصان و موالیانِ او.و در روایتِ دیگر وارد شده است که سی نفر از مخصوصانِ آن حضرت همیشه در خدمت او خواهند بود، یعنی هریک که بمیرند دیگری به جایِ او خواهد آمد» (ط. کانونِ پژوهش، ص 345 و 346)».

9) «س 17، بیشترینه ی 72؛ یعنی: هرکه در این جهان، کور (کوردل) باشد، در سرایِ بازپسین هم کور (کوردل) است و گُمراه‏تر».

10) بحارالأنوار 129:13 طبعِ أمین‏الضَّرب، و 93:52 و 94 از طبعِ حروفیِ ایران «و 344:21 و 345 از چاپِ شیخ محمودِ دُریابِ نجفی، 1421 ه. ق.».«علّامه مجلسی – أفاضَ اللّهُ عَلَینا مِن بَرَکاتِ مَرقَدِهِ الشّریفِ – هفت وجه از این وجوه را در حقّ‏الیقین هم آورده است. نگر: ط. کانونِ پژوهش، ص 345 و 346.ثالثُ المَجْلسیّین، مُحَدِّثِ نوری – أَعَلَی اللّهُ مَقامَه – نیز، در نجم‏الثّاقب، پاره‏ای از این وجوه را نقل فرموده است. نگر: ط. مسجدِ جمکران، ص 793 و 794».