غیبت و نهان زیستی، پدیدهای نیست که برای اولین بار و تنها درباره آخرین حجت پروردگار روی داده باشد بلکه از روایات فراوان استفاده میشود که تعدادی از پیامبران بزرگ الهی، بخشی از زندگی خود را در پنهانی و غیبت بودهاند و این امر به جهت حکمت و مصلحت خدایی بوده و نه یک خواسته شخصی و یا مصلحت خانوادگی.
بنابراین غیبت یکی از سنتهای(1) الهی است که در زندگی پیامبرانی همچون
ادریس، نوح، صالح، ابراهیم، یوسف، موسی، شعیب، الیاس، سلیمان، دانیال و عیسیعلیهم السلام جریان یافته است و هر یک از آن سفیران الهی به تناسب شرایط سالهایی را در غیبت بسر بردهاند.(2)
به همین دلیل است که در روایات از غیبت حضرت مهدیعلیه السلام به عنوان یکی از سنتهای پیامبران یاد شده است و یکی از دلایل غیبت آن حضرت، اجرا شدن سنّت انبیاءعلیهم السلام در زندگی حضرت مهدیعلیه السلام شمرده شده است.
امام صادقعلیه السلام فرموده است:
به راستی که برای [امامِ] قائم از ما غیبتی است که مدت آن طولانی خواهد بود. راوی گوید: دلیل این غیبت چیست ای فرزند رسول خداصلی الله علیه وآله؟
حضرت میفرماید: خداوند میخواهد سنتهای انبیاء در غیبتهایشان درباره آن حضرت روی دهد.(3)
از سخن فوق این نکته نیز آشکار میشود که سخن از غیبت امام مهدیعلیه السلام سالها پیش از ولادت آن بزرگوار، مطرح بوده است و پیشوایان اسلامی از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله تا امام عسکریعلیه السلام از غیبت آن حضرت و بعضی از خصوصیات آن و آنچه در زمان غیبت اتّفاق خواهد افتاد، خبر دادهاند و نیز وظایفی را برای مردم مؤمن در آن زمان بیان داشتهاند.(4)
پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله فرمودهاند:
مهدیعلیه السلام از فرزندان من است… برای او غیبتی است و حیرتی [پریشانی] تا آنگاه که مردمان از دینهای خود گمراه شوند پس در آن زمان میآید مانند شهاب ثاقب [ستارهای روشن و تابان]؛ پس زمین را از عدل و داد پر میکند همانگونه که از ظلم و ستم آکنده باشد.(5)
1) قرآن کریم در آیاتی متعدد از جمله غافر، 58؛ فتح، 23 و اسراء، 77 سخن از سنّت الهی مطرح کرده است و از مجموع اینها استفاده میشود که مقصود از سنت الهی قوانین ثابت و اساسی الهی است که هرگز دگرگونی در آن روی نمیدهد. این قوانین هم بر اقوام گذشته حاکم بوده است و هم بر اقوام امروز و آینده حکومت خواهد کرد. (تفسیر نمونه، ج 17، ص 435، با تلخیص).
2) کمالالدین، ج 1، باب اول تا هفتم، ص 254 تا 300.
3) بحارالانوار، ج 52، ح 3، ص 90.
4) ر.ک به منتخب الاثر، فصل دوّم، بابهای 26 تا 29، صص 312 تا 340.
5) کمالالدین، ج 1، باب 25، ح 4، ص 536.