جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

پایداری مکتب

زمان مطالعه: 3 دقیقه

هر جامعه‏ای برای حفظ تشکیلات خود و ادامه راه تا رسیدن به مقصد مورد نظر، نیاز به وجود رهبری آگاه دارد تا اجتماع، تحت نظر و فرماندهی او در مسیر صحیح، حرکت کند. وجود رهبر، پشتوانه بزرگی برای افراد است تا در یک سازماندهی منظّم، دستاوردهای قبلی را حفظ کنند و به تقویت برنامه‏های آینده، همّت گمارند. رهبر زنده و فعّال، گرچه در میان جمعیّت و افراد خود نباشد از ترسیم خطوط اصلی و ارائه راهکارهای کلّی، کوتاهی نمی‏کند و به واسطه‏های گوناگون، نسبت به راههای انحرافی، هشدار می‏دهد.

امام عصرعلیه السلام گرچه در غیبت است ولی وجود او عامل جدّی برای حفظ مکتب شیعه است. او با آگاهی کامل از توطئه‏های دشمنان، به شیوه‏های مختلف، مرزهای

فکری شیعیان را پاسداری می‏کند و آن گاه که دشمن فریبکار با وسیله‏ها و ابزارهای گوناگون، اصول مکتب و اعتقادات مردم را نشانه می‏گیرد، با هدایت و ارشاد عالمان و برگزیدگان، راههای نفود او را می‏بندد.

برای نمونه، عنایت حضرت مهدی‏علیه السلام به شیعیان بحرین را از زبان علاّمه مجلسی می‏شنویم:

در روزگار گذشته، فرمانروایی ناصبی بر بحرین حکومت می‏کرد، که وزیرش در دشمنی با شیعیان آن‏جا، گوی سبقت را از او ربوده بود. روزی وزیر بر فرمانروا وارد شد و اناری را به دست او داد، که به صورت طبیعی این واژه‏ها بر پوست آن نقش بسته بود: «لا اله الا اللَّه، محمّد رسول اللَّه و ابوبکر و عمر و عثمان و علی خلفاء رسول اللَّه». فرمانروا از دیدن آن بسیار در شگفت شد و به وزیر گفت: این، نشانه‏ای آشکار و دلیلی نیرومند بر بطلان مذهب تشیع است. نظر تو درباره‏ی شیعیان بحرین چیست؟ وزیر پاسخ داد: به باور من، باید آنان را حاضر کنیم و این نشانه را به ایشان ارایه دهیم. اگر آن را پذیرفتند که از مذهب خود دست می‏کشند وگرنه آنان را میان گزینش سه چیز مخیّر می‏کنیم؛ پاسخی قانع کننده بیاورند یا جزیه(1) بدهند و یا این که مردان‏شان را می‏کشیم زنان و فرزندان‏شان را اسیر می‏کنیم و اموال‏شان را به غنیمت می‏بریم.

فرمانروا، رأی او را پذیرفت و دانشمندان شیعه را نزد خود فراخواند. آن‏گاه انار را به ایشان نشان داد و گفت: اگر در این باره دلیلی روشن نیاورید، شما را

می‏کشم و زنان و فرزندان‏تان را اسیر می‏کنم یا این‏که باید جزیه بدهید. دانشمندان شیعه، سه روز از او مهلت خواستند. آنان پس از گفت‏وگوی فراوان به این نتیجه رسیدند که از میان خود، ده نفر از صالحان و پرهیزگاران بحرین را برگزینند. آن‏گاه از میان این ده نفر نیز سه نفر را برگزیدند و به یکی از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوی صحرا برو و به امام زمان‏علیه السلام‏استغاثه کن و از او، راه رهایی از این مصیبت را بپرس؛ زیرا او، امام و صاحب ماست.

آن مرد چنین کرد، ولی موفّق به زیارت حضرت نشد. شب دوم نیز نفر دوم را فرستادند. او نیز پاسخی دریافت نکرد. شب آخر، نفر سوم را که محمّد بن عیسی نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با گریه و زاری از حضرت، درخواست کمک کرد. چون آخر شب شد، شنید مردی خطاب به او می‏گوید: ای محمّد بن عیسی! چرا تو را به این حال می‏بینم و چرا به سوی بیابان بیرون آمده‏ای؟ محمّد بن عیسی از آن مرد خواست که او را به حال خود واگذارد. او فرمود: ای محمّد بن عیسی! منم صاحب الزمان. حاجت خود را بازگو! محمدبن عیسی گفت: اگر تو صاحب الزمانی، داستان مرا می‏دانی و به گفتن من نیاز نیست. فرمود: راست می‏گویی. تو به دلیل آن مصیبتی که بر شما وارد شده است، به این‏جا آمده‏ای. عرض کرد: آری، شما می‏دانید چه بر ما رسیده است و شما امام و پناه ما هستید. پس آن حضرت فرمود: ای محمدبن عیسی! در خانه‏ی آن وزیر – لعنة اللَّه علیه – درخت اناری است. هنگامی که درخت تازه انار آورده بود، او از گِل، قالبی به شکل انار ساخت. آن را نصف کرد و در میان آن، این جملات را نوشت. سپس قالب را بر روی انار که کوچک بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در میان آن

قالب بزرگ شد، آن واژه‏ها بر روی آن نقش بست! فردا نزد فرمانروا می‏روی و به او می‏گویی که من پاسخ تو را در خانه‏ی وزیر می‏دهم. چون به خانه‏ی وزیر رفتید، پیش از وزیر به فلان اتاق برو! کیسه‏ی سفیدی خواهی یافت که قالب گِلی در آن است. آن را به فرمانروا نشان ده. نشانه‏ی دیگر این‏که به فرمانروا بگو: که معجزه‏ی دیگر ما این است که چون انار را دو نیم کنید، جز دود و خاکستر چیزی در آن نیست!

محمدبن عیسی از این سخنان بسیار شادمان شد و به نزد شیعیان بازگشت. روز دیگر، آنان پیش فرمانروا رفتند و هر آن‏چه امام زمان‏علیه السلام فرموده بود، آشکار گشت.

فرمانروای بحرین با دیدن این معجزه به تشیّع گروید و دستور داد وزیر حیله‏گر را به قتل رساندند.(2)


1) پولی که غیر مسلمانانی که در پناه حکومت اسلامی زندگی می‏کنند، در برابر تأمین امنیّت و برخورداری از امکانات به دولت اسلامی می‏پردازند.

2) بحارالانوار، ج 52، ص 178.