خوشاحال آنانکه چشم به راه خوبیها نشستهاند! چه بزرگ است پاداش آنان که به انتظار موعود جهانی روزگار میگذرانند و چه شکوهمند است رتبه و مقام آنان که منتظر حقیقی قائم آل محمّدصلی الله علیه وآله هستند!
بجاست که در بخش پایانی از فصل انتظار، از فضیلت و رتبه بینظیر جرعه نوشان جام انتظار سخن بگوییم و نمونههایی از کلمات پیشوایان دین را بیاوریم.
امام صادقعلیه السلام فرمود:
خوشا به حال شیعیان قائم ما (اهل بیت)، آنها که در دوران غیبت او، ظهورش را انتظار دارند و در ایام ظهورش سر به فرمان او میآورند. آنها دوستان خدایند که هیچ ترس و اندوهی برای ایشان نخواهد بود.(1)
و چه افتخاری از این برتر که مدال دوستی پروردگار را بر سینه دارند. و چرا باید
گرفتار غم و اندوه شوند و حال آنکه زندگی و مرگ آنها ارزشی گران پیدا کرده است.
امام سجادعلیه السلام فرمود:
کسی که در زمان غیبت قائم ما بر ولایت ما استوار باشد خداوند پاداش هزار شهید از شهدای جنگ بدر و احد را به او خواهد داد.(2)
آری آنان که در دوران غیبت بر ولایت امام زمان خود باقی بمانند و عهد و پیمان خود با آن بزرگوار را استوار دارند مانند رزمندگانی هستند که در رکاب پیامبر به نبرد با دشمنان خدا پرداخته و در آن صحنه به خون خود غلطیدهاند!
منتظرانی که جان بر کف به انتظار یاری فرزند رسول خداصلی الله علیه وآله ایستادهاند از هم اکنون در خیمه جنگ و در کنار امیر جبهه حق هستند.
امام صادقعلیه السلام فرمود:
اگر کسی از شما (شیعیان) بمیرد در حالی که منتظر امر (فرجِ امام مهدیعلیه السلام) باشد همانند کسی است که در کنار قائمعلیه السلام و در خیمهاش بوده است! سپس اندکی درنگ کرد و فرمود: نه بلکه مانند کسی است که در کنار حضرت جنگیده و شمشیر زده است! سپس فرمود: نه به خدا قسم؛ بلکه مثل کسی است که در کنار رسول خداصلی الله علیه وآله به شهادت رسیده باشد.(3)
این گروه همان جماعتی هستند که قرنها پیش، پیامبر بزرگ خدا آنها را برادران و رفقاء خود خوانده است و دوستی و مودّت قلبی خود را نسبت به ایشان اعلام کرده است.
امام باقرعلیه السلام فرمود:
روزی پیامبر در حضور گروهی از اصحاب خود فرمود: خدایا برادران مرا به من نشان ده! و این جمله را دو بار فرمود: اصحاب حضرت گفتند: ای رسول خدا آیا ما برادران تو نیستیم؟!
فرمود: خیر، شما اصحاب من هستید و برادران من قومی هستند در آخرالزمان؛ که به من ایمان میآورند و حال آنکه هرگز مرا ندیدهاند! خداوند آنها را به اسم خود و پدرانشان به من معرفی کرده است… استواری هر یک از ایشان در دین خود از کندن خارهای گون در شب تاریک و به دست گرفتن آتش گداخته، سختتر است. آنها مشعلهای هدایت هستند که خداوند آنها را از فتنههای تیره و تار نجات میبخشد.(4)
و پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله فرمود:
خوشا حال کسی که قائم اهل بیت مرا درک کند و حال آنکه پیش از قیامش به او اقتدا کرده باشد. با دوستان او دوستی و از دشمنان او بیزاری جسته باشد و امامان پیش از او را نیز دوست داشته باشد. آنها رفقای من و صاحبان دوستی و مودت من و گرامیترین امت من نزد من هستند.(5)
و اینان که به چنین مقام و رتبهای نزد پیامبر دست یافتهاند به شرف خطاب حضرت دوست مشرف میشوند! آن هم ندایی که مملوّ از محبّت و عشق است و حکایت از نهایت تقرّب و نزدیکی آنها به محضر حضرت حق دارد.
امام باقرعلیه السلام فرمود:
روزگاری بر مردم میآید که امامشان غایب خواهد بود پس خوشا حال آنان که در آن زمان بر امر (ولایت) ما استوار بمانند. به راستی که کمترین پاداش آنها این است که حضرت پروردگار آنها را ندا میدهد که: ای بندگان من، به سرّ من (و امام غایب) ایمان آوردید و او را تصدیق کردید پس شما را بشارت باد به پاداش نیکوی من، شما به حقیقت بندگان من هستید. اعمال شما را میپذیرم و از خطاهای شما میگذرم و به (برکت) شما باران را بر بندگانم نازل میکنم و بلا را از ایشان میگردانم و اگر شما (در میان مردم) نبودید حتماً عذاب خود را [بر مردم گنهکار] میفرستادم.(6)
ولی به راستی چه چیز منتظران را آرام میکند و انتظار آنها را پایان میدهد؟ چه چیز روشنی چشم ایشان است و دل بی قرار آنها را قرار و آرام میبخشد؟ آیا آنان که عمری به جادّه انتظار چشم دوختهاند و در همین مسیر با همه سختیهایش راه پیمودهاند تا به دشت سر سبز موعود منتظر پای گذارند به پاداشی کمتر از همنشینی با محبوب و معشوق خود راضی میشوند؟! و چه فرجامی از این زیباتر و چه لحظهای از این باشکوهتر!
امام کاظمعلیه السلام فرمود:
خوشا حال شیعیان ما، آنان که در زمان غیبت قائم ما به ریسمان دوستی ما، چنگ زنند و بر دوستی، و بیزاری از دشمنانمان استوار بمانند. آنها از ما هستند
و ما از آنها. آنها به پیشوایی ما راضی شدند (و امامت ما را پذیرفتند) و ما نیز به شیعه بودن آنها راضی و خشنود شدیم. خوشا حال ایشان!! به خدا قسم اینان در قیامت با ما و در رتبه و درجه ما خواهند بود.(7)
**صفحه=137@
1) کمالالدین، ج 2، باب 33، ح 54، ص 39.
2) همان، باب 31، ح 6، ص 592.
3) بحارالانوار، ج 52، ص 126.
4) همان، ص 123.
5) کمالالدین، ج 1، باب 25، ح 2، ص 535.
6) همان، باب 32، ح 15، ص 602.
7) کمالالدین، ج 2، باب 34، ح 5، ص 43.