صبح که از خواب برخاست، حال عجیبی داشت. دلش منقلب و خاطرش سخت در تلاطم بود. پیوسته دربارهی رویای شب گذشتهاش فکر میکرد و در عین حال که اضطراب داشت، از خوابی که دیده بود احساس نشاط و مسرت مینمود.
پیامبرش حضرت موسی در عالم رویا بر او تجلی کرده و فروغ هدایت و سعادت را فرا راهش نهاده بود.
از اینکه صاحب تورات به خوابش آمده و ارشادش نموده، خرم دل و فرحناک مینمود و از اینکه روگرداندن از یهودیان و گرایش به اسلام را از او خواسته بود، احساس خاصی داشت.
وی از پیروان یهود بود که در مدینه میزیست. نامش جندل و اسم
پدرش جناده بود. پدر بزرگش نیز به جبیر یهودی شهرت داشت.
خبر بعثت پیامبری به نام محمد صلی الله علیه و آله و دعوت به اسلام را شنیده بود، اما تا آن روز تحت تاثیر تبلیغات یهود، هنوز به رسول اکرم ایمان نیاورده بود.
آن روز تصمیم گرفت نزد پیامبر برود و از او دربارهی اسلام و دینی که به تازگی اظهار داشته و پیام آورش میباشد تحقیق کند.
زیرا خواب او رویایی عجیب و سرنوشت ساز بود که وظیفهاش را مشخص نموده و راه هدایت را به رویش گشاده بود. حضرت موسی در عالم خواب به دیدارش آمده و به وی فرمان داد: ای جندل، به دست محمد صلی الله علیه و آله که آخرین پیامبر است اسلام بیاور و به اوصیاء و جانشینان بعد از آن حضرت اعتقاد پیدا کن و بپیوند.
جندل بی درنگ همان روز سراغ رسول اکرم را گرفت و خدمت آن حضرت شرفیاب شد.
وقتی نزد پیامبر رسید گفت: مرا آگاه کن از آنچه برای خدا نیست و از آنچه نزد خدا نمیباشد و از آنچه خدا نمیداند.
رسول اکرم فرمودند: آنچه برای خدا نیست، او همتا ندارد؛ برای خدا همانند و شریکی نیست. آنچه نزد خدا نیست، ستم به مردمان و ظلم به بندگان است. آنچه خدا نمیداند، این همان پندار شما یهودیان است که معتقدید عزیر، پسر خداوند میباشد، حال آنکه خدا برای خود فرزندی نمیشناسد، او عزیر را مخلوق و بندهی خود
میشناسد. (در واقع، عدم علم، کنایه از عدم آن چیز است، نه اینکه خدا فرزندی داشته باشد و آن را نشناسد، بلکه چون برای او فرزندی نیست، به آن شناخت ندارد و آن را نمیداند).
وقتی مرد یهودی این کلمات حکیمانه و معارف توحیدی را از پیامبر شنید، به حقانیت رسالت او پی برد و بی درنگ مسلمان شد و گفت:
اشهد ان لا اله الا الله و انک رسول الله حقا و صدقا.
گواهی دهم معبودی غیر از الله نیست و تو قطعا به حقیقت و درستی فرستادهی خداوندی.
سپس عرضه داشت:
دیشب در خواب موسی بن عمران را دیدم که به من فرمود: ای جندل، به دست محمد خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله اسلام بیاور و به امامان و اوصیائی که جانشینان بعد از وی هستند، تمسک جو و پیوند پیدا کن. ستایش خداوند را که مرا به تو هدایت نمود و مسلمان شدم.
آنگاه جندل رو به پیامبر اکرم نمود و گفت:ای رسول خدا، مرا از جانشینانت که بعد از تو صاحب منصب خلافت و وصایت میباشند، آگاه گردان تا به آنان بپیوندم و تمسک جویم.
حضرت فرمودند: اوصیاء من دوازده نفرند.
جندل عرض کرد: ما هم در کتاب تورات، ایشان را همین گونه یافتیم و تعدادشان را دوازده نفر شناختیم.
بار دیگر جندل گفت: ای رسول خدا، جانشینانت را برای من نام ببر و اسامی آن دوازده نفر را برایم بگو.
حضرت فرمودند: نخستین وصی من، سید الاوصیاء، پدر امامان، «علی» میباشد. بعد دو فرزندش «حسن» و «حسین» به امامت میرسند. به ایشان گرایش و پیوند پیدا کن و مراقب باش که نادانی بی خردان و جهل مردم نادان تو را فریب ندهد.
سپس جندل را از یک خبر غیبی آگاه ساختند و زمان مرگش را گزارش داده فرمودند:
وقتی فرزند حسین که علی نام دارد و زین العابدین است متولد شود عمرت در دنیا پایان میپذیرد و خداوند، مرگ تو را میرساند. آخرین توشه و بهرهی تو از این جهان، جرعهی شیری است که مینوشی و در پی آن، جان به جان آفرین تسلیم میکنی.
جندل عرض کرد: ما نامهای سه امام بعد از شما را در تورات و سایر کتابهای پیامبران چنین یافتیم: «ایلیا»، «شبر»، «شبیر» که اینها اسامی علی و حسن و حسین میباشند. آیا بعد از حسین، چه کسانی به امامت میرسند؟ نامهای آنان چیست؟
رسول اکرم فرمودند: زمانی که دوران حسین سپری شد، پسرش «علی» که زینالعابدین لقب دارد امام است. پس از وی، فرزندش «محمد» جانشین من است که لقبش باقر میباشد آنگاه پسر او «جعفر» صاحب این منصب است که صادق خوانده میشود. سپس فرزندش
«موسی» امامت مینماید که کاظم گفته میشود. بعد از وی، پسرش «علی» که او را رضا خوانند. سپس فرزندش «محمد» است که وی را تقی گویند. امام بعدی «هادی» و سپس پسرش «حسن» است که عسکری لقب دارد. پس از او فرزندش «محمد» صاحب مقام خلافت و وصایت میباشد که مهدی، قائم و حجت، خوانده میشود.
او که آخرین امام است از دیدهها غایب میشود و پس از دوران غیبت و پنهان زیستی، ظهور مینماید. وقتی او قیام کند زمین را سرشار از عدل و داد میسازد، چنانکه مالامال از ظلم و ستم شده باشد.
خوشا به حال شکیب ورزان و صابران در زمان غیبتش، خوشا به حال کسانی که بر مهر و محبت این امامان، استوار و ثابت قدم هستند. زیرا ایشانند آنهایی که خداوند در کتابش توصیفشان نموده و فرموده: «هدایتگر پارسایان و پرهیزگاران است؛ آن پارسایانی که غیب را باور دارند». سپس خداوند متعال فرموده: «ایشان حزب خدایند آگاه باشید که قطعا و به طور حتم، حزب خدا پیروز و برتر است».
جندل که با شنیدن این حقایق، راه حقیقت را جسته و نور ملکوت و فروغ معنویت را در قلبش مییافت، به شکر و ستایش الهی زبان گشود و گفت: سپاس خدایی را که به من توفیق شناخت این امامان را موهبت فرمود و مرا به معرفت آنان موفق نمود.
آن روز گذشت و سالها از آن حادثه سپری شد، جندل همچنان
زنده بود تا ایام ولادت امام سجاد، زینالعابدین علیهالسلام فرا رسید.
وقتی حضرت علی بن الحسین علیهالسلام متولد شد، جندل رهسپار طائف گردید. در طائف دچار بیماری شد و دیری نپائید که مرضش شدت یافت. میان بستر، جرعهای شیر نوشید و به حال احتضار افتاد.
در همان حال، خبر غیبی پیامبر اکرم را که سالها از آن گذشته بود به یاد آورد. به اطرافیانش رو کرد و با آهنگ ضعیف و لرزانی گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من خبر دادند که آخرین بهرهام از دنیا جرعهای شیر است.
این جمله را ادا کرد و روح از کالبدش جدا شد. بدن جندل را غسل دادند و در محلی از طائف که به «کوزاره» معروف بود، دفن نمودند.
این قضیه که دانشمند و حدیث نگار معروف عامه حافظ سلیمان قندوزی حنفی آن را در باب هفتاد و ششم کتاب ینابیع المودة ثبت نموده و دهها رویداد و روایت دیگر نظیر آن که در منابع شیعه و غیر شیعه موجود است، اثبات میکنند امامان راستین و خلفای پیامبر اسلام، دوازده معصوم از نسل آن حضرت میباشند و آخرین جانشین رسول الله صلی الله علیه و آله، امام عصر، حجة بن الحسن المهدی علیهالسلام است که از دیدهها غایب شده و روزی که به فرمان
یزدان برخیزد، زمین را از شرک و ظلم و طغیان پاک میسازد؛ به حکومت خودکامگان و زورگویان پایان میدهد؛ صفحهی گیتی را جایگاه توحید و عدالت نموده صلح و آرامش و سعادت و امنیت و خوشبختی واقعی را برای بشر به ارمغان میآورد.
این حدیث، از آن جهت که مشتمل بر معارف توحیدی و گویای یک خبر غیبی است نشانگر دانش آسمانی و علم وهبی پیامبر اسلام میباشد و خود، سند رسالت و نص بر نبوت آن حضرت به شمار میآید و از آن رو که معرف جانشینان وی بوده و اوصیاء و خلفای حضرتش را نامبر شده، دلیل حقانیت دوازده امام و نص بر امامت آنان میباشد و همین «نص» و «دانش موهبتی الهی» بیانگر مقام سفیران آسمانی و راه شناخت پیامبران و اوصیاء راستین از مدعیان دروغین است.
اکنون شما را به خواندن داستانی دیگر دعوت میکنیم، سپس به شرح بیشتری در این باره میپردازیم تا کاملا به معنای اصطلاحی «نص» پی ببرید و اهمیت آن را بهتر بشناسید.