«نعثل» نام یک یهودی بود که ریش بلندی داشت و در مدینه میزیست. چون ریش و قیافهی عثمان شباهت زیادی به او داشت، وقتی عایشه بر عثمان خشمناک شد وی را نعثل خواند.
هنگامی که عثمان در محاصره قرار داشت، عایشه از مدینه به مکه رفت. سپس مکه را به قصد مدینه ترک کرد. در راه یکی از داییهایش که از مدینه میآمد، با وی مصادف شد.
عایشه پرسید: از مدینه چه خبر داری؟
جواب داد: عثمان کشته شد.
عایشه گفت: بعد از او، مردم چه کردند؟
پاسخ داد: با علی بیعت نمودند.
عایشه گفت: اگر علی به خلافت بنشیند و حکومتش محکم شود،
ای کاش آسمان به زمین فرود آید!
آنگاه از بازگشت به مدینه خوداری نمود و بار دیگر دهی مکه شد. در مکه پرچم خونخواهی عثمان را برافراشت و اعلام کرد عثمان مظلوم کشته شده و من به خونخواهی او قیام کردهام.
به او گفتند: چرا چنین برآشفتی و حامی خون عثمان شدی؟! مگر تو نخستین مخالف او نبودی که با وی به مبارزه برخاستی و پیوسته میگفتی: نعثل را بکشید که کافر شده است؟!
بگذریم. بررسی این واقعیت تلخ تاریخ کتاب مستقلی میخواهد. آن را به زمانی دیگر وانهیم. اینک برگردیم به داستان نعثل و قصهی اسلام آوردن او در زمان پیامبر.
روزی نعثل یهودی خدمت رسول اکرم شرفیاب شد و گفت:
مسائلی در ذهنم جولان دارند و دیر زمانی است که اندیشه و روح مرا مضطرب و پریشان ساختهاند. اگر بدانها پاسخ گویی و به پرسشهایم جواب دهی، به دست تو مسلمان شوم و اسلام بپذیرم.
آن حضرت فرمودند: سوال کن.
گفت: خدایت را برای من توصیف کن.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: آفریدگار هستی، وصف نمیشود مگر به آنچه خود، خویشتن را بدان توصیف نموده است. چگونه میتوان خالقی را وصف کرد که حواس از پی بردن به او عاجزند و اندیشهها از رسیدن به وی ناتوان؟ خاطرها از تشخیصش
درماندهاند و چشمها از مشاهدهاش عجز میورزند؟!
او از توصیف وصف کنندگان و آنچه توصیف گران میستایندش، برتر است. در عین حال که نزدیک میباشد دور است و در عین حال که دور است نزدیک. او پدید آورندهی «چگونگیها» است، پس دربارهاش نتوان گفت «چگونه» است. او آفرینندهی مکانها و جایگزیدنها است، از این رو دربارهاش نتوان گفت «کجا» است. او از چگونگی و جایگزینی، بریده و کنار باشد. خداوند «احد صمد» است چنانکه خود، خویشتن را توصیف نموده است. وصف کنندگان به صفتش نخواهند رسید. نزاده و زاده نشده، او را همتا و مانندی نیست.
نعثل یهودی گفت: راست گفتی.
سپس مطلب دیگری دربارهی خدا پرسید که پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله پاسخش دادند و به روشنی، معارف توحیدی را برایش بیان کردند. وی نیز تصدیق نمود.
آنگاه گفت: جانشینت را به من معرفی کن و از وصی خودت آگاهم نما تا بدانم او کیست. زیرا هیچ پیامبری نبوده مگر آنکه جانشینی داشته است. چنانکه پیغمبر ما حضرت موسی بن عمران، یوشع بن نون را وصی خود قرار داد.
رسول اکرم فرمودند: آری، بعد از من علی بن ابی طالب است. پس از او دو فرزندم حسن و حسین صاحبان این منصب
میباشند و بعد از ایشان نه نفر از نسل حسین جانشینان من هستند که امامانی مهربان و پیشوایانی بسیار نیکوکارند.
نعثل گفت: آن نه نفر امام را برایم نام ببر.
حضرت فرمودند: بله، زمانی که دوران حسین سپری شود، فرزندش علی و بعد از او، پسرش محمد و سپس فرزندش جعفر به امامت رسند. هنگامی که ایام جعفر بگذرد، فرزندش موسی و بعد از وی، پسرش علی و سپس فرزند او محمد صاحب این مقام باشند.عمر محمد که به سر آید پسرش علی و پس از او، فرزندش حسن دارای امامت گردند. چون روزگار حسن پایان پذیرد آخرین جانشین من، فرزند وی حجة بن الحسن بن علی میباشد. بر تمام ایشان سلام و درود باد. این پیشوایان، دوازده امام هستند به تعداد نقیبان بنی اسرائیل.
نعثل پرسید: جایگاه ایشان در بهشت کجاست؟
حضرت فرمودند: با من هستند، در درجهی من.
سخن پیامبر که به اینجا رسید، نعثل به اسلام گروید. شهادتین گفت. به یکتایی خداوند و رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و امامت جانشینانش ایمان آورد و چنین اقرار کرد: گواهی دهم که معبودی جز الله نیست و تو فرستادهی خداوندی و این پیشوایان که نام بردی اوصیاء و جانشینان بعد از تو میباشند.
سپس گفت: این مطالب همان حقایقی است که من در کتابهای
آسمانی پیشین یافتهام. در عهد نامهای که حضرت موسی با ما یهودیان داشت، چنین آمده است:
در آخر الزمان پیامبری مبعوث میشود که او را «احمد» خوانند، او آخرین فرستادهی الهی است و بعد از وی هیچ پیغمبری نخواهد آمد. از نسل او امامان مهربان و نیکو کرداری پدید آیند که به تعداد «اسباط» باشند.
رسول اکرم فرمودند: آیا اسباط را میشناسی؟
نعثل پاسخ داد: آری، ایشان دوازده نفر بودند.
پیامبر فرمودند: یکی از آنان، لاوی بن ارحیا است.
نعثل گفت: او را میشناسم، هم او بود که چندین سال از بنی اسرائیل پنهان گشت و از نظرها غایب شد. سپس بازگشت و آئین الهی را بعد از آنکه مندرس شده و از یاد رفته بود، ظاهر ساخت.
هم او بود که با «فریطیا» پادشاه آن ساممان به مبارزه برخاست تا آن فرمانروای ستمگر را از پای درآورند.
سپس پیامبر اکرم فرمودند: تمام آن حوادثی که در میان بنی اسرائیل واقع شده مو به مو در امت من نیز پدید خواهد آمد.
دوازدهمین امام و جانشینم که از نسل من است پنهان گردد تا دیده نشود و بر پیروانم روزگاری رسد که از اسلام، جز نامی و از قرآن، غیر نوشتهای باقی نماند. در آن هنگام خداوند به وی اجازهی خروج دهد، او به فرمان الهی برخیزد، اسلام را ظاهر سازد و دین را تازه و تجدید نماید.
آنگاه رسول خاتم افزودند:
خوشا به حال هر که آن امامان را دوست بدارد و خوشا به حال کسانی که به آنان بپیوندد و وای بر دشمنان ایشان!
گفتار پیامبر که به اینجا رسید، نعثل تازه مسلمان شده از جای برخاست. مقابل رسول خدا صلی الله علیه و آله ایستاد و اشعاری در مدح آن حضرت و ستایش جانشینانش سرود و زبان به تمجید آخرین امام و وصیاش، حضرت صاحب الزمان مهدی منتظر علیه السلام گشود. ما چند بیت از آن را خاطرنشان میسازیم:
انت النبی المصطفی
و الهاشمی المفتخر
و معشر سمیتهم
ائمة اثنا عشر
آخرهم یشفی الظما
و هو الامام المنتظر
یعنی: تو هستی پیامبر برگزیده که منسوب به هاشم بوده و مایهی مباهات و افتخار میباشی.
و گروهی که ایشان را یک یک نام بردی، امامان دوازده گانه هستند. آخرین پیشوا از دوازده امام، سیرابگر تشنگی است؛ او امامی است که در انتظارش باشند.
راه اصلی و طریق اساسی برای شناخت سفیران الهی همین بیانات روشن و صریح است. زیرا خداوند، پیامبرش را و هر پیامبری اوصیاء خود را با کلامی روشن و غیر قابل تاویل و در بیانی واضح و با
صراحت که از هر احتمال خلاف و نقیضی مصون باشد، تعیین و معرفی نموده است.
این معرفی بی پرده و آشکار را که هیچ تحریف معنوی نمیپذیرد و صد در صد مفید علم و یقین میباشد در اصطلاح دانشمندان، «نص» گویند.
طریحی در کتاب مجمع البحرین گوید:
نص در اصطلاح اهل دانش عبارت است از لفظی که بر معنایی دلالت کند که به حسب فهم، احتمال نقیض در آن معنا راه نیابد.
به حکم عقل و بر پایهی عقاید شیعه که ریشهی مکتب وحی و معارف حقیقی آسمانی است حجت خدا را چه پیامبر و چه جانشین پیامبر، باید به وسیلهی «نص» شناخت و از دنیا پرستان جاه طلبی که میخواهند برای رسیدن به ثروت و ریاست، خود را به دروغ پیشوای الهی و مرتبط با شئون غیبی قلمداد کنند تمیز داد و جدا نمود.
علامهی حلی در کتاب «نهج الحق» تحت عنوان راه تعیین امام، گوید:
تعیین پیشوا باید به وسیلهی نص از جانب خداوند یا از سوی پیامبر و یا از امامی باشد که امامتش از راه نصی که دربارهی وی تحقق یافته، ثابت شده باشد.
در گفتار اهل بیت علیهم السلام نیز بر همین طریق برای شناخت
حجت خدا تکیه شده و پس از بیان سایر نشانههای سفیران الهی، «نص» بر رهبران آسمانی، به عنوان شاخص اصلی و اساس کار، معرفی گردیده که چند نمونه را یادآور میشویم: