از آخرین سفیر آسمانی و حجت معصوم الهی، حضرت مهدی علیه السلام در این باره، چنین گزارش شده است:
خداوند سبحان، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را ستوده و
سعادتمند، میراند و امر خلافت و ولایت بعد از او را در علی بن ابی طالب که برادر و پسر عمو و وصی و وارث پیامبر بود قرار داد. سپس جانشینان و اوصیاء از نسل او را یکی پس از دیگری به امامت منصوب نمود.
خداوند به وسیلهی این دوازده امام، دین خود را زنده ساخت و نورش را به اتمام رساند و بین آنان با سایر برادرها و پسر عموها و بستگان پائینترشان، تفاوتی آشکار گذاشت تا حجت الهی از بشر عادی که ب او اقامهی حجت میشود ممتاز گردد و امام از ماموم و پیرو شناخته شود.
این تفاوت و امتیاز اقتضا کرد که آنان را از هر گناه و لغزشی مصون داشت و از همهی عیوب، پیراست، و از هر پلیدی، پاک و مطهر ساخت و از تمام شبهات و اشتباهات، منزه گردانید.
«وجعلهم خزان علمه و مستودع حکمته و موضع سره و ایدهم بالدلائل».
و آنان را خزانه داران دانش و امانتداران حکمت و محل راز خویش قرار داد و با دلائل و نشانههای روشن، تاییدشان نمود. اگر چنین نمیبود (و خدای مهربان، با اعطای این ویژگیها، رهبران آسمانی را ممتاز نمیساخت) همهی مردم یکسان و برابر میشدند. در نتیجه، هر کسی ادعای امامت میکرد و خود را خلیفة الله و صاحب منصب الهی میخواند، در این صورت حق از باطل شناخته نمیشد و علم و دانش از جهل و نادانی جدا نمیگردید.
اینها نمونههائی بود از اخبار شیعه. اکنون به بیان چند گزارش از متون معتبر عامه میپردازیم.
حیدر علی شروانی در صفحهی 172 کتاب مناقب اهل البیت، از «صحیح مسلم» نقل کرده که پیامبر اکرم فرمودند: من بعد از خود، دو جانشین در بین شما میگذارم که اگر از آن دو پیروی کنید، هرگز گمراه نشوید، کتاب خدا و اهل بیتم که عترت من میباشند.
سپس گوید: به اعتراف «ابن حجر» در کتاب «صواعق»، «طبرانی» دنبالهی این حدیث را چنین آورده که رسول گرامی اسلام فرمودند: بر قرآن و اهل بیت من، پیشی نگیرید و مقدم نشوید که دچار هلاکت خواهید شد.
«و لا تعلموهم فانهم اعلم منکم»
و به اهل بیت و عترت من چیزی نیاموزید که آنان از شما داناتر هستند.
نیز در صفحهی 173 از «ابن حجر» گزارش نموده که در حدیث احمد، از کلام رسول خدا چنین ثبت شده:
«الحمد لله الذی جعل فینا الحکمة اهل البیت»
سپاس و ستایش برای خداوندی است که حکمت را در ما اهل بیت قرار داد.
در صفحهی 175 همان کتاب از «ابن ابی الحدید» گزارش نموده که در جزء نهم شرح نهج البلاغهاش تحت عنوان «خبر دوازدهم» چنین
آورده است: پیامبر اکرم فرمودند:
هر که دوست دارد به حیات و زندگی من، زنده شود و به مرگ من، از دنیا رود و در بهشت جاودان و باغ فردوس که پروردگارم آفریده است سکونت یابد، باید بعد از من، علی علیه السلام را دوست بدارد و به جانشین و وصی او نیز مهر بورزد و از پیشوایانی که جانشینان من هستند، اطاعت و تبعیت نماید. زیرا آنان، عترت و خاندان من میباشند که از طینت ایشان گردیده است. پس وای بر کسانی از امت من که آنان را تکذیب و مقام امامتشان را انکار کنند و پیوند مرا نسبت به ایشان قطع نمایند! این منکران امامت و قاطعان پیوند ولایت را خداوند، به شفاعت من نائل نمیگرداند.
ابن مغازلی شافعی در صفحهی 288 کتاب مناقب علی بن ابی طالب علیه السلام از عبد الله مازنی گزارش نموده که گفت:
در زمان پیامبر خدا، حضرت علی علیه السلام در مورد قضیهای، قضاوت فرمود و فصل خصومت نمود. رسول اکرم چنین اظهار داشتند:
سپاس و ستایش برای خداوندی است که «حکمت» را در ما اهل بیت قرار داد.
حافظ محب الدین طبری در صفحهی 83 کتاب «ذخائر العقبی» گوید:
سعید بن مسیب گفت: هیچیک از اصحاب رسول خدا اعلام نکرد که هر چه میخواهید از من بپرسید؛ مگر علی علیه السلام.
نیز از ابی الطفیل حکایت کرده که گفت:
من خود، شاهد بودم که علی علیه السلام پیوسته میفرمود:
از من سوال کنید، به خدا سوگند هیچ مطلبی نیست که از من بپرسید مگر آنکه پاسختان گویم و شما را از آن آگاه سازم. دربارهی حقایق قرآن و معارف کتاب خدا سوال نمائید. قسم به خدا، هیچ آیهای نیست جز آنکه میدانم در شب فرود آمده یا روز و خبر دارم در زمین نرم و هموار نازل شده یا در کوهستان!
حافظ محمد بن محمد جزری شافعی، در صفحهی 70 کتاب «اسنی المطالب» روایت کرده که پیامبر فرمودند:
«انا دار الحکمة و علی بابها»
من سرای حکمت میباشم و علی، در آن است.
نیز در همان صفحه گزارش نموده که رسول خدا فرمودند:
«انا مدینة العلم و علی بابها، فمن اراد العلم فلیأتها من بابها»
من شهر دانش هستم و علی در آن است. پس هر که جویای دانش و در پی علم و معرفت است از راه ورودش به جستجو بپردازد.
این اخبار و صدها سند قطعی دیگر که در مدارک اسلامی ثبت است، صریحا دلالت میکنند بر اینکه پیامبر و اهل بیتش علیهم السلام
در دانش از همگان برترند و علوم آنان، از سرچشمهی وحی و عالم غیب، منشاء گرفته، به تعلیم الهی و موهبت خداوندی میباشد.
اکنون که مساله علم موهبتی روشن شد، به شرح کوتاهی پیرامون قدرت موهبتی که نشانهی دوم حقانیت سفیران آسمانی است، میپردازیم و امتیاز آن را از قدرت اکتسابی بیان میداریم.
منتهی برای آنکه جان سخن در مورد توانایی روح و اقسام آن که محور اصلی بحث است به خوبی معلوم شود، قبلا توضیح فشردهای دربارهی توانمندی جسم و اقسام آن خاطر نشان میسازیم.