سخنی استوار و حکیمانه و بیانی عمیق و سازنده از آن استاد بزرگ در این راستا چنین است:
«مسئله درسی نیست. تحصیلی نیست. راه، غیر از این است. شیشهای که در دل سنگ است، هر چه بر آن بخوانی که چگونه میشود لامپ شد، چه جور میشد به برق متصل شد، چه طور میشود روشن شد. اثری ندارد. بحث، فکری نیست. این «کفایة الاصول» نیست. این «نهایة الدرایة» نیست. این «جواهر الکلام» نیست که نزد استاد بنشینی و درسش را بخوانی. راه، راه دیگری است.
راه این است: آن شیشهای که در دل سنگ نهفته، نخست باید از دل سنگ بیرون بیاید. باید در کوره ذوب شود. بعد که آب شد، جدا
بشود. وقتی جدا شد، نفس شیشه گرد در آن دمیده شود. تا دم شیشهگر به آن نخورد، ساخته نمیشود. باید پف شیشهگر به آن برسد تا لامپ شود. سپس باید دستی بیاید و آن لامپ را به برق متصل کند تا کار به سامان رسد و شیشه مبدل به منبع نور گردد و روشن شود. اما برق عالم غیب و نور خدا:
«الله نور السموات و الأرض مثل نوره کمشکوة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة کأنها کوکب دری یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة یکاد زیتها یضی ء و لو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الأمثال للناس و الله بکل شی ء علیم».(1)
«قد جائکم من الله نور و کتاب مبین».(2)
من و تو به سان شیشهایم که در دل سنگ نهفتهایم. این کارخانهی برق خدا است. باید نخست از دل سنگ خارج شویم. باید ابتدا حرارتی به ما بخورد و ذوب شویم. بعد که آب شدیم از سنگ جدا
شویم. بعد نفس شیشهگر میرسد. آن شیشهگر این لامپ وجود آدمی و گوهر انسانی، حضرت حجة بن الحسن علیه السلام است. او است که باید بدمد تا روح، زنده شود. غیر از او همه غلط است. وقتی چنان شد که از دل سنگ بیرون آمدیم، نوبت به او میرسد. اول باید ما این کار را انجام دهیم و به او توسل پیدا کنیم، بعد هیچ جا لازم نیست برویم. نه به شرق و نه به غرب، او همه جا هست. فقط شیشهی دلت را از درون سنگ درآور، وقتی بیرون آمد، او میدمد، خودش هم به برق ملکوت متصل مینماید، متصل که شد، کار به سامان میرسد. راه این است.»
سپس دربارهی نافلهی شب توصیه نمودند و آن را نخستین قدم شروع این راه در جهت ذوب شدن و تزکیهی نفس دانستند و با استناد به آیات سورهی مبارکهی «مزمل» پیرامون اهمیت نافلهی شب فرمودند:
«کلید، اینجا است. همه از امشب تصمیم بگیرید، قم اللیل، هر چه هست آن وقت است، به هر قیمتی هست از دست ندهید. این برهانی است که آخر برهان است. اول سوره خطاب به شخص پیغمبر است. قم اللیل (شب را به پای خیز) دنبالش میفرماید: و رتل القرآن ترتیلا.
این همه تاکید به نماز شب حساب دارد، رازی دارد، سری دارد، راه خدا را باید از خود خدا یاد گرفت و از معلمینی که او معین کرده است. چون پیغمبر خاتم است، او یک حساب خصوصی دارد. بعد
نوبت میرسد به حساب عمومی، آخر سوره برای همه است».
این مطالب قسمتی از بیانات ایشان بود که در مسجد اعظم قم در مجلس درس ایراد نمودند. معظم له در روز چهاردهم شعبان 1405 هجری قمری نیز در مسجد سلمان قم پس از درس، مطالبی پیرامون مقام امام زمان علیه السلام و توسل و توجه به آن حضرت بیان داشتند که فرازهایی از آن چنین است:
«قسم خوردن به اسماء جلالیه، خیلی خطر دارد و اهم اسماء جلالیه، اسم «عزت» است. شیطان گفت: به عزت تو قسم تمام آنها را گمراه خواهم کرد، «الا عبادک منهم المخلصین» مگر بندگانت که خالص شدهاند.
کیست که بتواند ادعا کند و بگوید من از عبادالله مخلصین هستم؟
تنها راه نجاتی که هست توسل به کسانی است که نزد خدا آبرومندند و عالیترین شخصیت آبرومند در درگاه الهی در عصر ما که آن بزرگوار منحصر به فرد است و ثانی ندارد، حضرت ولی عصر علیه السلام است و مزیت ایشان این است که ناسخ تمام «ما مضی» است و برای «ما بعد» و «من بعد»، جائی باقی نگذاشته است و به او ختم میشود.
خلاصه دفتر کمال انسانیت به این اسم مقدس مهر زده شده است. بنابراین اگر ما بخواهیم نتیجهای بگیریم، غیر از اینکه به اسم آن
حضرت توسلی بجوئیم، راه دیگری نداریم. شاید از اینجا اثری پیدا شود و الا همه باید از این علمها و عملها مایوس باشیم که اگر مایوس نباشیم، اول بدبختی است.
البته باید کار کنید، یعنی آخرین درجهی جهاد علمی و عملی را انجام دهید. اما به اینها اعتمادی نداشته باشید، مگر از سوی آن حضرت، نفسی دمیده شود.
آیا درس خواندهایم که عالم شویم و نظر در همین جا ماند یا به این انگیزه درس خواندهایم که عالم شویم چون خدا عالم را دوست دارد؟ به این مرتبه رسیدن که عالم شویم چون خدا عالم را دوست دارد، خیلی دشوار است. زیرا معنایش این است که من درس میخوانم چون خدا دوست دارد و تمام مناط، دوستی او است. بدین جهت اگر امروز دوستی او در بدترین شغل باشد، باید چنان باشم که از تمام این مشاغل دست بردارم و به آن بپردازم. آیا چنین شدهام؟! این است که از خطر گذشتن خیلی مشکل است.
هر روز صبح و شب توسلی به امام عصر علیه السلام داشته باشید تا از آن حضرت کمکی برسد و نظری شود، به این گدائی صبح و شب در خانهی حجة بن الحسن علیه السلام امید داشته باشید، از آنجا است که امید میآید، این علمها هم بالاخره رنگی میگیرد، این درسها هم آخر زنده میشود و این عمل ها هم ارزش پیدا میکند».
1) خدا نور آسمانها و زمین است، مثل نورش همانند قندیلی است که چراغی در آن است آن چراغ در بلوری است، آن بلور مانند ستارهای درخشان است که از درخت خجستهی زیتونی افروخته شود، نه شرقی و نه غربی، روغنش تابناک گردد هر چند آتش بدان نرسد. فروغی است بر فروغی، خدا هر که را بخواهد به نورش هدایت کند و خدا برای مردم مثلها بزند و خدا به هر چیزی دانا است. (سورهی نور، آیهی 35).
2) از خدا نوری برایتان آمد و کتابی آشکار. (سورهی مائده، آیهی 15).