بشریت امروزه درآغوش تمدنی زندگی می کند که هدف آن پست و زبون است. تنها به بعد مادی انسان توحه دارند نه معنویت آن. در تعریف انسان توجه به جنبه حیوانی آن دارد نه روحی و الهی آن.
بر این اساس بسیار آسان است توجیه این امر که هلاک پیشرفت یا عقب ماندگی جامعه ای به میزان مصرف برق و آب، به مصرف پودر صابون و خور و خوراک بسته باشد. اما اینکه تقوا و شرف، انسانیت و اخلاق، تربیت و عفت چقدر می ارزند از آن بحثی نیست.
هدف این تمدن خاکی است. همان خاکی که دستخوش تغییر و زوال است، تغییر شکل و رنگ می دهند. معنویت اصیل را ارتجاع معرفی
می کند و بجای آن معنویت کاذب تصنعی و تشریقاتی قائل است.
در این تمدن شعار آدمی این است که بخور، بپوش، بنوش و دیگر هیچ. همه کوشش ها و تلاشها برای تحقق این شعار است. حتی تربیت و تعلیم در مدرسه هم بر اساس این شعارهاست. کودک تشویق به درس خواندن می شود تا به آب و نان بهتر، به لباس زیباتر، به خانه و مسکن پر زرق و برق تر به همسر زیباتر برسد، اما این همه برای چه؟ معلوم نیست
پیداست که در رسیدن به چنین تمدنی چه سبقت جوئی ها است و در این سبقت جوئی چه درگیری ها، پرده دری ها، زد و خوردها و یرانگریها. بهمین جهت است که می توان گفت این تمدن مالیخولیائی دامنه تضاد و تعارض را وسیعتر و گرفتاری های انسان را افزونتر می سازند.