زندگی و یا شبه زندگی شان در حد یک چهار پاست. سرشان به آخوری بند است و از آن دلشادند. تن شان در خانه و یا اصطبلی رنگین و یا ساده قرار داد و به آن خشنودند. برای شان کاه و یونجه ای به صور مختلف فراهم است که آن هم از طریق جان کندن، در یوزگی، تقلب و جنایت بدست می آورند و هم چون جانوران آن را از دست یکدیگر می ربایند.
آنها با استفاده از این نعمت ها می خزند و می چرند و می پرند و تولید مثل می کنند و نام آن را زندگی می گذراند. بجان اربابان خود دعا می کنند که موجبات امن و اسایش آنان را فراهم آورده است.
اما اینکه انچه دارند حق آنها و کمال مطلوب است؟ و آیا آنچه که در مسیر زندگی با آن مواجه می شوند حق است یا نه امری است که درباره آن سخنی مطرح نیست. کوشش و تلاش شان بسیار ولی حاصل در آمدشان دستخوش غارتهاست و گمان می کنند زندگی همین است و تابود چنین بود.
توجهی به این امر ندارند که سرنوشت انسان بدست خود اوست و خود باید دنیا و آخرت خویش را آباد کند.