و بالاخره آنان معتقدند در انسانها نقاط مشترک و نقاط اشتراک بسیار است. بشریت چون حیوانیت نیست که برای آن منطق زور حاکم باشد، انسان چون حیوان نیست که در برابر ناتوان و
طعمه خود راه دریدن، کشتن، بیچاره کردن را در پیش گیرد.
آری اگر امروز چنین وضعی وجود دارد بعلت جهل و بی فرهنگی است و این امر همیشه جاودانه نمی ماند. روزی می رسد که سطح آگاهی و دانش افراد بالاتر می آید و از وضعی که در آنند خلاصی می یابند.
اصولا انسانها هر چند که آلوده و گمراه باشند، هر چند که در فساد و سیه روزی غوطه بخورند باز هم این تمایل را ندارند که این فسادها توسعه یابند و این مسائل و مشکلات هم چنان در جامعه باقی بماند. اگر آنها تیره روزی را برای خود پذیرفته اند برای نسل خود پذیرا نیستند و این خود یک زمینه مناسب در جهت گام برداری بسوی خیر است.
و خلاصه آنکه: اینان به آینده جهان خوشبینند و نیازی احساس نمی کنند که نیروئی از جانب الهی و مددی از سوی او پدید آید و برای بشریت خیر و رفاه بیافریند.
معتدند با جریانی که در پیش است بشریت خود بخود بسوی کمال تاریخی خود گام بر می دارد، خود برای ساختن دنیائی پر از صلح و صفا، آرامش و اطمینان قیام خواهد کرد. اگر طلیعه آن در دنیای امروز کاملا روشن نیست فردا روشن تر خواهد شد. گامهائی که امروزه در این جهت برداشته می شود خود مقدمه ای برای وصول به چنان هدفی عظیم است.
بر این اساس بشریت می تواند درباره آینده اش حساب کند، برای فردایش نقشه بکشد، راه را برای آینده اش هموار سازد. موجبات خیر و سعادت خود را هم اکنون در عرصه بین المللی حاضر ببیند.