این همه تبلیغات که درباره مکاتب و مذاهب
شده است، این همه وعده و وعیدهای پوچ و بی حاصل، این همه قانون گزاری ها، امر و نهی های مسولان، ایجاد سازمان های جهانی بشر را از هر چه که قانون و نظام است خسته و سرخورده کرده است.
امروز سرخوردگی ها بدرجه ای رسیده اند که انسانها آرزو می کنند ای کاش زمینه پهنه ای بی جنبنده بود و در آن انسانی زندگی نمی کرد و ای کاش این همه وقت گذاری ها صرف خور و خوب می شد و صرف این قانونگذاری های بیهوده نمی شد.
هم چنین مردم از خط مشی حکام و زمامداران سرخورده شده اند. زیرا می بینند که آنها تنها برای خود و سیادت خود تلاش می کنند، کاری به کار مردم ندارند. از مردم حقوق می گیرند و به دردشان نمی رسند، اسما کارگزاران مردمند و در باطن آقا و سرور مردم.
آنها از این وضع سر خورده اند و می خواهند هر چه زودتر خود را از این اوضاع و نابسامانی ها نجات بخشند. راه دیگر و فلسفه دیگری در پیش گیرند. برای سعادت واقعی و حتمی خود تلاش نمایند.