روایات می گویند زمامداران از اداره جامعه و کشور عاجز شوند، از آن بابت که تفرقه شدید شود، مردم بجان هم افتند، فریادها به آخر رسد، آن چنان که همه آرزوی مرگ کنند، در دره ناامیدی معلق باشند، داعیه ها و تبلیغات امیدی بر نیانگیزد، ریاها و فریبهای عوامفریبان بر ملا گردد، فریاد مظلومان بلند شود. روایات می گویند:
ظلم و نگرانی همگان را قرار گیرد، حتی سازندگان جامعه را،
تازیانه بیداد حواس و مشاعر خفته را بیدار می کند، سرخوردگی عقلی برای همه پدید می آید، عامه بخود می آیند. کسی نمی تواند خواسته های شان را اقناع کند، هر کدام بدنبال مکتب اقناع کننده دیگری است، و بدنبال آن است اصول اصیلتری را بپذیرد.
در چنین موردی نباید برای بشریت نگرانی داشت چون وجود این مفاسد و تباهی ها، تهدیدها و هرج و مرج ها نشان می دهد بشریت به عقیده ای احتیاج دارد که به آن باید برسد و حرکتی آغاز می شود و مردم به آموزش قرآن و آگاهی از تعالیم دینی می پردازند تا راه خود را هموار کنند. در اینجاست که امام صادق می فرماید: گوئی می بینم، خیمه های فراوانی سر پا شده و در زیر آن به مردم قرآن می آموزند، بهمان ترتیبی که نازل شده است.