من ضمن مطالعه در موضوع حضرت ولی عصر ـ ارواحنا فداه ـ به مطالبی متوجه شدهام که خودم آن را مهم میشمارم، و آن این است که تمام مصلحان بزرگی که رسالتی الهی دارند و باید بر دست مبارکشان اصلاحاتی مهم انجام یابد، زندگانی آنها با امور خارقالعاده آمیخته است، مثلاً حضرت ابراهیم، ولادتش و رشدش، و سالم ماندنش با تفتیش شدید و مراقبت عجیب مأموران نمرود، و دیگر کارهایش تا در آتش رفتن و به سلامت بیرون آمدنش همگی اعجازآمیز است. و همچنین حضرت موسی، ولادتش ـ علی رغم مراقبتهای فوقالعاده عمّال فرعون ـ و به دریا افکندنش و سالم به دست فرعون افتادنش، و پرورش یافتنش به سرپرستی فرعون، و سایر امور مربوط به آن بزرگوار همهاش خارق العاده است. و حضرت عیسی تولدش از دختر «باکره» بدون پدر، و تکلمش در گهواره تا دیگر کارها و امور مربوط به آن حضرت همگی اعجازآمیز است. در این صورت چرا وقتی نوبت به بزرگترین مصلح جهان میرسد که اصلاحاتش وسیعتر و عمیقتر از آنها بود، چون و چرا کنیم؟ آری، کیفیت ولادت و رشد آن حضرت، مانند ابراهیم و موسی با مراقبت شدید
خلیفه، و گماشتن ده نفر جاسوس به نام طبیب و قاضی و خدمتکار بر او به قدرت پروردگار تحقق یافت. طول عمر شریفش نیز یکی از آن خوارق عادات است که در زندگی همه مصلحان بزرگ… فراوان است؛ با این تفاوت که بعضی از خوارق عادات سایرین مانند تولد از باکره، بکلی در جهان بی نظیر است؛ ولی عمر طولانیتر از حد طبیعی، نظایر فراوان دارد که در کتب مربوطه نقل شده و به نص قرآن حضرت نوح نهصد و پنجاه سال در میان قومش درنگ کرد. بنابراین بر مبنای هیچ قاعده و به استناد هیچ قانونی، چه عملی و چه عقلی و فلسفی، منکرین حق تخطئه و رد و انکار اعتقاد به ولی عصر «عج» را ندارند…
بر حسب احادیث و روایاتی که از طرق شیعه و سنّی – به حدّ تواتر – از آن بزرگوار (پیامبر اسلام) نقل و در کتب معتبر ثبت شده، و حتی کتابهای مخصوصی به قلم اهل سنت در این باره تألیف گردیده، به اضافه این که هیچ گونه مانع عقلی و علمی هم برای قبول آنها نبوده است.
عقیده به ظهور مهدی در آخرالزمان و قیام قائم بقدری مهم و عظیم است که جمیع انبیا به آن خبر دادهاند. طبق روایات اسلامی، خداوند به دست مبارک آن بزرگوار اصلاحاتی (بس مهم و جهانی) جاری خواهد ساخت.
اهمیّت اعتقاد به مهدی موعود و خصوصیات و صفات او
در میان همه ی ادیان و مذاهب تنها مذهب تشیّع مذهبی زنده است زیرا شیعه همواره نظر به آینده دارد، بر خلاف پیروان دیگر ادیان و مذاهب که به گذشته نظر دارند.
شما از قرون اولیه اسلام، یک سیر اجمالی در تواریخ بفرمایید و ببینید چگونه بر اثر این عقیده پاک و شریف، ارکان ظلم متزلزل و کاخهای ستم واژگون گردیده است؟ قیامهای مردانه بنی هاشم و پیروانشان، مانند محمد نفس زکیه و برادرانش و مختاربن ابی عبیده ثقفی، و دیگر بنی الحسین و بنی الحسن، در برابر بیدادگریها و استبداد حکام جور از بنی امیه و بنی عباس، و بسیاری از نهضتهای مهم دیگر در مقابل دولتهای استعمارگر…
تشکیل بسیاری از دولتها در ممالک اسلامی مانند مصر و ایران نیز زائیده همین اعتقاد است، که نمونه آنها، دولت خوشنام فاطمیین در مصر، و ادریسیان در تونس و مغرب، و دولت صفویه در ایران است…
… تصور بفرمایید فرد یا جمعیتی معتقد به امام غایب است که مَثَل او در این عالم مَثَل قلب در وجود آدمی است و از جزئی و کلی امور این جهان درست همچون قلب نسبت به بدن آگاه است. همه روزه اعمال خیر و شر افراد به نظر مبارکش میرسد، از کارهای زشت شیعیان دلگیر و متأثر میگردد، و اعمال شایستهی آنها او را شادمان میسازد و درباره انجام دهندهاش دعای خیر میکند. اگر فقط یک روز از عمر دنیا بیش نماند حتماً ظهور میفرماید. و جهان را پر از عدل و داد میکند، پس از آنکه از جور و فساد لبریز شده باشد… او مأمور به شمشیر است، یعنی بدکاران را گردن میزند…
وظیفه شیعه این است که همواره منتظر ظهور باشد و از خدا بخواهد و
دعا و ندبه کند. از بزرگترین عبادات همین انتظار است که شبهای قدر، بلکه هر شب جمعه حتی همه شب، این انتظار را داشته و به این امید و نیت به رختخواب رود، و ضمناً خود را آماده یاری آن بزرگوار نماید و علاوه بر ایمان و تقوی و انجام کارهای خیر و اعمال صالحه، باید فنون جنگی را نیز بیاموزد، و نهایت کوشش را به خرج دهد تا در ردیف آن سیصد و سیزده نفر قرار گیرد (یعنی عدد اصحاب پیغمبر در غزوه بدر که اسلام را پیروز و کفر را مغلوب ساخت)…
حال آقایان محترم و جوانان خوش فهم روشنفکر! از شما انصاف میخواهم که… چنین عقیدهای فرد و جماعتی را چگونه به کار نیک و به دانش و تقوی و ایمان، و اصلاح خود و دیگران، و تهذیب نفس و تقویت نیروهای جسمی و روحی تشویق و تحریک مینماید و از جهالت و سهل انگاری و تنبلی و فسق و فجور باز میدارد؟
آیا چه عاملی میتواند از این عقیده در سعادت افراد و اقوام و مؤثرتر باشد؟ مسیو کربن… نکته جالبی را متوجه و متذکر شده است:
«در میان همه ی ادیان و مذاهب تنها مذهب تشیّع مذهبی زنده است؛ زیرا شیعه همواره نظر به آینده دارد، بر خلاف پیروان دیگر ادیان و مذاهب که به گذشته نظر دارند».
… افسوس که مجالی نیست وگرنه من در اینجا روشن میکردم که چه آثار مهمی بر این عقیده بار شده است. پس از رحلت پیغمبر هیچ طایفه و دستهای به اندازه شیعه مظلوم نبود و دشمنان نیرومندی همچون حکام مقتدر بنی امیّه و بنی عباس نداشت، و پس از آنها حکومتهای بعدی در ظلم و اجحاف و کشتارهای بیرحمانه شیعه از اسلافشان در گذشتند، که هر
گاه این همه ستم و سختگیری در طول زمان درباره هر ملت بسیار مقتدری شده بود امروز نام و نشانی نداشت. شما کتابهای ملل و نحل را بخوانید و ببینید صدها مذهب و طایفه بمراتب نیرومندتر از شیعه بوده و سال هاست که اثری از آنها نیست و این تنها شیعه است که روز به روز در ازدیاد است. این مقاومت دلیرانه در طول تاریخ و این مبارزات مردانه و مستمر و این فداکاریهای عجیب، آنها را زنده نگاه داشت و در نمو و ازدیاد خواهند بود. بزرگترین آرزوی شیعه این است که فرج آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم را دریابد و از اصحاب «امام زمان» باشد، اگر در این آرزو و انتظار مرد به شهادت رسیده و اگر به آن رسید به سعادت ابدی نایل گشته است. (1)
1) سقراط خراسان/ 219-224، محمود اسعدی، با تلخیص.