جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دکتر علی شریعتی

زمان مطالعه: 7 دقیقه

انتظار مسأله حساسی است به خاطر این که اساس احساس، اندیشه، و مسؤلیت اجتماعی مارا در بر می‏گیرد و مهمتر از آن بیش از همه مسائل و اصول اعتقادی که در میان ما مطرح است…

مسأله انتظار را من… نه از نظر روایی و کلامی و فرقه‏ای، بلکه از نظر اجتماعی و تاریخی و طبقاتی بررسی می‏کنم. نه اثبات و استدلال و بحث اعتقادی در خود عقیده، بلکه ارزش‏های انسانی، آثار اجتماعی و نقشی که در تاریخ، جامعه، زندگی، مسؤولیت فردی و طرز تفکر دارد یا می‏تواند داشته باشد.

اصل انتظار به معنای کلی ـ نه انتظار خاص شیعی ـ دو نوع است: انتظار منفی و انتظار مثبت. این دو انتظار درست ضد یکدیگرند؛ یکی بزرگترین عامل انحطاط است و دیگری بزرگترین عامل حرکت و ارتقا، یکی تن دادن به ذلت و توجیه «وضع موجود» و دیگری پیش رونده و آینده‏گرا…

انتظار به این معنی است که گروهی «منتظر» باشند که نجات بخشی خواهد آمد. پس این فکر چهار پایه اساسی دارد: 1.اسارت، 2.غیبت،

3.انتظار، 4.نجات…

از انتظار و اعتقاد به این که نجات بخشی که اکنون غائب است خواهد آمد و عدالت را مستقر خواهد کرد و بشریت را نجات خواهد داد و حقیقت و عدل و برابری پیروز خواهد شد، به صورت منفیش دشمنان عدالت و عاملین فساد و تبهکاری و کسانی که هیچ مسؤولیتی در زندگی‏شان نمی‏شناسند و هیچ حدی شرارت و فسادشان را محدود نمی‏کند استناد می‏کنند، به این معنا که مردم را قانع و معتقد می‏کنند که نجات بشر و استقرار عدالت فقط و فقط موکول به ظهور نجات بخش خاص غیبی است، نه هیچ کس و کسان دیگر…

و چنین استدلال می‏کند که اگر من عدالت را استقرار نمی‏دهم و اگر قدرتی یا حکومتی ظلم و فساد می‏کند جبری و طبیعی است، غیر عادی نیست و چون طبیعی است باید پذیرفت که پذیرفتنی است و چون ناگزیر و حتمی است، در برابرش مخالفت و مقاومت ممکن نیست و هر کوشش و فداکاری در راه عدالت و اصلاح عموم بیهوده است، پوچ است… می‏بینیم که غیبت، با این گونه توجیه از «انتظار منفی» بهترین وسیله است برای کسانی که جنایت و ظلم و فساد و ستم می‏کنند و دین و مذهب را آلت منافع گروهی و مادی و سیاسی و معنوی خودشان کرده‏اند تا به نیابت امام از پیروان او کار بگیرند و بر گرده اندیشه و اقتصاد و زندگی و کوشش و فعالیت آنها سوار شوند…

اما همین اصول با همین اعتقادات، یعنی اعتقاد به انتظار، اعتقاد به دوره غیبت و اعتقاد به جبری و حتمی بودن نجات در آخرالزمان، یک رویه متضاد با این رویه دارد که بزرگترین قدرت نفی کننده این عوامل است و

مردمی که مجهز به این ایدئولوژی‏اند نیرومندترین سلاح را برای نابودی فساد و بزرگترین ضربه را برای کوبیدن ظلم و بزرگترین انرژی را برای حرکت به طرف آینده دارا می‏باشند.

… انتظار، هم یک اصل فکری اجتماعی و هم یک اصل فطری انسانی است، به این معنا که اساساً انسان موجودی است منتظر و هر که انسان‏تر، منتظرتر، و همچنین جامعه بشری، به معنای اعم، دارای غریزه انتظار است، چه جامعه طبقاتی، چه جامعه ملی و چه جامعه گروهی… هر تمدنی و فرهنگی… معتقد به انقلاب بزرگ و نجات بخش در آینده و بازگشت به عصر طلایی، عصر پیروزی عدالت و برابری و قسط (می‏باشد)… بنابراین، هم تاریخ به ما می‏گوید که جامعه‏ها همواره معتقد به پیروزی قطعی حقیقت و عدالت و آزادی بشریت در آینده‏اند و هم جامعه‏شناسی، معتقد است که هر جامعه‏ای در نهاد خویش این اعتقاد را به عنوان عکس العمل طبیعی و فطری ساختمان خودش، در توجیه‏های مختلف دارد…

… انتظار، سنتز تضاد میان دو اصل متناقض با هم است: یکی «حقیقت» و دیگری «واقعیت»… وضع موجود یعنی واقعیتی که در عالم خارج واقع شده است، با حقیقتی که در اسلام، به آن معتقدیم، تناقص دارد، چه بکنیم؟ اسلام انسان را نجات می‏دهد و عدالت و ترقی را به وجود می‏آورد.

… چاره‏ای نیست جز این که پیروان دینی که مدعی نجات و سیادت انسان و توده‏های محروم و نابودی ظلم و جنایت و مدعی استقرار یک نظام جهانی به نفع انسانند، معتقد باشند که این حقیقت اگر چه در طول این هزار و چهارصد سال نتوانسته به شعارهای خودش جامه ی عمل

بپوشاند، اما خواهد پوشاند و قطعاً پیروز خواهد شد و عدالت جبراً مستقر خواهد گشت و علی رغم این نظام ضد حقیقت که بر اسلام حاکم شد و بر تاریخ نیز حاکم است و رنجی که بشریت هنوز از ستم می‏برد و هر روز قدرت زر و زور بر حقیقت بیشتر می‏چربد و همچنین علی رغم این قدرت‏های ابلیسی و ضد انسانی که در حال گسترش است و زوال‏ناپذیر می‏نماید، جبراً حقیقت محکوم بر واقعیت باطل، ولی حاکم، پیروز می‏شود و ما منتظر و مؤمن چنین روزی و چنین واقعه‏ای هستیم و چون خداوند بصراحت وعده پیروزی اسلام را در قرآن داده: «لیظهره علی الدین کله»، و نوید داده که توده‏های ضعیف و مردم جهان را پیشوایان بشریت خواهد کرد و زمین را به آنها خواهد بخشید و محرومان وارث قدرتمندان و زر پرستان خواهند شد. و می‏بینیم که نشده است، در تحقق آن شک داریم، هر چند همه عوامل تاریخی و اجتماعی موجود به نابودی حق و ضعف روز افزون جبهه عدالت گواهی دهند.

این تضاد میان «واقعیت باطل حاکم» و «حقیقت نجات بخش محکوم» را جز «انتظار» به پیروزی جبری و قطعی حقیقت نمی‏تواند حل کند…

… انتظار مثبت به معنای نفی وضع موجود در ذهن آدمی و در زندگی و ایمان انسان منتظر است و اگر این انتظار را ملت محکوم از دست داد محکومیت را به عنوان سرنوشت محتومش برای همیشه خواهد پذیرفت. اگر منتظر تغییر نباشیم، آنچه در حکومت علی صورت گرفته و یا آنچه در کربلا اتفاق افتاد، برایمان پایان داستان است و دیگر عکس العملی در طبیعت و تاریخ و هستی و زندگی بشر نخواهد داشت، این اعتقاد، هم بر

خلاف ایمان به حقیقت، و هم بر خلاف مصلحت زندگی فرد در جامعه انسان مسؤول است.

ستم‏ها، جنایت‏ها، ظلم‏ها همه داستانی و حادثه‏ای نیمه تمام در تاریخ بشر است، این داستان به سود عدالت و حقیقت و به زیان ستم و فساد و پلیدکاری پایان خواهد پذیرفت…

… انتظار جبر تاریخ است. این مسأله برای روشنفکران که با مکتب‏ها و فلسفه‏های علمی تاریخ آشنایی دارند بی نهایت شورانگیز است.

من که در این گوشه‏ای از زمین و این لحظه از تاریخ منتظرم تا در آینده‏ای که ممکن است فردا یا هر لحظه دیگر باشد ناگهان انقلابی در سطح جهانی به نفع حقیقت و توده‏های ستمدیده روی دهد که من نیز در آن باید نقشی داشته باشم و این انقلاب… با پرچم و شمشیر و زره و یک جهاد عینی با مسؤولیت انسان‏های معتقد به آن است…

هر کس این سؤال به ذهنش می‏رسد که امام زمان، این رهبر نجات بخش انتهای تاریخ، چگونه می‏تواند بر جهان پیروز شود؟ در این جا امام صادق علیه السلام یک توجیه بسیار عمیق و کاملاً جامعه شناسانه و تاریخی دارد که: «قدرت‏های ستمکار و قطب‏های جنایت و ظلم بقدری با هم خواهند جنگید که در نیرو و قدرت فرسوده می‏شوند و بقدری از درون به فساد خواهند رفت که مقاومت‏شان را از دست می‏دهند و آنگاه شما از بیهوشی و خواب خرگوشی بیدار شده و چون مسلح به نیروی ایمان و آگاهی هستید بر آن قدرت‏های از درون پوسیده و از برون فرسوده پیروز می‏شوید» و این پیروزی بر اساس منطق و عینیت و سنت‏های اجتماعی است، سنت‏هایی که در اسلام قوانین خداوند است نه قوانین ماتریالیستی.

وقتی خداوند کاری را بخواهد، اسبابش را فراهم می‏کند… من در اینجا معتقدم که تاریخ به طرف پیروزی جبری عدالت و نجات قطعی انسان‏ها و توده‏های ستمدیده و نابودی حتمی ظلم و ظالم می‏رود… اعتقاد به این جبر قطعی که تاریخ به نفع عدالت تمام می‏شود و سرنوشت نوع بشر در زمان، به نفع پیروزی جامعه مشترک و زندگی مشترک انسان‏ها ختم می‏شود، که خود یک «انتظار» است، بزرگترین عاملی است که ستمدیده‏ها و استثمار شونده‏ها را نیرو و ایمان می‏بخشد و به پیروزی سرنوشت خودشان و طبقه خودشان و منفجر شدن نظام استثمار حاکم بر زمان‏شان امیدوار می‏کند و این ایمان قطعی نه تنها آنها را بی مسؤلیت و منفی و لش بار نمی‏آورد بلکه، درست بعکس، نیرو و قدرت و اطمینان به آنها می‏دهد و همچون سلاحی است که اراده عدالتخواهان و امید ستمدیدگان را به آینده بیشتر کرده و آنها را در این راه مجهزتر و متحرک‏تر می‏کند. در این اعتقاد به انتظار، کسانی که زیر بار ستم و ظلم له می‏شوند و آنها که می‏بینند حقیقتشان بازیچه ستمکاران و دین شان وسیله ابزار دست ضد دین گشته مأیوس نمی‏شوند و مطمئنند اراده خداوند نیز که همان جبر تاریخ و همان نظام سنت تاریخی است به عنوان قانونی همچنان که در طبیعت است در تاریخ هم به سود پیروزی سرنوشت او، فکر او، راه او، و نجات نوع و طبقه او جاری است و بنابراین عوامل ضد تاریخ انسان و ضد عدالت و خائن به سرنوشت بشریت مظلوم، نمی‏توانند در برابر این جبری که محکومیت و مرگ آنها را امضا کرده و پیروزی حقیقت و عدالت و مردم را اعلام نموده، مقاومت کنند و یا اثری بگذارند.

چه، مشیت الهی که به شکل قانون علمی در طبیعت و در تاریخ حاکم

است و «تقدیر الهی» که به شکل «تقدیر علمی» تجلی دارد، تحقق نهایی رسالت پیامبران را که استقرار حکمت «آگاهی» و قسط «برابری» است و انسان (رستگاری، رهایی از همه عوامل ضد انسانی) هدف رسالت است، «مقدر» کرده و پیروزی مستضعفان زمین و حتی روی کار آمدن و به دست

گرفتن رهبری جهان و حاکمیت بر تمام زمین را برای این طبقه تضمین نموده و با صراحت و قاطعیت اعلام می‏کند که در این تنازع تاریخی و نبرد جاری در طول زمان، بقای صلح، نتیجه نهایی و اجتناب‏ناپذیر است و زمین را ـ که منبع تولید، اقتصاد و حاکمیت و قدرت است و موضوع اصلی جنگ طبقات ـ نسلی تصاحب خواهد کرد که شایسته ماندن است: و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر، ان الارض یرثها عبادی الصالحون…

انتظار، به بشر آینده گرایی و بینش بزرگ می‏دهد، اما بشر امروز در نظام پلید مصرفی انتظار را از دست داده و فقط منتظر اتوبوس ایستاده است.

[انتظار یعنی]… تسلسل و وحدت تاریخی. انتظار ـ به این عنوانی که در تشیع هست ـ سه دوره را به هم متصل می‏کند: دوره اول، نبوّت و دوره دوم، امامت و پس از آن غیبت است که در آن، نه نبوّت وجود دارد و نه امامت حکومت عینی دارد…

منتظر، هم از لحاظ فکری و هم از نظر عملی و مادی… انسان آماده‏ای است که هر لحظه احتمال می‏دهد شیپور انقلاب نهایی نواخته شود و او خود را مسؤول شرکت در این جهاد که بر اساس قوانین جبری الهی قطعاً آغاز خواهد شد می‏داند و خود به خود هم آماده است، هم متعهد، و هم مجهز و هر شیعه به امید شنیدن آواز امام سر بر بستر می‏نهاد.چ

… آن انقلاب جهانی و پیروزی آخرین، دنباله و نتیجه یک نهضت بزرگ عدالتخواهی علیه ظلم در جهان است، و در طول زمان، نهضتی که یک دوره، نبوت رهبریش کرد و بعد از خاتمیت، امامت و سپس در دوران طولانی غیبت، علم.

… اعتقاد به انتظار، اعتقاد به این است که وعده خداوند در قرآن برای مسلمانان و همچنین ایده‏آل هر انسان ستمدیده و آرزوی همه توده‏های محروم تحقق پیدا خواهد کرد و جامعه بی طبقه، بی ستم، بی ظلم، بی تزویر و جامعه‏ای که در آن انسان، عدالت، قسط، و حقیقت برای همیشه حاکم خواهد بود، و هرگز بازیچه ستمکاران و فریبکاران نخواهد شد، علی‏رغم همه عاملان نیرومند مسلح فساد و ظلم پیروز می‏شود.

«وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُواْ فِی الاْءَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ؟ أَئِمَّةً‏وَنَجْعَلَهُمُ الْوَرِثِینَ» (1)

می‏بینیم «انتظار» یک نوید و عامل خوشبینی تاریخی است، عامل توجیه وراثت مبارزه، تسلسل تاریخی، جبر تاریخی، ایمان به عدالت و پیروزی حقیقت و ایمان به نابودی قطعی ستم و ظلم و پلیدی در سرنوشت انسان و ایمان به این که تاریخ در زندگی بشر بر روی همین زمین و پیش از مرگ، نه در قیامت و پس از مرگ، به پیروزی ستمدیدگان و نابودی ستمکاران منتهی خواهد شد.

منتظر، انسان متعهدی است که هر لحظه در انتظار انفجار قطعی نظام‏های ضد انسانی است و همواره خود را برای شرکت در چنین انقلاب

جهانی و بدر دوّمی که با شمشیر علی و زره پیغمبر و به دست فرزند پیغمبر و علی برپا می‏شود، آماده می‏کند.

و بنابراین، انتظار مذهب اعتراض و نفی مطلق نظام حاکم و وضع موجود است، در هر شکلی، انتظار نه تنها از انسان سلب مسؤولیت نمی‏کند، بلکه مسؤولیت او را در سرنوشت خودش و سرنوشت حقیقت و سرنوشت انسان، سنگین، فوری، منطقی و حیاتی می‏کند. (2)


1) سوره القصص،آیه 4.

2) انتظار مذهب اعتراض، دکتر علی شریعتی. با تلخیص.