انتظار، مفهومى اسلامى و ارزشى فرهنگى است که از آن، رفتار فرهنگى معیّنى سرچشمه مى گیرد.
مردم گاهى از انتظار، برداشت منفى مى کنند که در این صورت، انتظار به مفهومى براى تخدیر ومانعى براى حرکت تبدیل مى شود و گاهى نیز از آن برداشت مثبت دارند که در این صورت، عاملى براى حرکت، قیام و انگیزش در زندگى مردم خواهد بود.
بنابراین ناچاریم که از مسأله انتظار تصوّر شفّاف و دقیقى داشته باشیم و همین نکته وظیفه اساسى ما در این پژوهش است.
«انتظار»، فرهنگ است ومفهومى فرهنگى که در ساختار ذهنى، اسلوب اندیشه، شیوه زندگى وچگونگى نگرش ما به آینده، دخالت مؤثر و فعّالى دارد و در ترسیم خط سیاسى ما براى حال و آینده، تأثیرگذار است.
نزدیک به هزار وصد سال است که انتظار، در زندگى ما ریشه فرهنگى خود را گسترده است؛ زیرا غیبت صغرى در سال 329 هـ. به پایان رسید واز آن تاریخ تقریباً هزار وصد سال گذشته است.
در طول این مدّت، مسأله انتظار به گونه اى مؤثّر، در ساختار اندیشه سیاسى وانقلابى ما دخالت داشته است. اگر بدون عامل انتظار به تاریخ سیاسى و انقلابى
خود بنگریم، این تاریخ بلند، جایگاه دیگرى خواهد داشت.
اگر کسى در «دعاى ندبه» تأمّل کند، به ژرفاى مسأله انتظار و میزان نفوذ آن در روح مؤمنان و اندیشه و روش فکرى و انقلابى آنان، پى خواهد برد.