سؤال دیگری که درباره عقیده شیعه و ویژگیهای آن، پیرامون وجود مهدی(علیه السلام) پیش می آید این است که:
امام(علیه السلام) در هر حال رهبر و پیشوا است و وجود یک رهبر در صورتی
می تواند مفید باشد که تماسّ مداوم با پیروان خود داشته باشد; امام غائب از نظر، و ناپیدا، چگونه می تواند نقش رهبری خود را ایفا کند!؟
به تعبیر دیگر، زندگی امام(علیه السلام) در دوران غیبت یک زندگی خصوصی است نه یک زندگی اجتماعی در صورت یک پیشوا، با این حال حق داریم بپرسیم این ذخیره الهی چه اثر عمومی برای مردم می تواند داشته باشد و چه نوع بهره ای مردم می توانند از وجود او ببرند؟
او به چشمه آب زلال حیات می ماند که در ظلمات باشد و کسی را در دسترسی به وجود او باشد!
بعلاوه، اصولا آیا مفهوم غایب شدن امام(علیه السلام) این است که وجودش به یک روح نامرئی یا امواج ناپیدا و اثیری و امثال اینها تبدیل شده؟ آیا این با علم سازگار است؟
این سؤال ـ بدون شک ـ سؤال مهمّی است; ولی اشتباه است که گمان کنیم بی جواب مانده; امّا اجازه بدهید نخست به پاسخ جمله اخیر بپردازیم که مایه سوء تفاهم ناجوری برای گروهی گردیده است و پس از روشن شدن آن به سراغ بقیّه سؤالها می رویم.
صریحاً باید گفت، مفهوم غائب بودن امام(علیه السلام) ـ چنان که اشاره کرده ایم ـ هرگز این نیست که وجود امام(علیه السلام) در عصر غیبت یک وجود نامرئی و رؤیائی است که به یک وجود خیالی و پنداری شبیه تر از یک وجود عینی باشد.
بلکه، او از نظر زندگی، یک زندگی طبیعی عینی خارجی دارد، منتها با عمری طولانی; در میان مردم و در دل جامعه ها رفت و آمد دارد; و در نقاط مختلف زندگی می کند; و اگر استثنایی در زندگی او هست همین است که او از یک عمر طولانی برخوردار است; همین و بس.
او بطور ناشناس در جامعه انسانی زندگی می کند، و هیچ کس درباره غیبت او جز این نگفته است; و چقدر فرق است میان «ناشناس» و «نامرئی»!
حال که این سوء تفاهم برطرف شد، به سراغ این موضوع می رویم که:
بسیار خوب، ولی این چنین زندگی ممکن است برای یک فرد عادی قابل توجیه باشد، امّا آیا برای یک رهبر ـ آنهم یک رهبر بزرگ الهی ـ قابل قبول است؟!
شاگردی که معلّم خود را نشناسد، بیماری که به وجود طبیب و مطبّ او پی نبرد، تشنه ای که از چشمه آب بی خبر باشد ـ هر چند در نزدیکی او قرار داشته باشد ـ چه بهره ای می توانند ببرند؟!
جالب این که:
این سؤال تنها امروز برای ما مطرح نیست; از روایات اسلامی بر می آید که حتّی پیش از تولّد مهدی(علیه السلام) در عصر امامان پیشینش مطرح بوده و به هنگامی که آنها سخن از مهدی و طول غیبتش به میان می آوردند، با چنین سؤال روبه رو می شدند و با آغوش باز به آن پاسخ می گفتند که نمونه ای از آنها را ذیلا از نظر می گذرانیم: