هیچ عاقلی بی هدف گام بر نمی دارد، و هر حرکتی که در پرتو عقل و علم انجام گیرد در مسیر هدفی قرار خواهد داشت.
با این تفاوت که هدف در کار انسانها معمولا رفع نیازمندی خویش و برطرف ساختن کمبودهاست، ولی در کار خدا هدف متوجّه دیگران
و رفع نیازهای آنهاست; چرا که ذات او از هر نظر بی پایان است و عاری از هر گونه کمبود و با این حال انجام دادن کاری به نفع خود، درباره او مفهوم ندارد.
حالا به این مثال توجّه کنید:
در زمینی مستعد و آماده، باغی پر گل و میوه احداث می کنیم; در لابه لای درختان و بوته های گل،علف هرزه هایی می رویند; هر وقت به آبیاری آن درختان برومند می پردازیم علف هرزه ها نیز از پرتو آنها سیراب می شوند.
در اینجا ما دو هدف پیدا می کنیم:
هدف اصلی که آب دادن درختان میوه و بوته های گل است.
و هدف تبعی که آبیاری علف هرزه های بی مصرف می باشد.
بدون شک هدف تبعی نمی تواند انگیزه عمل گردد، و یا حکیمانه بودن آن را توجیه کند; مهم همان هدف اصلی است که جنبه منطقی دارد!
حال اگر فرض کنیم بیشتر درختان باغ خشک شوند و جز یک درخت باقی نماند، امّا درختی که به تنهایی گلها و میوه هایی را که از هزاران درخت انتظار داریم به ما می دهد بدون تردید برای آبیاری همان یک درخت هم که باشد برنامه آبیاری و باغبانی را ادامه خواهیم داد; گو اینکه علف هرزه های زیادی نیز از آن بهره گیرند، و اگر یک روز آن درخت نیز بخشکد آنجاست که دست از آبیاری باغ می کشیم هرچند علف هرزه ها بمیرند.
جهان آفرینش بمانند همان باغ پر طراوت است و انسانها درختان و بوته های این باغند.
آنها که در مسیر تکاملند درختان و شاخه های پر برند.
و آنها که به پستی گرائیده و منحرف و آلوده اند علف هرزه های این باغند.
مسلّماً این آفتاب درخشان، این مولکولهای حیاتبخش هوا، اینهمه برکات زمین و آسمان، برای آن آفریده نشده است که مشتی فاسد و هرزه به جان یکدیگر بیفتند و به خوردن یکدیگر مشغول شوند و جز ظلم و ستم و جهل و فساد محصولی برای اجتماع آنها نباشد; نه! هرگز هدف آفرینش نمی تواند اینها باشد!
این جهان و تمام مواهب آن ـ از دیدگاه یک فرد خداپرست که با مفاهیمی چون علم و حکمت خدا آشناست ـ برای صالحان و پاکان آفریده شده است; همانگونه که سرانجام نیز بطور کامل از دست غاصبان در خواهد آمد و در اختیار آنان قرار خواهد گرفت. (ان الارض یرثها عبادی الصالحون).
باغبان آفرینش (جهان پهناور هستی) به خاطر همین گروه فیض و مواهب خود را همچنان ادامه می دهد; هر چند علف هرزه ها نیز به عنوان یک هدف تبعی سیراب گردند و بهره مند شوند; ولی بی شک هدف اصلی آنها نیستند.
و اگر فرضاً روزی فرا رسد که آخرین نسل گروه صالحان از روی زمین برچیده شوند، آن روز دلیلی بر ادامه جریان این مواهب وجود
نخواهد داشت.
آن روز آرامش زمین به هم می خورد، و آسمان برکات خود را قطع می نماید، و زمین از دادن بهره به انسانها مضایقه خواهد کرد!
پیامبر یا امام، سمبل گروه صالحان و نمونه بارز انسان کامل است; یعنی، همان گروهی که هدف اصلی آفرینش را تشکیل می دهند و به همین دلیل وجود او به تنهایی یا در رأس گروه صالحان، توجیه کننده هدف آفرینش و مایه نزول هر خیر و برکت و ریزش باران فیض و رحمت خدا است; اعم از این که در میان مردم آشکارا زندگی کند یا مخفی و ناشناس بماند.
درست است که افراد صالح دیگر نیز هر کدام هدفی هستند برای آفرینش، و یا به تعبیر دیگر، بخشی از آن هدف بزرگ، ولی نمونه کامل این هدف همین انسانهای نمونه و مردان آسمانی می باشند، هر چند سهم دگران نیز محفوظ است.
و از اینجا روشن می شود، آنچه در پاره ای از عبارات به این مضمون وارد شده که:
«بیمنه رزق الوری و بوجوده تثبت الارض والسّماء; از برکت وجود او (یعنی حجّت و نماینده الهی) مردم روزی می برند، و به خاطر هستی او آسمان و زمین برپاست!» یک موضوع «اغراق آمیز» و «دور از منطق» و یا «شرک آلود» نمی باشد; همچنین، عبارتی که به عنوان یک حدیث قدسی خطاب به پیامبر از طرف خداوند در کتب مشهور نقل شده: «لولاک لما خلقت الافلاک; اگر تو نبودی آسمانها را نمی آفریدیم» بیان یک واقعیّت
است نه مبالغه! گوئی، منتها او شاهکار هدف آفرینش است و صالحان دیگر هر کدام بخشی از این هدف بزرگ را تشکیل می دهند.
از مجموع آنچه در این فصل تحت پنج عنوان گفته شد، چنین نتیجه می گیریم:
آنها که دور نشسته اند و وجود امام را در عصر غیبت یک وجود شخصی و بدون بازده اجتماعی دانسته اند و به عقیده شیعه در این زمینه تاخت و تاز کرده اند که وجود چنین امامی چه نفعی در مقام رهبری و امامت خلق می تواند داشته باشد، آنچنان که آنها گفته اند نیست، و آثار وجودی او در این حال نیز فراوان است.