جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تشدید و تضعیف علم حضوری بوسیله توجه و بی توجهی

زمان مطالعه: 6 دقیقه

ثانیاً، علم حضوری با توجّه به آن و تمرکز نسبت به آن تشدید و یا تضعیف می شود مثلا وقتی که شما دچار سوختگی شده باشید، درد عارض شما شده باشد و در آن هنگام دوست بسیار صمیمی و مهربان خود را که سالها ندیده اید ببینید ناگهان درد سوختگی از یادتان می رود و یا بسیار ضعیف می شود و علتش آن است که شما دیگر به درد ناشی از سوختگی توجه ندارید بلکه محبّت دوست در قلب شما تجلّی کرده و تمام توجّه شما به دوست عزیزتان می باشد.

امّا هنگامی که خداحافظی بکند. دوباره درد شروع می شود و به نسبت فراموشی دوستتان درد نیز شدیدتر می گردد و علتش این است که هر چه توجّه شما به دوستتان کمتر می شود، توجهتان به درد بیشتر

می گردد و هر چه توجه شما به درد بیشترمی شود درد شدیدتر می گردد.

این قاعده در هر علم حضوری جاری است، اگر اثبات شود که بین دو چیز رابطه حضوری بر قرار است می توان گفت که با توجه بیشتر به آن چیز احساس وجودش بیشتر می گردد. و از آنجا که در فلسفه و دین اسلام اثبات شده است که رابطه بین خدای متعال و بنده رابطه ای حضوری جاری است می توان، نتیجه گرفت که هر چه توجّه و تذکر به خدای متعال بیشتر باشد به همان اندازه خدای متعال بیشتر در روح انسان تجلّی پیدا می کند. تا جایی که دیگر احساس می کند همه چیز و همه کاره خداست.

«لیس فی الدار غیره دیّار ما رأیت شیئاً إلاّ و رأیت الله قبله و بعدهُ و مَعهُ»

جهان مرأت حسن شاهد ماست

نشاهد وجهه فی کل مرآت(1)

بنابراین با تکامل نفس و کاهش توجه به بدن و امور مادّی و تقویت توجهات قلبی نسبت به خدای متعال همان علم به مراتبی از وضوح و آگاهی می رسد تا آنجا که می گوید: «أیکون لغیرک من الظهور ما لیس لک».(2)

پس هر چه انتظار و توجه درونی ما به نسبت به حضرت حجة بن الحسن (علیه السلام) و مسیر و صراط قرب الهی بیشتر باشد و هر چه خود را در

فضای روحی و فکری زمان حضور آن حضرت که عین تقرّب و اتصال روحی به ساحت مقدس باریتعالی است قرار می دهیم، این بزرگترین عامل رشد اخلاقی و تهذیب درونی و کسب درجات معنوی و ارتقاء روحی است.

امّا نکته دیگری که در مورد نیت باید مورد توجه قرار داد این است که چون تنها حوزه ای است که ما اختیار کامل داریم و هیچ عاملی نمی تواند در نیت، ما را تحت فشار قرار دهد و مانع از نیتِ بخصوصی شود در نتیجه حوزه عمل واقعی ما نیت ماست و اما توضیح مطلب اینکه: ما در دنیای خارج «فعّال ما یشاء» نیستیم و توانایی ما در ایجاد افعال محدود و اندک است. چه بسیار کارها که با آگاهی و اشتیاق خواسته ایم انجام دهیم و نتوانسته ایم زیرا که پدید آمدن یک رویداد به هزاران عامل دیگر بستگی دارد که آنها از قدرت و اختیار ما بیرون هستند. مثالی می زنیم تا مطلب روشن تر گردد:

بیشتر جوانان چون به بلوغ اجتماعی می رسند به فکر ازدواج می افتند و در پهنه ذهن خود تصویری از همسر مورد پسند خود می سازند و به آن موجود ذهنی دل می بندند و با اشتیاق تمام تصمیم به پیوند زناشویی با چنان دلبری را می گیرند. اما وقتی پای در قلمرو جهان خارج می نهند با هزاران مانع و مشکل روبرو می شوند که از تاب و توان آنها بیرون است.

اندیشمندان و فیلسوفان، مرحله اول یعنی «وجود ذهنی» بخشیدن به ماهیت عمل آگاهانه را «فعل برتر و اشرف» نفس می نامند. زیرا که نیازمند آلات و ابزار نیست و «مرحله دوّم یعنی «وجود خارجی» یافتن ماهیت کار

اختیاری را «فعل کمتر و اَخَسّ» نفس می گویند زیرا که به وسایل و ادوات احتیاج دارد. نقش اساسی و حقیقی هر یک از ما در رفتار آزادانه خود همان «فعل اشرف» نفس است زیرا وقوع نیروی آن رفتار به اوضاع و احوال جهان بستگی ندارد که اگر با خواسته ما هماهنگ شد، کامیاب و اگر نشد، ناکام می شدیم. قرآن کریم این مرحله اولی و اعلی را به «شاکله» تعبیر می کند: «قل کلٌّ یَعمَلُ علی شاکلتهِ»(3)

بگو هر کس بر مبنای صورت یا شکل درونیش رفتار می کند.

احادیث اسلامی ما واژه «نیّت»را برای این معنا برگزیده اند.رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) میفرماید: به یقین،ارزش کردارها به خواسته هایدرونی است وهر کس برای آنچه که در دل خواسته بهره میبرد. امام سجاد (علیه السلام) می فرماید: «لا عملَ إلاّ بِنیّة»(4)

هیچ کاری بدون نیت انجام نمی پذیرد.

امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «النیةُ أفضل من العملِ ألاو إنَّ النیة هی العمل».(5)

خواست درونی (نیّت) برتر از کار و عمل خارجی است بهوش باشید که کردار حقیقی همان نیّت است.

پس روشن شد که در تحقق یک فعل، آن مقدارش که صد در صد به ما مربوط می شود «نیتِ» ما است. یعنی توجه قلبی ما به ماهیت کار و هستی بخشیدن ما به آن، در صحنه ذهن است بنابراین، معیار بهره گیری و ارزش گذاری در هر کار همین خواهد بود. ما خود در زندگی عادّی به طور فطری به این حقیقت عنایت داریم، گاهی از کسی که بدخواهی او بر ما روشن است رفتاری به ظاهر دوستانه بروز می کند ولی فریب او را نمی خوریم و کار نیکش را نمی پذیریم به سبب آنکه نیّت فاسد او را می دانیم و برعکس، آسیب و حذر که از یک دوست خیراندیش به ما می رسد نادیده می گیریم زیرا آگاهیم که قصد دشمنی نداشته است.

در میزان دقیق الهی این نکته به خوبی رعایت شده است و خدا بر اساس نیات افراد با آنها رفتار می کند به بیان قرآن:

«إن تبدوا ما فی أنفسکم أو تخفوه یُحاسبکم به الله»(6)

خدا به آنچه در درون شماست چه آشکارش نمائید یا پنهان شما را می سنجد.

و نیز در قرآن آمده است که:

«و لکن یؤاخذکم بما کسبت قلوبکم.»(7)

و اما شما را به آنچه که در دلهایتان می باشد بازخواست می نماید.

در همین زمینه عباراتی جالب و تکان دهنده در روایات می بینیم مانند

آنجا که پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید: «بیشتر شهیدان امت من، در بستر خانه از دنیا می روند و چه بسیار کشتگان رزمگاه که خدا به نیتِ آنها آگاهتر است.»(8) همو در نبرد تبوک فرموده است: «و اکنون برخی افراد، در مدینه آرمیده اند که در تمام کوششها و بخششها و رنجشهای ما در این راه شریک و سهیمند. پرسیدند چگونه؟ آنها که با ما نیامده اند! فرمود: ناگزیر از ماندن بودند و به خاطر نیت نیک خود، همسنگ ما پاداش می برند»(9) امیر مؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «هر یک از شما که در بسترش از دنیا رود در حالتی که به حق پروردگارش و پیامبر و دودمان او آگاه و شناسا باشد. «شهید» مرده و پاداشش بر خداست.»(10)

او شایسته است بخاطر کارهای نیکویی که در نیت داشته پاداش گیرد زیرا نیت او جایگزین شمشیر کشیدن و جنگیدن می گردد. حضرت امام صادق (علیه السلام) نیز می فرماید: «بنده خدا نیمروز نیت می کند که شامگاهان از بستر برخیزد و نماز شب بگذارد، امّا دیدگان سخت خفته اش گشوده نشده و خواب می ماند پس خدا در کارنامه او نماز شب می نگارد و تنفس او را تسبیح به حساب می آورد و خوابش را همسنگ صدق قرار می دهد.»(11)

رابطه نیت و عمل همان رابطه روح و بدن است. کار انجام شده، منهای

نیت،چیزی جز یک رویداد بیطرف نیست و نمی توان درباره آن حکم به نیک و بد نمود.مانند چاقو در دست جلاّد و جرّاح.

حال به مقصود اصلی باز گردیم. گفتیم که در دل مفهوم انتظار دو بعد «شناخت درونی» و «خواست قلبی» نسبت به ظهور نهفته است. پس «انتظار» چیزی نیست مگر «نیت ظهور»، منتظران حقیقی پیوسته تصویر ظهور را در برابر دیدگان دارند و از دل و جان آن را می جویند و برای تحقق آن می کوشند.

حال اگر ظهور انجام نمی پذیرد، در گرو عوامل بیشماری است است که از حوزه قدرت و اختیار ایشان بیرون است. زیرا آن مقدار از لوازم پیدایش ظهور که به آنها بستگی دارد و وابسته می باشد آنها در حال «انتظار کامل» پدید می آورند. کمبود از دیگران است نه از آنان، و بنابراین پاداش خویش را خواهند گرفت. به این دو حدیث توجه کنید:

امام باقر (علیه السلام) فرمودند: القائل منکم أن لو أدرکتُ قائم آل محمد نصرتُه، کان کالمقارع بین یدیه بسیفه، لا، بل کشهید معه»(12)

آنکس که از سر صدق و صفا بگوید اگر امام زمان (علیه السلام) را دریافتم او را یاری می دادم، مانند کسی است که پیروزمندانه پیشاپیش حضرتش شمشیر زند نه، بلکه مانند کسی است که همراه حضرتش شهید گردد.

امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

«من مات و هو عارف لامامه لم یضرُّه تقدم هذا الامر أو تأخرّ…کان کمن هو مع القائم فی فسطاطه»(13)

آن کسی که تا دم مرگ، شناسای مقام امامِ زمانش باشد. چه ظهور پیش افتد یا پس، زیان نمی بیند و… مانند کسی است که در سراپرده حضرت قائم (عج) سرگرم خدمت باشد(14)


1) اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5 مقدمه شهید مطهری.

2) آموزش فلسفه ـ استاد مصباح یزدی ـ ص 187.

3) محجة البیضاء ملا محسن فیض کاشانی ـ مکتبة الصدوق تهران ج 8، ص 102.

4) همان مدرک ص 106.

5) تفسیر صافی ج 1، ص 987 ذیل آیه 84 سوره اسراء.

6) بقره / 284.

7) بقره / 225.

8) محجة البیضاء ج 8، ص 103.

9) محجة البیضاء، ج 8، ص 104.

10) نهج البلاغه ـ فیض الاسلام ـ خطبه 239.

11) محجة البیضاء ج 8، ص 110.

12) کمال الدین، باب 55، حدیث دوم.

13) ماة العقول ـ مجلسی ـ ج 4، ص 189 ـ حدیث 5.

14) برگرفته از تفسیر و تحلیل مثنوی ـ محمدتقی جعفری ـ ج 2، ص 91.