یکی از وجوه حکمت غیبت امام زمان (علیه السلام) کوتاهی کردن مردم است و توضیح آن مهم این است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) پس از مجاهدتهای عظیم و تحمل مشقتها و صبر و پایداری شدید، و نبردهای سخت با موانع بزرگ بالاخره با توفیقات الهی توانستند، دین و احکام الهی را به واقعیت درآورند و به این صورت وحی الهی در قالب قرآن به صورت نوشته درآمد. پس از اتمام حیات ظاهری آن وجود مقدس قرآن به صورت «میراث» برای بشریت ماند.
در قرآن رئوس مطالب، مغز حقایق و کلیات امور در عین فصاحت و بلاغت، به طوری مختصر و خلاصه و در نهایت ایجاز ذکر شده است. قرآن احتیاج به مفسر و احکام آن احتیاج به معلم و معضلات حقایق آن
احتیاج به شکافنده دارد. طرح کلی و نقشه اساسی قرآن احتیاج به پیاده کننده و برنامه قرآن احتیاج به مجری دارد. همه اینها در وجود امام خلاصه می شود که جانشین پیامبر است و خداوند او را برای این منظور در نظر گرفته است و تنها کسی است که لیاقت و شایستگی این کار را دارد و بیشتر و بهتر از هر کسی به قرآن، خدا و سنت و روش رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) آشناست. نه خطا می کند و نه دچار اشتباه می شود. امام سرپرست مردم است، همانطور که خداند درباره رسول خدا فرموده است که آن حضرت بیشتر از خود مردم اختیارشان را دارد. امام هم که جانشین همان رسول است همان وضع را نسبت به مردم دارد و مانند پدری که در خانواده خیر افراد خانواده را در نظر می گیرد و خطرها را ا آنها دفع می کند و چیزهائی را که خیر آنها در آن است در اختیارشان قرار می دهد امام هم دنیا و آخرت مردم را نگهداری کرده و آنها را از خطرات دنیوی و اخروی حفظ نموده و خود آنها را در صراط مستقیم به امر خدا هدایت می نماید. این در هنگامی است که مردم ایشان را اطاعت نموده و به اوامرشان عمل کرده و از نواهی ایشان اجتناب کنند. در صورتیکه مردم دور امام را بگیرند و او امر او را اطاعت نمایند و دشمن را از او دفع کنند و در راه حق او را یاری نمایند. در آن صورت، بر امام واجب می شود مردم را در راه خداوند هدایت کند و آنها را در راه حق رهبری نماید. اما وقتی که مردم مطیع امام نباشند و امر او را انجام ندهند و برعکس نهی او را انجام بدهند، برای وی جایز است که از مردم کناره گیری کرده و سکوت اختیار نموده و به کارهای مذکور نپردازند.
شاید یکی از دلایل غیبت امام زمان (علیه السلام) همین امر باشد. زیرا در عین حالیکه از طرفی زمان آن امام (علیه السلام) زمان خیلی سختی بوده، از طرف دیگر اطاعت مردم هم از آن وجود مقدس بسیار کم بود و اصلا چنان مردم از وادی حقیقت پرت بودند و آنقدر به وظایفشان بی توجهی می نمودند که امام قبلی، روی یاری مردم حسابی نمی کردند و امام حسن عسگری به طوری نسبت به مردم بی اعتماد بودند که حتی وجود و تولد چنین شخصیتی را هم یعنی فرزندشان را که قرار بود بعد از ایشان امام گردد از مردم کتمان می کردند به طوریکه فقط عده کمی از اصحاب خیلی خاص ایشان از آن اطلاع داشتند. آری امام، یاور و ناصر قابل توجهی نداشتند و برعکس اوضاع زمان هم خیلی سخت بود و خلیفه و دشمنان هم قوی و درصدد جستجوی آن وجود مقدس و از بین بردن ایشان بودند.درچنین اوضاع واحوالی امام از انظار پنهان شده ودر پس پرده غیبت قرار میگیرد و اگر مردم در انجام وظیفه کوتاهینمیکردند.دشمنان هم جرأت نمیکردند آنقدر گستاخ شوند، تا اینکه حکمت خداوند برغیبت آن وجود مقدس تعلق بگیرد.