هر کس به زبانى صفت مدح تو گوید
بلبل به غزلخوانى و قمرى به ترانه
در هر صورت و هر قیافهاى که انسانى را ببینید دنبال گمشدهاى گام برمىدارد و با او پنهان و آشکار عشق مىورزد، چه با طبیعت او سرشته شده است.
جهانى جاى زیست است که در سایه عدالت گسترى که با غیب این عالم ارتباط دارد و مدد مىگیرد، اداره شود، و همه به حقوق خویش برسند، و هیچ کس نتواند از پیشرفت دیگرى مانع شود، تا به مقام شامخ انسانیت برسند.
به گفته امیر المؤمنین علیه السلام «میّت بین الأحیاء» مردهاى که در میان زندگان زیست مىکنند نباشند. آرى همه این آرزو دارند، و براى تحقق دادن به چنین هدفى گام برمىدارند، و در مقابل ستمها و بىعدالتیها رنج مىبرند، و با کسى که به این روزگار پرآشوب خاتمه دهد عشق مىورزند، و از صمیم قلب فریاد مىزنند: کجاست آن منجى عالم بشریت و خاتمه دهنده این نکبات و بدبختىها؟ چه روزى مىآید، تا انسانیت نفسى آزاد بکشد و دنبال هدف انسانى خود برود، و از همه مزایاى مادى و معنوى یکسان استفاده کند؟
آیا مىشود چنین روزى فرا رسد؟ آه معشوق جهان انسانیت چه روزى پرده از جمال خود برمىدارد، و عالمى را به نور جمال خود، منور نموده و دست تبهکاران و چپاولگران را از قافله انسانیت کوتاه مىسازد؟ همه مىگویند، همه آرزو دارند، همه فریاد مىزنند، همه و همه به دنبال چنین هدفى شتابانند، و چنین موجود زندهاى را
خواهان، گرچه بعضى نام او را نمىشناسند. گروهى به غلط به دنبال برنامهاى پوچ و توخالى رفتهاند، و به جاى آب سرابى دیدهاند! ولى دستهاى هستند که لحظهاى غفلت ننموده و با دنبال کردن هدف عالى مصلح الهى به انتظار فرا رسیدن چنین روزى به سر مىبرند. جان و آنچه دارند در راه محبت حضرتش نثار مىکنند، و با کمال ادب مىگویند:
جان چه باشد که نثار قدم دوست کنم
این متاعى است که هر بىسر و پائى دارد
در میان هزاران مقاله و کتاب، سخن نظم و نثر گاهى به گفته یا نوشته منظوم و منثورى برخورد مىکنیم که خود حاکى از سوز و گدازى ناگفتنى است، و تنها احساس است که مىتواند میزان سوز و گداز آن را درک کند و در مقابل حقیقتى کرنش نماید.
روزى به دیدن کتابخانه آقاى فخر الدین نصیرى امینى رفتم، و از روى جمع آثار و ذخائر گرانبهاى ارزنده عالم اسلامى لذت بردم و آرزو داشتم ایکاش مردان بزرگ و شخصیتهاى علمى هرچه زودتر دست به گردآورى این سرمایه علمى که در گوشه و کنار مملکت وجود داشته مىزدند، تا امروز کتابخانههاى بزرگ جهان به داشتن چنین آثارى که از ماست مباهات نکنند، و ما با از دست دادن آن برنامههاى ارزنده تأسف نخوریم.
در هر صورت چند کتاب خطى درباره شخصیت دادگستر جهان حضرت مهدى عجل اللّه فرجه در اختیار اینجانب گذاردند، دقایقى چند، درباره آنها فهرستوار مطالعه کردم، ناگهان خود را در یک جهان پهناورى از عشق و محبت و سوز و گدازى عالمانه فرایافتم. هنوز نسخه اول را تماشا نکرده بودم که نسخه ثانى کتاب را به دستم دادند. دیدم عالمى که عمر خود را در راه کسب معارف اسلامى و نشر حقایق دینى از راه تفسیر قرآن کریم و جمع آورى روایات اهلبیت علیهم السلام و تدوین علم اخلاق و سایر مزایائى که موجب صفاى دل و عظمت روح مىگردد، با قریحهاى سرشار قلم به دست گرفته و مطالب عالى عرفانى را در وجود مقدس حضرت بقیة اللّه الاعظم (عج) پیاده نموده، با یک دنیا آتش درونى خود که از فراق حضرتش دل و جان سوختهاى دارد به سبکى شیوا به رشته نظم درآورده است، و از استاد عرفان و ادب استقبال نموده است.
با خود گفتم چه خوب است این اثر نفیس با بهترین طرزى چاپ شود، و در روز
میلاد امام زمان به هواخواهان آن حضرت تقدیم گردد، باشد که از انفاس قدسى این عالم بزرگ، جوانان عزیز که شورى دیگر دارند با نوائى دلنشین به پیشوائى دادگستر ارتباط پیدا کنند. لذا از جناب آقاى نصیرى امینى درخواست کردم نسخه را در اختیار اینجانب بگذارند. ایشان هم با یک دنیا صمیمیت و علاقه استقبال نمودند و در مقابل رسید دو نسخه را به اینجانب مرحمت کردند. در فکر بودم با چه صورتى این گوهر گرانبها را منتشر سازم تا همه از آن بهرهمند شوند. مخصوصا نسل جوان از آن بهرهبردارى بیشترى کنند و حقایقى را درک نمایند؟
اتفاقا دوست عزیز دانشمند معظم جناب آقاى دوانى که باید با کمال صراحت بگویم در اینباره خود شورى دارند و نسبت به مقام ولایت آثار گرانبها از ایشان منتشر شده است، به کتابخانه آمدند. مطلب را با ایشان در میان گذاردم. معظمله هم روى اخلاص و ارادتى که در طول عمر در این راه ابراز داشتهاند، موضوع را استقبال نموده و با شوقى که به راستى باید بر این گونه افراد خدمتگزار غبطه خورد، انجام کار آن از قبیل نگارش مقدمه و شرح حال فیض و تصحیح و مقابله نسخهها و تنظیم آن و سایر امور لازم کتاب را به عهده گرفتند.
پروردگارا! این عرض ارادت را در پیشگاه ولى خود از ما بپذیر و به دوستانى که در این راه گام برمىدارند توفیق بیشترى عنایت فرما.
کتابخانه مدرسه چهل ستون مسجد جامع تهران حسن سعید 14/ 3/ 54