در اینجا لازم است براى آشنائى با ذوق و قریحه شعرى فیض به هنگامى که شور و جذبه و حالى داشته است، نگاهى به دیوان او کنیم، و شمهاى از غزلیات او را بیاوریم. بدیهى است
که فیض اشعار شش دیوان خود: دیوان غزلیات، دیوان قصائد و مراثى، شوق المهدى، شوق الجمال، شوق العشق، سلسبیل و تسنیم را طبق معمول به مرور ایام سروده، و از زمان جوانى آغاز کرده است. ولى چنان که خود در ابیات دیوان بزرگ چاپ شدهاش تصریح مىکند، و اسامى بعضى از کتابهاى خود را مىبرد، تا پایان عمر به موازات تألیف و تصنیف حدیث و تفسیر و فلسفه و کلام و اخلاق، شعر و غزل هم مىسروده و دست از آن نکشیده است! چنان که گفتیم فیض یک شاعر حرفهاى نیست. شعر را از باب تفنن و خیلى سریع مىگفته و به خصوص در سرودن غزل وقت زیاد صرف نمىکرده است.
قسمت عمده اشعار فیض در دیوان موجود را غزلیات تشکیل مىدهد. ولى به گفته خودش اشعار او همگى حکمت است، شعر نیست! او فقط مىخواسته با زبان شعر هم حقایقى را گفته باشد، همانطور که به عربى و فارسى و براى خاص و عام در رشتههاى مختلف کتاب نوشته است. اینک چند غزل و قطعه او را براى نمونه از دیوان وى نقل مىکنیم: