زمان مطالعه: < 1 دقیقه
آدم ز رشک کرد تمناى علمشان
آورد در خیال بدى کاشکى مرا
آمد ندا ز غیب به آدم که زینهار
از ما مخواه رتبه این قوم در دعا
نزدیک این درخت مرو آرزو مکن
حدّ تو نیست منزلت سیّد الورى
کردیم ما ملائکه را ساجدان تو
زیرا که بود صلب تو این قوم را وعا
این قوم راست جاه زیاد از حد بشر
هستند هرچه هست به عالم به جز خدا
آوردم از اسمامى خود اسمشان برون
هر جا که حاجتیست بدیشان کنم روا
کس را اگر ثواب رسد یا عقوبتى
ایشان سبب شوند و بدیشان کنم قضا
شمس و قمر نجوم و ملائک سما و ارض
از مهرشان بود همه را گردش رحا
هرگه بلا و داهیهاى رونهد به تو
این قوم را شفیع خودآور به نزد ما
تا دفع آن بلا و مصیبت شود ز تو
از بهر قرب و منزلت آل مصطفا
عهدى گرفت ز آدم و حوا به مهرشان
با انقیاد جاه و مقامات ارتضا
عهدى گرفت ز آدم و تأکید آن نمود
تا بر علوّ رتبه ایشان دهد رضا