توضیحات اجمالی بخشها:
متن سیصد و سیزده جلدکتاب و سیصد و سیزده مقاله پیرامون امامزمان علیهالسلام با موضوعاتی چون سخنان، تاریخ زندگانی، سیره و فضائل، ارائه فهرست کلیه کتابها و مقالهها به صورت یکجا (بیست و چهار هزار موضوع)، جستجوی پیشرفته در متن، پاورقی و عناوین، تصاویر و پوسترهای زیبا و جذاب، امکان چاپ صفحات و انتقال متن به دفترچه یادداشت، متن زیارتنامهها، نغمههای دلنشین و همخوانی
فیض و شوق مهدى
زمان مطالعه: 4 دقیقه تناسب ابیات فراوان غزلیات نغز و دلکش حافظ با اعتقاد شیعیان درباره امام زمان مهدى موعود جهان (عج)، و شخصیت علمى سراینده آن لسان الغیب شیراز، فیض فیلسوف الهى و فقیه نامى را بر آن داشته است که «شوق المهدى» را به روال آن بسراید، و چه خوب هم از عهده برآمده است! آرى شاعرى حکیم و فقیهى بزرگ و
نگاهى به دیوان فیض
زمان مطالعه: < 1 دقیقه در اینجا لازم است براى آشنائى با ذوق و قریحه شعرى فیض به هنگامى که شور و جذبه و حالى داشته است، نگاهى به دیوان او کنیم، و شمهاى از غزلیات او را بیاوریم. بدیهى است که فیض اشعار شش دیوان خود: دیوان غزلیات، دیوان قصائد و مراثى، شوق المهدى، شوق الجمال، شوق العشق، سلسبیل و تسنیم را طبق معمول
توحید و وصف بارى تعالى
زمان مطالعه: 3 دقیقه فیض مىخواهد خدا را با چشم سر در طبیعت ببیند، نه آنسان که با چشم دل در کمون اشیاء مىنگرند. منتهى این منظور و کار فطرى را بدینگونه اظهار مىدارد: یاران ز چشم دل به رخ یار بنگرید بلبل شوید و رونق گلزار بنگرید تا کى ز چشم عقل نظر در اثر کنید؟ عاشق شوید و صانع آثار بنگرید خود
شاهد شاهدان
زمان مطالعه: < 1 دقیقه اى شاهد شاهدان کجائى وى آب رخ بتان کجائى اى جان هر آنچه در جهانست وز تو روشنى جهان کجائى اى هیچ مکان ز تو تهى نه وى پر ز تو لامکان کجائى اى چشم و چراغ عالم دل اى جان جهان و جان کجائى من تاب فراق تو ندارم اى از نظرم نهان کجائى اى کام دل شکسته من
اللّه اکبر!
زمان مطالعه: < 1 دقیقه و این هم گوشهاى از حالات و تفکرات خاص فیض: ز حق جوئى نشان، اللّه اکبر نشان کى مىتوان، اللّه اکبر نشان از بىنشان کى مىتوان یافت نیاید در نشان، اللّه اکبر برو در عالم اسما نظر کن مظاهر را بدان، اللّه اکبر ز اقلیم هیولا رخت برگیر برو تا لامکان، اللّه اکبر گذر کن ز اسمان و عرش و
که دیده است؟
زمان مطالعه: < 1 دقیقه چنین رخسار زیبایى که دیده است چنین قد دلآرائى که دیده است چنین زلف دلاویز و کمندى فتاده بر سر پائى که دیده است کمانى را که تیرانداز باشد نگاه چشم شهلائى که دیده است چنین چشمى که خلقى بىخود و مست فکنده هر یکى جائى که دیده است به دشنامى برد چندین دل از کار چنین لعل شکرخائى که