توضیحات اجمالی بخشها:
متن سیصد و سیزده جلدکتاب و سیصد و سیزده مقاله پیرامون امامزمان علیهالسلام با موضوعاتی چون سخنان، تاریخ زندگانی، سیره و فضائل، ارائه فهرست کلیه کتابها و مقالهها به صورت یکجا (بیست و چهار هزار موضوع)، جستجوی پیشرفته در متن، پاورقی و عناوین، تصاویر و پوسترهای زیبا و جذاب، امکان چاپ صفحات و انتقال متن به دفترچه یادداشت، متن زیارتنامهها، نغمههای دلنشین و همخوانی
جاسوس مغرور
زمان مطالعه: 2 دقیقه مردی از دین فروشان فرومایه، برای معاویه جاسوسی میکرد و مسائل سیاسی و اجتماعی و اطلاعات مربوط به اوضاع منطقه و شرایط خاص حکومت امیر المومنین علیه السلام را به دربار شام گزارش میداد. هنگامی که مورد بازجویی قرار میگرفت و امام علیه السلام مواخذهاش مینمودند، به شدت انکار میکرد و خود را تبرئه میساخت و بی ارتباط با دستگاه
تشنهای در بیابان
زمان مطالعه: 3 دقیقه هوا به شدت گرم شد. صحرای سوزان حجاز، زیر تابش آفتاب، بوی تفتیدگی میداد. همه جا خشک و داغ بود. مرد بیچاره از قافله عقب مانده و راه را گم کرده است. او انسانی شایسته و از شیعیان پاکدلی است که دیارش را به قصد انجام حج، پشت سر گذاشته و آهنگ مکه نموده است. اما میان بیابان ماند و
زمینههای تربیتی
زمان مطالعه: 2 دقیقه شناخت هر یک از ابعاد شخصیت حضرت بقیة الله و سایر اهل بیت معصومین علیهم السلام، زمینهی تربیتی خاص در انسان پدید میآورد. چون جهات کمالات و شئون ولایت آنان، مختلف و متعدد میباشد و باز هر کمال و شانی، جنبههای گوناگونی دارد. مثلا یکی از کمالات آسمانی پیامبر و ائمه علیهم السلام که پرتویی از آن در این نوشتار
انگیزهی خود سازی
زمان مطالعه: 3 دقیقه وقتی دانستیم امام زمان علیه السلام از تمام حالات و حوادث آگاه است و به موهبت الهی همه چیز را میداند، از گذشته و آینده با خبر است، حتی خطورات ذهنی و امور قلبی را میفهمد و از اسرار نهفته در دلها و رازهای پنهان در باطنها مطلع میباشد، خود این باور و اعتقاد، انگیزهی موثری برای خودسازی و تزکیه
پرخاش به مادر، هرگز
زمان مطالعه: < 1 دقیقه مردی به نام ابراهیم بن مهزم گوید: شب هنگام از خدمت امام صادق علیه السلام مرخص شدم و سرای حضرت را ترک کردم تا برای استراحت روانهی خانه شوم. مادرم نیز در مدینه سکونت داشت و با من در یک جا زندگی میکرد. وقتی وارد منزل شدم، بین من و ماردم گفتگوئی رخ داد. من به تندی و خشونت با
دلباختهای در باران
زمان مطالعه: < 1 دقیقه عبدالله بن عطا که از اهالی مکه بود، گوید: من در مکه سکونت داشتم و حضرت باقر علیه السلام در مدینه میزیستند. چندی بود که دلتنگ دیدار امام شده و سخت مشتاق زیارتش. تا آنکه به شوق ملاقات وی، عازم سفر گردیدم و از مکه رهسپار مدینه شدم. شب در راه، دچار طوفان گشتم. هوا به شدت سرد شد. آسمان